خبرگزاری مهر - فرهنگ و اندیشه - مسعود کارگر: تریبونها میتوانند مانند یک اسلحه عمل کنند که یا قلب دشمن را هدف گرفته و سرنگونش کنند و یا آنرا روی شقیقه خودی قرار داده و مغز باور و اعتمادش را متلاشی کنند. بیشتر از هر تخصص، تجربه علمی، آکادمیک و عملی در حوزه تخصصی مدیریتی، هر مسئول و کارگزاری باید با مفاهیم ابتدایی رسانه و جنگ رسانه آشنا شود و بفهمد که پشت تریبون رسمی چگونه سخن بگوید و به چه نحو موضعگیری کند. بیشترین ضربه و آسیب در حوزه رسانه برای جمهوری اسلامی عدم فهم درست رسانه و جنگ رسانهای مدیران و فاصله زیاد سیستم مدیریتی و جریان رسانهای با این امر مهم است. در این گزارش به ابعاد کلی و جزئیات این ماجرا پرداخته شده که آنرا در ذیل خواهید خواند.
عملکرد رسانهای مسئولین چگونه است و چگونه باید باشد؟
اکثر مدیران در جمهوری اسلامی رفتار رسانهای ندارند و عمدتاً با سبک و سیاق غیر دیپلماتیک و دور از کیاست عمل میکنند و با مسائل روبرو میشوند، در حالی که برای مواجهه و تعامل در عرصههای جهانی به منظور صدور مبانی انقلاب، باید حرفهای و هوشمندانه عمل کرد و مهارت کافی برای جنگیدن در جبهه رسانه را داشت.
گاهاً پیش آمده یکی از رؤسای قوا و مدیران رده بالای حاکمیتی یک جملهای را پشت تریبون رسمی عنوان کردهاند که در تجزیه و تحلیل آماری اطلاعاتی و شرایط موجود شاذ بهنظر رسیده و مورد مضحکه قرار گرفته است، شاید نوع بیان آن مدیر سهواً بد بوده، احتمالاً پیوست یک مطلب مهمتر دیگری بوده و یا تقطیع شده باشد. به هر حال در هر صورت موجب ایجاد جوی منفی در میان افکار عمومی شده است.
به عنوان مثال برخی سخنان رؤسای جمهور و ائمه جمعه در ادوار مختلف پشت تریبون رسمی و حساس، مواضعی داشته و سخنانی گفتهاند که موجب ایجاد یک موج منفی و ضد تبلیغ علیه جایگاه، آن موضع و اصل حاکمیت شده است. مثلاً برخی سخنان آیت الله علم الهدی امام جمعه مشهد در خصوص سینما، حجاب، موسیقی، کنسرت و غیره که به نحوی صورت گرفته که اگر منظور هم چیز دیگری بوده اما بهراحتی مورد سوءاستفاده قرار گرفته است و از سادگی و نابجایی سخن بهرهبرداری سیاسی امنیتی شده است و یا اکثر سخنان و مواضع حسن روحانی در مواجهه با منتقدین و مردم و نیز سایر مواضع و سخنان برخی منبریها، مادحین و مسئولین لشکری و کشوری که همگی با ایراد برخی سخنان نابجا، ناپخته و دور از هوش رسانهای موجب ایجاد فضاهای بحرانی در بستر خبری و اطلاع رسانی شدهاند.
عمده نظراتی که مسئولین پشت تریبون میدهند نه تنها تخصصی و کارشناسی شده و بر پایه مهارت رسانهای نیست بلکه هیجان همراه با یکسری آمار، ارقام و اطلاعات سطحیست که بدون در نظر گرفتن تبعات بیرونی و جهانی تریبون مذکور، صرفاً مخاطب خود را در حد همان عده حاضر تقلیل میدهند و حواسشان به ابعاد نشت رسانهای نیست. در این میان و با این مکانیزم منافع ملی و حاکمیتی تحتالشعاع روش سطحی مدیران در میدان رسانه است.
