خبرگزاری مهر؛ گروه مجله – محدث تک فلاح: اولیا در فرایند تربیت کودک اغلب تصورهای خاصی برای آینده دارند. این که یک مادر یا پدر برای آینده فرزند خود تصویری روشن را داشته باشد موضوع خوبی است اما به شرطی که این تصویر مانعی برای انجام فرایند رشد او نباشد. صفحه موج کودکی در اینستاگرام در لایو خود موضوع تصویر ذهنی والدین از آینده بچهها را با حضور خانم سوده شبیری مدرس دورههای والدگری، آقای دکتر عبدالمعالی فعال حوزه آموزش و خانم زهرا مرزانی ادمین صفحه برگزار کرد. در این میان صحبتهای جالبی مطرح شد که مطالعه و توجه به این نکات خالی از لطف نیست.
در بازخوانی تصویر ذهنی والدین، برخی اوقات باید نکاتی که متصور شده ایم را بررسی کنیم و از فیلترهایی بگذرانیم. ممکن است در گامهایی این تصاویر اشتباه شکل گرفته باشد. مثلاً تأثیر رفتارهای تربیتی اطرافیان و یا تأثیر رسانهها و جو اجتماع باعث به وجود آمدن توهمی شده است که والدین به اشتباه آن را اصل در نظر میگیرند. از جمله این اتفاقات میتوان تبلیغات تلویزیون و رسانه و جامعه را برای ورود به دانشگاه و یا رفتارهای اطرافیان برای رسیدن به یک شغل و جایگاه مشخص برای فرزند خانواده، نام برد. پس هم این که برخی اوقات این تصویر اشتباه شکل گرفته مهم است و هم این که بدانیم اشتباه دقیقاً از کجا و مربوط به کدام بخش بوده است.
نقش والدین در این مسیر و کنشگری آنها
با این سوال شروع کنیم که: «در شکل گیری این تصویر چه چیزی را مؤثر میدانید؟»
سوده شبیری، والدین و تصویرگری آنها را از آینده فرزندشان به چهار دسته تقسیم بندی کرد:
گروه اول: در این افراد اهداف برای آینده فرزندشان کاملاً مشخص است. دانشگاه کجا باشد و رشته چه بخواند و… تصور این که فرزندشان ادامه تحصیل ندهد برایشان خیلی سخت است.
گروه دوم: والدینی که راجع به نداشتهها حرف میزنند. در این دسته این که چه میخواهند دقیقاً معلوم نیست ولی برعکس این موضوع معلوم هست. مثلاً میگویند که: «من سیستم آموزشی ای که در آن زور بگوید را نمیخوام. هنگامی که از او میپرسیم (پس اگر زور نگویند) یعنی چی؟ توصیف کنید. در جواب این سوال خیلی دایره بزرگی را پیش رویمان ارائه میدهند. من در نمونهای که روی نوعی از آموزش کار میکردم (هوم اسکول) با این نوع زیاد مواجه شدم که بعضی از والدین هوم اسکول را میخواهند چون فشار هنری را نمیخواهند. بعضی خانوادهها فشار درسی را نمیخواهند. بعضی خانوادهها فشار فرهنگی را نمیخواهند. بعضی خانوادهها فشار اعتقادی را نمیخواهند و… نمونهاش مادر ترزا که زمانی که از او پرسیدند که صحبتی علیه جنگ بگوید گفت: «من بر علیه جنگ بلد نیستم صحبت کنم ولی بلدم علیه صلح صحبت کنم»
گروه سوم: والدینی هستند که اهداف و تصویر ذهنی خود را از آینده فرزند خود به صورت نقطهای در نظر نگرفتهاند بلکه ارزشها را در نظر میگیرند. مثلاً میگویند میخواهم فرزندم صادق باشد. میخواهم فرزندم مستقل باشد. در این راستا برای فرایند تربیت فرزند خود با روشها و نظارتهایشان بچهها را کنترل میکنند.
البته ناگفته نباشد که والدگری ملغمه ای از همه اینها است. اما باید در کنترل خودت باشد و فشار این اتفاقات روی فرزند اثر تربیتی سو نداشته باشد. در این میان دسته چهارم تنها دستهای هستند که میتوان گفت روش درست را پیش گرفتهاند.
گروه چهارم: این والدین در ذهن خود برای آینده فرزند خود تصویر دارند. ارزشها را میشناسند. اما در رهایی زندگی میکند و بچهها را تحت فشار فکری و تربیتی خود نمیگذارند. در این خانواده و در این محیط بچهها هم در اوج رهایی، فراگیریِ زندگی میکنند. به تمرین زندگی کردن مینشینند.
