۱۲ آبان ۱۴۰۰، ۱۱:۰۸

بازخوانی گزارشی از جام جم؛

نقش‌های فالش / خوانندگانی که سودای بازیگری دارند

نقش‌های فالش / خوانندگانی که سودای بازیگری دارند

این روزها دیدن چهره خوانندگان در سریال‌های شبکه نمایش خانگی متداول شده و کارگردان‌ها ترجیح می‌دهند در قبال جذب هواداران این چهره‌ها، از آن‌ها که تخصصی در بازیگری ندارند استفاده کنند.

به گزارش خبرگزاری مهر، حضور خوانندگان معروف به عنوان بازیگر در سریال‌های شبکه نمایش خانگی با نظرات ضد و نقیضی از سوی کاربران همراه بوده اما بیشتر مخاطبان این سریال‌ها و کاربران فضای مجازی نسبت به غیرحرفه‌ای بودن این کار موضع گرفته‌اند. روزنامه جام جم در گزارشی به حضور پررنگ خواننده‌ها در عرصه بازیگری پرداخته است:

اصطلاح فالش‌خواندن درباره خوانندگانی به کار می‌رود که نت‌های موسیقی را اشتباه بخوانند. قاعدتاً این اشتباه نباید در هیچ اجرایی پیش بیاید و مخاطبان و شنوندگان موسیقی دست‌کم هیچ وقت توقع ندارند چنین خطای آوازی از خواننده‌های سرشناس و کاربلد سر بزند. اما آدمیزاد است و خطاهای گاه ناگزیرش و اگر نگاه بایدی و ایده‌آلیستی را کنار بگذاریم، گاهی فالش‌خوانی‌های آشکار و پنهانی پیش می‌آید و مثل خار کنار گل عمل می‌کند. فالش‌خواندن برخی خواننده‌ها در عرصه موسیقی را می‌توان با اغماض و دیده خطاپوش پذیرفت اما حضور بی‌کیفیت و کم کیفت‌شان در زمینه بازیگری جای چشم‌پوشی ندارد. نه این‌که همه آنهایی که به عنوان بازیگر فعالیت می‌کنند، کاردرست و این‌کاره‌اند و بازی‌های بد و ضعیف ندارند اما بازی سطح پایین خواننده‌هایی که بعضی از نقش‌های اصلی سریال‌های تازه شبکه نمایش خانگی را به عهده دارند، باعث یک توجه و بدگمانی اساسی به این دست از حضورها می‌شود. «هرکسی را بهر کاری ساختند» می‌تواند اینجا به کار بیاید و این سوال را از خود این خواننده‌های عزیز و البته تهیه‌کننده‌ها و کارگردان‌های این آثار پرسید که علت‌های این حضور چیست. تعطیلی کنسرت‌ها در دوران شیوع کرونا می‌تواند یکی از مهم‌ترین دلایل در این زمینه باشد اما در سال‌های قبل هم شاهد حضور خواننده‌هایی به عنوان بازیگر در فیلم‌های سینمایی بودیم و این حضور لزوماً ربطی به کرونا و تعطیلی کنسرت‌ها ندارد. ولی می‌شود کمیت این حضور و همزمانی چشمگیرش را به دوران پاندمی ربط داد. بحث اصلی در این رابطه، نه صرفاً حضور خواننده‌ها به عنوان بازیگر بلکه کیفیت نازل بازیگری آنهاست. به هرحال چهره‌بودن و محبوبیت این خواننده‌ها میان جمعی از مردم و جوانان، یکی از اصلی ترین دلایل این حضورها در ترکیب بازیگران برخی سریال‌های شبکه نمایش خانگی است. این انتخاب‌ها اگرچه باعث جلب توجه اولیه و کنجکاوی‌هایی برای تماشا می‌شود اما این بهره‌برداری تا یک جایی کاربرد دارد و مخاطبانی که بازی‌های خوب و بد را می‌شناسند، متوجه ضعف‌های بازیگری این خواننده‌های بدون پشتوانه در بازیگری می‌شوند. تا وقتی کیفیت فیلمنامه‌ها و ضعف در شخصیت‌پردازی و کارگردانی وجود داشته‌باشد و فیلمسازان و تهیه‌کننده‌ها در یک تعارف و رودربایستی و محبوبیت و چهره‌بودن خواننده از اشتباه‌های او جلوی دوربین و به عنوان بازیگر چشم‌پوشی کنند، این موج و روند فاجعه‌آمیز ادامه خواهدداشت و همان اندک آبروی گذشته خواننده‌ها در سینما را از بین می‌برند. اگر در حق خواننده‌ها و عرصه موسیقی اجحاف نکنیم و بخواهیم نگاهی منصفانه درنظر بگیریم، بد نیست اشاره‌ای هم به آبروریزی‌های آن‌طرفی هم داشته‌باشیم، این‌که در این سال‌ها بازیگرانی هم بودند که هوس خوانندگی به سرشان زده و با صدای بد یا فالش‌خواندن‌هایشان یا ترکیب هر دو، چه گوش‌خراشی‌ها که نکرده‌اند و باعث اعتراضات و گلایه‌های برخی کاربلدها و خواننده‌ها و اهالی موسیقی شدند. اما چون الان بحث حضور تقریباً یکباره و همزمان چند خواننده در سریال‌های شبکه نمایش‌خانگی است، توپ فعلاً در زمین اهالی موسیقی است و علاقه‌مندان جدی و واقعی سینما می‌توانند نگرانی‌های خود را از این هجوم و «اجرای کم کیفیت» و فالش‌خواندن نقش‌ها اعلام کنند.