عملکرد جریان رسانهای دشمن در این شرایط چگونه است؟
جریان رسانهای دشمن در این مواقع در ابتدا از جمله و موضع مدیر مربوطه یک تیتر واقعی یا آلوده به دروغ و معنادار همراه با یک عکس نافرم و منظور دار از وی را رپرتاژ کرده و در هاله مفهومی آن شروع به ایجاد یک زمینه چالشی در میان مخاطبان خود کرده و آنرا در بستر رسانه تبدیل به یک کنشگری خاص میکند به نحوی که از مخاطبانش که عمدتاً عوام هستند مستقیم یا غیر مستقیم میخواهد واکنش نشان دهند، که نتیجه این واکنش میشود طوفانی از نظرات منفی، تمسخر، توهین و گارد علیه شخصیت مورد نظر، جایگاهش و اصل حاکمیت، که خروجی آن میشود طغیان سیل ناامیدی در خانه امن اعتماد افکار عمومی! در این مسیر و تکرر این حالتها، مخاطبان جریان رسانهای دشمن کاملاً به مرحله مسخ و اقناع مطلق رسیده و هرگز دروغپراکنیها و القائات لابلای این موج سواریها را تشخیص و تمیز نمیدهد و به سرعت تبدیل به یک شهروند خبرنگار (سرباز رسانهای) میشوند.
عملکرد سیستم رسانهای کشور در این شرایط چگونه است و چگونه باید باشد؟
در این بین اما سیستم رسانهای کشور عمدتاً در موضع سکوت، نادیده گرفتن، ضعف، انفعال و کندی قرار گرفته و به جای تبیین و روشنگری درست و به موقع منتظر پاسخگویی مواضع دشمن در صورت بحرانی شدن قضیه است.
دیدگاه داخلی در این موارد اینگونه است که نمیشود گاف تریبونی مدیران را بسط و از آنسو نباید به القائات دشمن هم ضریب داد. در این میانهماندگی نامفهوم، دشمن نتیجه مورد نظرش را به نحو مطلوب گرفته و افکار عمومی را به سوی خود ترغیب و از حاکمیت دور ساخته و مرجعیت رسانهای آن را به لجن میکشد. عمده تلاش داخلی در این شرایط یا توجیه است یا تبدیل کردن این بزنگاه به جدال جناحی و حزبی به جای اتحاد در مقابل هجمه دشمن؛ و در اصل نبود یک مرجعیت واحد رسانهای و چندپاره بودن سیستم خبردهی بر مود نگاه جناحی باعث این انفعال و ناکارآمدی شده و میشود.
سیستم رسانهای کشور باید در یک بازسازی ساختاری به سویی برود که در درجه اول مدیران و مسئولین دارای یک فهم و درک عمیق رسانهای و همراه داشتن یک تیم پخته در این زمینه برسند تا کمتر با چنین نقاط بحرانی مواجه بشویم و در کنار آن مجموعههای رسانهای بلافاصله پس از هر گاف و سوتی احتمالی آن را پوشش داده، مسئول و نهاد مربوطه را مطلع کرده و فوراً برای رفع ابهام آن مطالبه کنند و در عین حال و پس از پاسخ درست از سوی مدیر مذکور برای مخاطب و مردم همه مراحل را روشنگری کنند تا اینکه جریان رسانهای دشمن حتی فرصت نکند افکار عمومی را با یک پست در فضای مجازی تحت تأثیر قرار دهد. هرچند در این جنگ نمایان رسانهای دشمن با توجه به امکانات و دسترسیهایش قویتر است اما ما هم باید به جایگاهی برسیم که در این تقابل برابر شویم و حتی پیشی بگیریم.
در این بین با زدن چند مثال بهتر میشود مطلب را جا انداخت و خلاءهای این فضا را درک کرد.
یک حرف، چند واکنش و تبعات امنیتی و ملی آن
بارها اتفاق افتاده است که مدیران جمهوری اسلامی پشت تریبونهای رسمی اقدام به گفتن حرفهایی کردهاند که گاهاً تبعات جبران ناپذیری داشته است و هرگز از آن موضع هم کوتاه نیامده یا توضیح درستی از سوی وی و سازمان ذیربط او به افکار عمومی داده نشده است و از این سو رسانه هم نتوانسته به درستی و منطقی رفع شائبه کند. برخی از این مواضع و سخنان موجب خطرات سنگینی برای امنیت ملی هم شده است.
کلید واژه موشک و گفتمان
«باید نیروی نظامی را کنار بگذاریم تا پیشرفت کنیم» / «دنیای فردا دنیای گفتمان است نه موشک» (هاشمی رفسنجانی بهرمانی)
این جملات یکی از بهاصطلاح بازوهای نظام اسلامی و در مهمترین جایگاههای حاکمیتی جمهوری اسلامی است. این سخنان که با عمد یا سهو صورت گرفته و یا منظور خاصی داشته یا نداشته، تبعات ملی و امنیتی زیادی در بر داشته است که میتوان به فشارهای شورای امنیت و ۱+۵ بر سر بحث مذاکرات موشکی (برجام موشکی) و ایجاد اختلاف در میان حاکمیت اشاره کرد. این سخنان و مواضع در مقاطعی دشمن را بشدت جسور کرد و از این طرف دولت وقت با دادن امتیازهای متعدد سر بحث هستهای فضا را به سمت ناامن سازی کشور پیش برد، تا جایی که حضور و بروز جاسوسان و تهدیدهای ترور شخصتهای علمی و تهدید به جنگ از سوی حتی کشورهای ناچیز ولی نیابتی آمریکا در منطقه بیشتر شد و شدت تحریمها و بروز مشکلات بینالمللی را بالا برد. در این خصوص نه مسئول مورد نظر پاسخگو بود، نه رسانهها در پی مطالبه جدی از او و تبیین راهبردی موضوع برآمدند.
چراغ سبز / چراغ قرمز برجام موشکی
«آیا شما فکر کردید آمریکا که میتواند با یک بمباش تمام سیستم دفاعی ما را از کار بیاندازد از سیستم دفاعی ما میترسد؟» (جواد ظریف، ۱۲ آذر ۹۲ در جمع دانشجویان دانشگاه تهران)
این حرف را وزیر امورخارجه ایران در اوج بحران مذاکرات و تحریمهای بیسابقه چند کشور متخاصم میزند. بس از این صحبت جریان رسانهای دشمن شروع به مانور روی تک تک کلیدواژههای آن میکند و به خوبی علیه امنیت ملی بهرهبرداری کرده و جامعه جهانی خاصه چند کشور مستکبر را برای تجاوز همه جانبه به ایران ترغیب میکند و از این سو با جنگ روانی داخلی که ایجاد میکند، افکار عمومی و همه آنهایی که از ترس جنگ به این تفکر رأی دادهاند را ترسانده و در خصوص ضعف همه جانبه ایران در مقابل آمریکا قانع و همراه میکند. که حاصل و سرانجامش میشود همراهی بخش عمدهای از جامعه با سیاستهای دیپلماسی دولت روحانی و در نهایت تداوم این دولت در چهار سال بعدی! از طرفی هم سیستم رسانهای کشور در قالب کلی و اجماع لشکری و کشوری از بدو این سخنان نه روشنگری درستی انجام میدهند و نه پاسخ دقیقی به این اظهارات از منظر حقوقی میشود، و سیستم رسانهای کشور بدون تبیین و اقناع درست افکار عمومی موضوع را سطح شوخی و نقد جناحی تقلیل داده و به آن میپردازد و نمیتواند گفتمان دقیقی علیه این گفتمان جاری حاکمه بر جریان اجرایی داشته باشد و کاملاً در حالت انفعال باقی مانده و نظارهگر رخدادهای پیشروی آن میماند. خروجی این شرایط میشود طمع نفوذ اسرائیل در مراکز مهم و قصد ترور شخصیتهای خاص کشور و بیشتر شدن تحریمها علیه ملت ایران بوده است. در این خصوص هم نقش رسانهها بیشتر برخورد جناحی و هجمه اختلافی حزبی بوده تا تبیین مواضع درست و دقیق که بتوان حداقل جلوی یکی از تبعات ماجرا گرفته شود.
حداقلترین امکان این باید باشد که یک تیم رسانهای حاذق در پس زمینه همه مواجهات رسانهای مدیران رده بالا باشد تا آنها در گفتار، زبان بدن و مواضع گافهای جبران ناپذیری ندهند و وجاهت کلی نظام را زیر سوال نبرند علاوه بر نمونههای خاصی که اشاره شد، صحبتهای عجیب برخی ائمه جمعه، فرماندهان نظامی و مدیران سایر نهادهای حاکمیتی را هم اضافه کنید که چقدر برای کشور هزینه سازی کردند و مهمترین نکته در این میان جایگاه رسانهای کشور و نسبت مسئولین با آن است. که در جهتی کارگزاران سخت میپذیرند که نیاز به فهم رسانه و کارگروه ویژه رسانهای در مجموعه خود دارند که مهمتر از روابط عمومی است و از سویی سیستم رسانهای در همه این موارد در موضع ضعف و انفعال بوده و نتوانسته ماجرا را بهدست بگیرد، مدیریت کند و بهخوبی روشنگری و تبیین نماید، تا هم از بروز تعدد و تکرار این موارد بکاهد و از موج سواری کاذب جلوگیری کند و هم بتواند در تقابل و جنگ رسانهای غالب شود. این نقص و ضعف نشان دهنده سیکل معیوب و ناکارآمدی سبک و مدل رسانهای و مدیریت جنگ روانی در کشور است، که با وجود بیش از صد نهاد و مجموعه رسانهای مرجع و بدنه در یک دور باطل و فرسوده با مسائل مهم مواجه شده و کاری جز توجیه و تکرار نادرست رویکردها از دستش برنمیآید.
طمع دشمن برای پیشروی / گسترش احاطه
بارها به اعتراف مستقیم و اسناد رو شده و لو رفته غیر مستقیم، جریان رسانهای غرب نشان داده که برای سرپا ماندن نیازمند دلار نفتی سعودی، فروش سلاح با ایجاد جنگ و تفرقه و حمایت بعضاً مردمی اپوزیسیونی است. این جریان حتی در انگلیس از مردم خودش برای تلویزیون کابلی مالیات گرفته و حق اشتراک قائل است. اما در پلتفرم فارسیاش برای ایرانیان ساکن ایران تولید محتوای رایگان دارد، این نگرش و رفتار جالب و عجیب نیست!؟
چرا دشمن با وجود بحرانهای اقتصادی حاکم بر اتحادیه اروپا و بدهیهای هنگفت آمریکایی دارد برای سرگرمی و اطلاع رسانی ایرانیان این همه هزینه میکند!؟ جدای از این هزینه نیروهای خبری و هنری منفک شده از ایران را نیز به خوبی و راحتی جذب میکند، حتی راحتتر از جذب نخبگان علمی! این رویکرد به وضوح نشان میدهد دشمن نسبت به احاطه رسانهای بر جامعه ایران برای استحاله و فروپاشی ساختاری و هویتی بشدت امید دارد و در این قائله حتی قمار سنگینی هم کرده است.
این امید واهی سببش رویکرد ناکارآمد رسانهای جمهوری اسلامی و مسببش ساختار سنتی و فرسوده چرخشی بسته و محدود فکری مدیران آن است که با تغییرات در هر دوره هم باز اتفاق خاصی رخ نمیدهد. و همین سیکل معیوب موجب اهمیت بالای جایگاه رسانهای دشمن شده و او را برای هرچه قدرتمند شدن به طمع میاندازد. به همین منظور است که در چند سال اخیر عربستان را جلو دادهاند تا هم دلارهایش را بدوشند و هم سواره نظامهای خبرپراکنشان بیشتر شده و ضربه موثرتری به کالبد فکری عقیدتی ایران و ایرانی بزنند.
چگونه میدان بازی را عوض کنیم / توپ را در زمین دشمن گل کنیم نه دروازه خودی
تنها راه تغییر وضعیت، دگرگونی ساختاری و باز تولید هویتی-مفهومی رسانه در جمهوری اسلامی است به این صورت که نگاه و دیدگاه مدیران تغییر کند، قوانین اصلاح شود و مدیران و نیروهای جوان با نبوغ، تخصص و تعهد بالا بر مسند بنشینند و ایدههای بکر و نو به سیستم رسانهای کشور تزریق شده و از تقلید بپرهیزند. در مجلس، شورای عالی انقلاب فرهنگی، شورای عالی فضای مجازی و سایر نهادهای مربوطه قوانین مدیریتی اصلاح و برای مسئولین مهم تیم رسانهای تعریف شده و یک تریبون و مرجع اطلاع رسانی واحد و متحد حاکمیتی بهصورت کلی و چند مرجع کوچک اطلاع رسانی تخصصی بسته به چهار موضوع مهم مانند بهداشت، امنیت ملی، اقتصاد و فرهنگ ایجاد شده و تنها از طریق این چهار تریبون تصمیم سازیها و سیاستگذاریها به مردم اعمال شود. به این ترتیب اگر کارگزاری در هر سطح و جایگاهی پشت تریبون حرفی زد که برداشتی چندپهلو داشت و یا موجب شائبه میشد فوراً مرجع اطلاع رسانی مربوطه رفع شبهه کرده و مدیر مربوطه توضیحات تکمیلی ارائه دهد، سیستم رسانهای نیز به رپرتاژ سفید این قضیه برای اقناع افکار عمومی بپردازد.
این تحول ساختاری و عملیاتی منجر به اصلاح عقیدتی مردم نسبت به حاکمیت و مرجعیت رسانهای آن شده و جنگ روانی دشمن خنثی خواهد شد.
باید امید و از سویی پیگیری و مطالبهگری از دولت سیزدهم که مدعی اقدام برای اجرای عدالت و مبارزه با فساد و اصلاح رویه است داشت تا این بخش مهم رسانهای در کالبد ساختاری حاکمیتی حل و فصل شده و یکبار برای همیشه بهدور از هر نوع حزب و جناحگرایی به صورت مستقل و کاملاً انقلابی این معضل بزرگ رفع و ساختار راسانهای در این حوزه به تعالی برسد.
نظر شما