به گزارش خبرنگار مهر، نشست مشترک مرکز حافظشناسی و مرکز پژوهشهای زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شیراز که بهمناسبت روز بزرگداشت مولانا، ترتیب یافت، با عنوان «مولانا و خواجه حافظ: میناگران سلوک الهی» چهارشنبه شب برگزار شد.
در این نشست که سیصدوچهلمین نشست مرکز حافظشناسی بود، محمدیوسف نیری شیرازی، استاد دانشگاه شیراز درباره اندیشه مشترک مولانا و حافظ در باب سلوک و زندگی جامع انسان سخن گفت.
نیری در ابتدای سخنرانی خود به دو ساحت وجود انسان، یعنی واقعیت و حقیقت پرداخت.
بهگفته وی بعد واقعی وجود انسان، همان بعد مادی و طبیعی است که زنجیرهای این عالم آن را به خود مقید میکند. اما حقیقت وجود انسان، آن چیزی است که انسان باید به سمتش حرکت کند. از دید دکتر نیری هرچقدر هم که عالم واقع انسان را در خود گرفتار کرده باشد، باز هم انسان لحظههایی به وجود حقیقی خود میاندیشد و میکوشد به سمت آن عروج کند و این معنای سلوک است؛ یعنی سلوک همان حرکت از واقعیت به سمت حقیقت است.
وی ادامه داد: البته هستند کسانیکه یا یکجهتی عالم ماده شدهاند و یا با عزلتگزینی از زندگی واقعی دور شدهاند. اما سلوک واقعی در جمع صورت و معنا و به اصطلاح در زندگی جامع است. زندگیای که در پرتو مرابطه با انسان کامل برای انسان میسر میشود. طبق نظریه الحجاب، انسان کامل محل ظهور مطلق و تام خداوند است و انسان برای شناخت خود، راهی جز مرابطه با او ندارد.
نیری گفت: در رابطه با انسان کامل است که انسان میتواند صورت و معنا را با یکدیگر جمع کند. حافظ در غزلی با مطلع طالع اگر مدد دهد دامنش آورم به کف / گر بکشم زهی طرب ور بکشد زهی شرف، به مرابطه با انسان کامل اشاره میکند. طالع که در مطلع این غزل آمده به حساب ابجد ۱۱۰ است و علی نیز ۱۱۰. طرفه اینکه در بیت پایانی این غزل، میفرماید: حافظ اگر قدم زنی در ره خاندان به صدق / بدرقه رهت شود، همت شحنه نجف. در پرتو همین مرابطه است که حافظ در قرن هشتم خلاف غلبه تفکر بطلمیوسی درباره فلک، دست تصرف در عالم هستی دراز میکند و میخواهد فلک را سقف بشکافد و طرحی نو دراندازد و حماسیوار غلمان ز غرفه و حور ز جنت بیرون کشد. مولانا نیز در پایان بیشتر حکایتهای مثنوی به همین مرابطه معنوی میپردازد. پس اولین میناگری، زندگی جامع، یعنی زندگیای است که جمع ظاهر و باطن، صورت و معنا باشد.
این استاد ادبیات دانشگاه شیراز ادامه داد: دومین نکتهای که در میناگری سلوک باید از آن یاد کرد، عرفان کلام و کلام عرفان است. اول بار در کتاب صومالقلب بدلیسی با عبارت عارف کلامی روبهرو شدم. بدلیسی مهمترین فایده روزه را عارف کلامی میداند. یعنی انسانی که از برکات روزه بهرهمند شده، به مقام عرفان کلام میرسد. عارف کلامی یعنی اینکه ما با زبان به عنوان واسطه میان عالم مجردِ مجرد و عالم صورت، جهانمان را بسازیم.
وی ادامه داد: ما نظریهای از پیامبر اکرم (ص) درباره زبان داریم که بزرگان ما با استفاده از این نظریه، جهان خودشان و زندگی بشری را سامان دادهاند. آن نظریه این است: پیامبر (ص) میفرماید: هیچکس ایمانش به استقامت نمیرسد، مگر اینک دلش به استقامت برسد، و هیچکس دلش به استقامت نمیرسد، مگر اینکه زبانش به استقامت برسد و هیچکس زبانش به استقامت نمیرسد، مگر اینکه عملش استوار شود و این استقامت تعبیری از مقام اعتدال است و منظور از عمل، عالم واقعیت است و قلب جنبه مجرد وجود ماست، پس زبان، حقیقتی است که همزمان ظاهرالباطن و باطنالظاهر است؛ یعنی چیزی که ظهور دارد، در عین حال از بطون حکایت میکند.
نیری افزود: گذشتگان ما با کلام حافظ زندگی خودشان را میساختند. خواندن حافظ به آنها لذت میداده، آن لذت ایشان را تلطیف میکرده و اخلاق و رفتارشان را تغییر میداده است. چون کلام عارف، کلام فعلی مبدِل است. یعنی کلامی است که در بیرون وجود خودش، شنونده را تبدیل میکند. سخن عرفا به تبع تأثیری که از قرآن گرفته که کلامی مبدل و حیاتبخش است، چنین ظرفیتی یافته است. کلام عرفا و ادبیات ما، توان و ظرفیت بسیاری برای مهندسی فرهنگ دارد و حتی میتواند برای ما آرمانشهر ترسیم کند. آرمانشهری که بیش از عرفای ما در کلام امام جعفر صادق (ع) در مصباح الشریعه ترسیم شده است. درنهایت میناگری دوم مولانا و حافظ در کلام ایشان است. یعنی با کلام خود برای ما جهانی ساختهاند که از آن اخلاق و زندگی و لذت عقلانی میگیریم و مجموعاً ما را تغییر میدهد.
این نشست که بهعنوان سرآغاز برنامههای بیستوپنجمین یادروز حافظ برگزار شد، بهصورت مجازی و با همکاری اداره کل فررهنگ و ارشاد اسلامی، مدیریت فرهنگی دانشگاه شیراز و شرکت دانشبنیان ابر دراک برگزار گردید.
نظر شما