واقعاً بغض ترانه می‌شکنه
عشق و علاقه رضا یزدانی به فیلم چیز تازه‌ای نیست و این خواننده و آهنگساز سال‌هاست که با سینما حشر و نشری دارد. خوانندگی در تیتراژها و برخی فیلم‌ها و سریال‌ها، جای پای او را در این زمینه محکم کرد. تجربه بازیگری او هم مربوط به همین اواخر نیست و با حضور در برخی سکانس‌های آثار مسعود کیمیایی و اجرای ترانه‌هایی چون «لاله‌زار» پایش به بازیگری هم باز شد اما حضورهایش به عنوان بازیگر، بیشتر سمت و سوی موسیقایی داشت و به نوعی نقش خواننده‌ها را بازی می‌کرد. شاید بازی او در سریال «میدان‌سرخ» یکی از اولین و مهم‌ترین نقش‌های یزدانی فارغ از بحث خوانندگی است؛ ولی نتیجه این حضور آن هم در نقش منفی، صرفاً در حد و اندازه تیپیکال و کاملاً متکی به گریم است و اداهای مثلاً رعب‌آور یزدانی، از سطح فراتر نمی‌رود و تنها یک ضدقهرمان پوشالی را پیش روی ما قرار می‌دهد. فریادها و تشرهایش به زیردستان و افراد مقابل، هدایت شده و کنترل شده نیست و بر موقعیت‌های مضحک قصه می‌افزاید. همان دیالوگ «طلاها و الماس‌های من کجاست؟» که خطاب به مهتاب کرامتی می‌گوید، برآیند خوبی از کل وضعیت نقش‌آفرینی یزدانی در میدان‌سرخ است. ضعیف بودن و کلیشه‌ای بودن دیالوگ‌هایی هم که برای این نقش نوشته شده، تیر خلاص را به بازی یزدانی می‌زند و او هم بازیگر یا خواننده‌ای نیست که بتواند با مهارت، این جنس دیالوگ‌ها را متعلق به خود و باورپذیر کند. البته وقتی حتی بازیگران حرفه‌ای و این‌کاره مثل حمید فرخ نژاد، علی مصفا و مهتاب کرامتی هم فاصله بعیدی با نقش‌آفرینی‌های خوب خود دارند، انتظار یک بازی خوب و مناسب از یک خواننده توقعی بیجا به نظر می‌رسد.




یه خواهش
هرچقدر صدای فرزاد فرزین در تیتراژ سریال «میدان‌سرخ» - که رضا یزدانی یکی از نقش‌های اصلی آن را بازی می‌کند- قابل تحمل و در راستای هنر اوست، بازی‌اش در سریال دیگر شبکه نمایش‌خانگی یعنی «ملکه گدایان» که مدتی قبل پخش آن به پایان رسید، فاجعه‌بار و غیرقابل تحمل بود. با این‌که آن سریال هم به جز یک مورد (بازی جذاب رضا بهبودی در نقش شبیر) چیز قابل دفاعی نداشت و ضعف کار فقط منحصر به حضور بد یک خواننده نیست اما فرزین برای ضعیف و سطحی‌بودن نقش پارسا پارسا - نامی که حتی در بازی اسم فامیل هم مردود است! - واقعاً از هیچ کوششی فروگذار نکرد. شاید از همین سریال بود که حضور خواننده‌ها در فضایی اشرافی و در نقش‌های منفی و ضدقهرمان باب شد و کار را به این نقش‌های فالش رساند. خواننده‌های عزیز فعلی و احتمالاً بعدی که می‌خواهند تا اطلاع ثانوی، نان شهرت و محبوبیت‌شان در خوانندگی و موسیقی را در سینما و شبکه نمایش‌خانگی و بازیگری بخورند و اصرار هم به بازی در نقش‌های منفی دارند، لااقل برخی از بهترین نقش‌آفرینی‌های ضدقهرمانی در تاریخ سینمای جهان و ایران را مرور کنند و چیزهایی یاد بگیرند. سینما و تلویزیون نیاز به بازیگران متنوع و فراوانی دارد و هیچکس هم جای دیگری را تنگ نمی‌کند. حضور خواننده‌ها یا هر صنف دیگر در بازیگری هم بلامانع است، به شرطی که کیفیت بازی‌ها از یک سطح اولیه و استاندارد برخوردار باشد و برخی تهیه‌کننده‌ها و کارگردان‌ها صرفاً دنبال بهره‌برداری اسمی از این چهره‌های سرشناس عرصه موسیقی و دیگر زمینه‌ها نباشند و کمی هم به فکر ارتقای اثر و غافلگیری مخاطبان با بازی خوب و حضور متفاوت این افراد باشند. اگرچه مرغ همسایه غاز می‌شود اما انصافاً و به عنوان نمونه نگاهی به بازی لیدی گاگا در فیلمی مثل «ستاره‌ای متولد می‌شود» و حتی بازی‌اش در همین تیزرهای منتشر شده در «خانه گوچی» بیندازید تا دریابید ما مخالف حضور هیچ خواننده‌ای در بازیگری نیستیم، اگر بازی جذاب و قابل قبولی داشته‌باشد.