یکی از چالشهای عادی والد این است که در مواجهه با اشتباه فرزند باید چه کند؟ اگر از دسته آخر باشد، میگوید: بچهام اشتباه کرده است میخواهم پاسخم آگاهانه باشد! چه بگویم؟ از کجا شروع کنم؟ الان بگویم یا بعد؟ و… اینها همه همان تصویر مطلوب هستند. اما اگر از هر کدام از سه دسته قبلی باشد، حتماً برای مواجهه با اشتباه کودک راهکاری سریعتر و نادرستتر ارائه میدهد.
آیا حتماً تصویر مطلوب باید داشته باشیم؟
در ادامه بحث آقای دکتر عبدالمعالی مطرح کردند که: «ما یک تصوراتی (توهماتی) از دنیای پیرامون خود داریم و دوست داریم تعاریفمان را از زندگی به زور در این قالب جای دهیم. ما اگر با شعور امروز به ۳۰۰ سال گذشته برگردیم، آیا مدرسه و دانشگاه را به این شکل راه میاندازیم؟ با همه مشکلاتی که از این مکانها دیدیم؟ قطعاً نه! پس فرق تفاوت نسل با نسل را باید بفهمیم.
در دنیای امروز مفهومی هست با نام دیجیتال گپ. یعنی دانش آموز میداند با وسیله تکنولوژی چگونه کار کند در حالی که مادر و پدر کار با آن را خوب بلد نیستند. گپ و فاصله بین نسلها نیز مفهوم دیگری است که روانشناسها در مطالعات بالینی بین والدین و فرزندان از آن با نام فاصله معنایی استفاده میکنند. در این ۲۹ ساله از دانشجوهایم می شنوم که پدر و مادرها چیزهایی را درست میپندارند که ما (فرزندانشان) خیلی از آن تصور خود را دور میدانیم.»
از نظر دکتر عبدالمعالی بهترین توصیف این مفهوم را در سکانسی از فیلم آژانس شیشهای میبینیم، آنجا که پرویز پرستویی به خود حاتمیکیا میگفت: «ببین مربی دههات گذشته…!»
مثالی از این نوع نگاه را خانم شبیری مطرح کردند که مادری به من میگوید: «من از بی ادبی بچه ۵ سالهام ناراحت میشوم.» میپرسم: چرا؟ پاسخ میدهد: «چون میخواهم بچهام ۲۰ سال دیگر آدم با اخلاقی باشد!» سوال بنده از این والدین این است که: چه کسی گفته این بچه ۵ ساله که بی ادبی کرده است قطعاً ۲۰ سال دیگر هم بی ادب میشود؟ نه! این نیست. اینجا باید به این نکته دقت داشت که اصولاً این که من قرار است این یافته (شغل-رشته و…) را برای فرزندم پیدا کنم! توهم است. این توهم شرک آلود است که بگویم بچه من خدا ندارد، عقل ندارد، وجدان ندارد و… من (والد) هستم برای این کار. بگذارید شفاف کنم که سادهترین کار عالم این است که فرزندم را محدود کنم. بکن! نکن! بیا! نیا! بخور! نخور! و…که البته بعداً تبعاتِ بدِ این محدودیت را خواهم دید.
یک جمله در این مورد بگویم که همهی والدین بدانند: «هر وقت چیزی را با اجبار برای فرزندم بخواهم، باید نقطه شروعی باشد برای واکاوی این که ببینم خودِ من چه میخواهم؟»
در ادامه گفتوگو، آقای عبدالمعالی هم صحبتها را کامل کردند و گفتند: «این را باید بدانیم ما خدای بچهها نیستیم. مگر ما حدیث نداریم که فرزندانتان را برای زمان خودشان تربیت کنید؟ خیلی از ماها فرزندمان را داریم برای زمان گذشتهمان تربیت میکنیم. مادری که میگوید من نتوانستم فلان کار را بکنم پس بچهام باید انجام دهد! مصداق همین تربیت کردن برای زمان گذشته است. والدین گرامی! گذشته گذشت… رهایش کنید… بگذارید بچهها زندگیشان را بکنند. این کار یک رهاورد مهم برای شما دارد: این که مادر و پدر در دوران زندگی آرامش دارند.
خیلی مهم است که مانند ائمه و معصومین که الگوی ما هستند زندگی کنیم. آنها از زندگیشان لذت میبردند و زندگی خودشان را به خاطر تربیت فرزندانشان خراب نمیکردند و همینطور زندگی فرزندانشان را هم به خاطر خودشان.
استیو جابزمیگفته: «۲۵ سال است که هر روز که از خواب بلند میشوم از خودم میپرسم که اگر روز آخر عمرت باشد تو این کارها را میکنی؟»
راز زندگی و تربیت فرزند این است: «همه چیز را بسپریم به خدا و زیبا زندگی کنیم.»
برای رشد به بچهها کمک کنیم که جایگاههای کاری مختلف را ببینند. تسهیلگر تجربه بچهها باشیم و در این راه به بچهها آزادی عمل بدهیم.
نظر شما