ای بابا! هر بار این درو...
این هم از بدشانسی امیر مقاره، یکی از خواننده‌های گروه شناخته‌شده ماکان بند است که ما در این سرچراغی سریال شبکه نمایش‌خانگی «جزیره»، فقط باید از او انتقاد و به او بند کنیم. سریالی که واقعاً هیچ چیز جذاب و درستی برای پیگیری و تماشا ندارد و صرفاً رقابت کورکورانه و چشم و هم چشمی پلتفرم‌هاست که باعث شده ثمره کیش‌گردی یک گروه فیلمسازی، به شکل اثری فاجعه به خورد مخاطبان بینوا داده‌شود. وقتی کمترین نشانی از بازی‌های خوب محمدرضا فروتن و هنگامه قاضیانی و میترا حجار و حسام منظور و دیگران نیست، واقعاً چرا ما باید بند کنیم به ماکان بند؟ تنها علت این مواجهه انتقادآمیز، همین موضوع گزارش است ولاغیر. مقاره هم آن‌طور که در همین دو قسمت واقعاً ناقابل متوجه شده‌ایم، یک نقش منفی و ضدقهرمان به نظر می‌رسد و در قالب شخصیت یا به عبارت بهتر تیپی به نام ارشد شاهنگ، مقادیر زیادی ادا و اطوار است و انگار در غیاب متن و شخصیت‌پردازی و هدایت درست از سوی کارگردان، می‌خواهد با تکیه بر خوش‌تیپی و شهرت خوانندگی‌اش کار را پیش ببرد.




حباب بازیگری
هنوز بعد از دو قسمت، کاملاً مشخص نیست سیروان‌خسروی در سریال شبکه نمایش‌خانگی «حرفه‌ای» یک نقش منفی و ضدقهرمان است یا در سمت جبهه خیر و مثبت ماجرا قرار دارد! اما کم و بیش همان مشکلات نقش‌آفرینی رضا یزدانی در میدان سرخ در بازی خسروی هم وجود دارد و ما تا حدود زیادی صرفاً با یک تیپ و مقادیری ژست و ادا روبه‌رو هستیم و خبری از هنر بازیگری و همذات‌پنداری مخاطب نیست. سیروان خسروی در این دو قسمت که نشان داد، دست بالا می‌توان تیپ و خونسردی چهره‌اش را در حضورهای تبلیغاتی پذیرفت و گزینه مناسبی برای «بازی» در نقش‌های مهم و داستانی به نظر نمی‌رسد. البته ویژگی‌ که تا حدودی به داد خسروی در این سریال رسیده، میزان کم دیالوگ‌هاست و شاید گزیده‌گویی برای خواننده‌هایی که مهارت بازیگری ندارند، در برخی جاها چاره‌ساز باشد. هرچند خسروی با نوع راه رفتنش که کمی شبیه شخصیت بازی‌های جنگی رایانه‌ای است، همان اندک لطف سکوتش را هم خدشه‌دار کرده‌است.
برعکس بازی زانیار خسروی در همین سریال، فضای رئال و باورپذیرتری دارد و درست‌تر به نظر می‌رسد. البته بخشی از ماجرا به تفاوت دو شخصیت در فیلمنامه هم برمی‌گردد اما فعلاً تا اینجا کفه باورپذیری بازی زانیار سنگین‌تر است. تا ببینیم در ادامه سیروان از این حبابِ (اسم یکی از ترانه‌های مشترکش با برادرش زانیار) بازیگری رها می‌شود و بازی دلپذیری ارائه می‌کند یا نه.

کد خبر 5342794

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha