به گزارش خبرگزاری مهر، به مناسبت سومین سالگرد صدور بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی توسط اندیشکده استقلال و آزادی اندیشگاه بیانیه گام دوم پیشنشستی با عنوان تبیبن راهبردی استقلال در گام دوم انقلاب اسلامی با حضور ابراهیم متقی، رئیس دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران، شب گذشته ۱۸ بهمن ماه برگزار شد.
وی گفت: بحث استقلال در جهان امروز مفهومی است که ماهیت پارادوکسیکال دارد؛ نئولیبرالها به این موضوع اشاره دارند که چیزی بهنام استقلال نه وجود دارد و نه ضروری است. نگاه نئولیبرالها از منظر نظام جهانی و جهانیشدن است. بحثی که آنها دارند این است که هر انسانی، هر کشوری، یک مزیت نسبی دارد و بر اساس مزیت نسبی اش باید در اقتصاد جهانی و در سیاست جهانی ایفای نقش کند. بنابراین نکته ای که باید به آن توجه داشت این است که استقلال تابعی از ضرورتهای نظام جهانی در تفکر نئولیبرالی است.
متقی افزود: نئولیبرالها جهان را هم بسته میبینند و به تقسیم کار اجتماعی و بینالمللی توجه دارند و معتقدند معادله قدرت زمانی بازتولید میشود که حداکثر توانمندی کشورها و بازیگران به کار گرفته شود و آن همان مزیت نسبی است. بر اساس چنین قالب ادراک طبیعی است که سیاست اقتصادی کشورها در نگرش نئولیبرالی تابعی از اقتصاد جهانی خواهد بود. در این شرایط استقلال دیگر معنایی پیدا نمیکند. آنها معتقدند به هر گونه ای که اقتصاد جهانی و سیاست جهانی ما را هدایت کنند، ناچاریم در آن مدار قرار گیریم. رویکرد دیگری درباره استقلال، مبتنی بر انگاره ناسیونالیستی وجود دارد. در انگاره ناسیونالیستی استقلال، امری درون ساختاری است. بر این اساس باید داخل کشورت را بسازی. زمانی که داخل کشورت را ساختی بر اساس انگاره هایی که شکل می گیرد میتوانی قدرتت را ارتقا دهی، قابلیتهایت را افزایش دهی. به محیط پیرامونت هم هیچ کاری نباید داشته باشی.
رئیس دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران ادامه داد: رویکرد سوم مرتبط با قالبهای تفکر کشورهای انقلابی است. اولین بار فرانسه در این فرآیند گام برداشت اما خود آمریکاییها و انقلاب آمریکا در تحقق تفکر انقلابی در قرن نوزدهم بسیار اثربخش بودند. استقلال آمریکای لاتین به سیاستهایی که آمریکاییها در پیش گرفتند مربوط میشود و آنها را از کشورهای اروپایی مثل پرتغال و اسپانیا چدا کردند. انقلاب روسیه هم مسئله مربوط به انترناسیونال را شکل میدهد، یعنی پیروزی انقلاب در کشور هدف نهایی تلقی نمیشود. زمانی انقلاب به پیروزی میرسد که بتواند فضای پیرامونی خود را هم کنترل کند و تحت تأثیر قرار دهد. پس بحث اصلی که وجود دارد این است که چگونه انگاره انقلاب، تبیین خاصی از استقلال را ارائه می دهد. در این فضای انقلاب می توانید نقشهای مختلفی را داشته باشید. میتوانید انقلاب را بر اساس نظریه «کرین برینتون» به فضای ترمیدور ببرید. ناچار میشوید که به همان اقتصاد جهانی برگردید. همان تفکری نئولیبرالی که وجود دارد.
وی اضافه کرد: انگاره دیگری وجود دارد که مسئله اصلی آن با معادله سیاست و قدرت و امنیت ارتباط مستقیم دارد. بنابراین بحثی که در رابطه با استقلال کشورها وجود دارد مربوط به این انگاره است که در چه کانتکسی قرار می گیرید؟ کانتکس نئولیبرالی، ناسیونالیستی یا انقلابی؟ وقتی که در کانتکش انقلابی قرار گرفته بحث اصلی این است که شما از چه انگارههایی در کنش درون ساختاری انقلاب بهره می گیرید؟ انقلاب داخل یک کشور؟ انقلاب دائمی یا ترمیدور؟ بیانیه گام دوم از یک طرف انقلاب دائمی را منعکس میکند از طرف دیگر این بحث را دارد که شکلبندیهای انقلاب در هر دوران تاریخی عملکرد خاص خود را باید به انجام برساند.
متقی اضافه کرد: تقسیمبندی که مقام معظم رهبری در رابطه با تحولات انقلابی ایران داشتند و گام اول و گام دوم را از هم تفکیک کردند، گام اول به شکل گیری انقلاب، پیروزی انقلاب، تثبیت انقلاب، تبدیل انقلاب به ساختار سیاسی، تثبیت ساختارهای سیاسی، توسعه ساختارهای سیاسی و توسعه نهادهای سیاسی و اقتصادی و راهبردی برمی گشت. این فرآیند، فرآیند سخت افزاری دارد. در ارتباط با شکلبندیهای قدرت در فضای سیاسی و اجتماعی معنا پیدا میکند. نکته مهم این است که ما امروز استقلال را چگونه تعریف میکنیم. آن را در قالب اندیشههای انقلابی گام دوم یا اندیشه های انقلابی گام اول تعریف میکنیم؟ اگر به گام اول مربوط باشد کنش ارتباطیمان با بسیاری از کشورهای دیگر باید محدود باشد، ولی اگر بخواهیم در قالب گام دوم حرکت کنیم قالب های گام دوم یعنی تمدنسازی؛ یعنی باید بین استقلال ملی و تمدن سازی پیوند برقرار کنیم. آیا تمدنسازی در کانتکس یک کشور شکل می گیرد یا در یک دوران تاریخی معنا پیدا میکند؟ بنابراین بحث اصلی تببین این موضوع است که در فضای تحولات انقلابی گام دوم یک کشور دارد از کانتکسهای کشوری عبور میکند و وارد فضای هویت میشود. بحث اصلی این است که ما چه هستیم و چه نیستیم؟!
این استاد دانشگاه گفت: در فضای برنامه ریزی راهبردی کشور مزیت نسبی ما این است که میزان کنش ارتباطیمان را با محیط پیرامونی گسترش دهیم و زمانی که گسترش دادیم توانستیم برای خودمان موقعیتی را تعریف کنیم که آن موقعیت بتواند جایگاه ما را ارتقا دهد. فضای فعلی ما دیگر فضای یک کشور نیست. اگر ما با عنوان یک کشور تعریف می شدیم شکننده بودیم. به چه دلیل امروز آمریکا علیه ما اقدام نظامی نمیکند؟ به این دلیل که حزب الله می گوید که ما در هیچ جنگ منطقه ای بی طرف نخواهیم بود، یعنی اگر آمریکاییها اینجا را بزنند در منطقه هم اسرائیل هدف قرار می گیرد و هم بسیاری از بازیگران دیگر هدف قرار می گیرند. پس در اینجا بحث استقلال به نظریهای با عنوان سولیلاریتی (انسجام) پیوند پیدا می کند، یعنی انگاره جدیدی معنا پیدا میکند و در این انگاره حفظ أمالقرا با بقا و توانمندی بازیگری که در حاشیه است ارتباط پیدا می کند. به هر اندازه که کشوری بتواند حاشیه خود را قوی تر کند موقعیتش قویتر میشود. اینجاست که استقلال در گام دوم به این معنا نیست که خواسته باشیم حوزه کنشگری خود را با محیط پیرامون ببندیم.
وی تصریح کرد: مقام معظم رهبری بحثی را یکماه پیش با عنوان چندجانبهگرایی مطرح کردند. در سفری که آقای رئیسی به مسکو داشتند، این مفهوم چندجانبه گرایی را به کار گرفتند. چندجانبه گرایی یکی از نمادهای استقلال است. مهمترین چالش استقلال، چالش شناختی است. به همین دلیل است که مفهوم جهاد شناختی مورد توجه قرار می گیرد. مقام معظم رهبری بحثی دارند با این عنوان که جهاد تبیین بعد از جهاد شناختی معنا پیدا می کند. اگر به آن قالبهای شناختی دست پیدا نکنیم خودمان و موجودیتمان را تبیین کنیم. ابتدا باید عناصر تشکیل دهنده یک کشور را بشناسیم سپس می توانیم چگونگی ترکیب آن را تغییر دهیم.
متقی گفت: چالش اصلی چالش در بیرون نیست، چالش در خودانگاره تبیینی شناخت عناصر استقلال است. بحث اصلی شناخت مقدم بر هر امر دیگری برای انگاره استقلالی است که می خواهیم مورد پردازش قرار دهیم. پس ما استقلال را بر اساس بیانیه گام دوم نگاه می کنیم. نگاه بیانیه گام دوم تمدنی و هویتی است. تمدن و هویت همان چیزهایی هستند که فوکویاما در مقطع زمانی پیروزی نئولیبرال را مطرح کرد. بحث مربوط به پیروزی دموکراسی را هانتینگتون در موج سوم دموکراسی ارائه داد، ولی همان فوکویوما در سال ۲۰۱۸ کتاب هویت را نوشت. کتاب پایان تاریخ ۱۹۹۳ تا ۲۰۱۸، بیست و پنج سال می گذرد و فوکویاما مبانی تفکر خود را بازسازی می کند. ما با قالبهای بیانیه گام دومی که تمدنی است، عمیق و شناخت شناسانه برخورد نمی کنیم. در نتیجه استقلال را در یک فضای تبیینی و تحلیلی ارائه می دهیم که فکر می کنیم استقلال یعنی اینکه درها را ببندیم و به بیرون کاری نداشته باشیم و این مسئله اتفاقاً به معنای نابودی خودمان است. به این دلیل که در گام دوم موضوع، موضوع هویتی و تمدنی است. انگاره های قدرت و سیاست را به فضای اجتماعی میبرد که این محیط اجتماع می تواند از مرزهای کشور عبور کند. در نظر بگیرید امروز مبانی اندیشه اسلامی مبتنی بر انقلاب اسلامی در داخل کشور یک روند با آفتهای زیاد را تجربه می کند. در محیط پیرامونی با یک نوع پویایی قوی در حال توسعه است.
رئیس دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران افزود: هیجان چهلمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی بیش از آنکه در ایران بالا باشد در لبنان، یمن و عراق مورد توجه است. پس بحث اصلی این است که بتوانیم انگاره های استقلال را به فضای تمدنی که ماهیت چندجانبه دارد ببریم. سپس یک مجموعه تشکیل می دهیم. همان طور که جهان غرب مجموعه ای تشکیل داده و توانسته فضایی را تعریف کند و قالبهایی را شکل دهد که بر اساس آن فضا و قالبها زمینه برای نوعی همبستگی وجود دارد. آمریکاییها و فرانسویها و انگلیسیها و آلمانیها با هم به لحاظ تمدنی تعارض دارند، اما با هم خیلی همبسته هستند، چون خود را بخشی از جهان غرب می دانند.
متقی بیان کرد: وقتی که بحث روسیه مطرح میشود این کشورها خود را در برابر روسیه می بینند. مکرون به این دلیل به روسیه سفر کرده است که وقتی تاریخ روابط بینالملل را میخوانید، میبینید که فرانسه در یک دوران تاریخی به ویژه بعد از شکستی که ناپلئون از بیسمارک داشت، در دوره ویلهلم اول و بعد از آنکه پروس تبدیل به آلمان شد، در یک موقعیت محدودشونده قرار گرفت. وقتی که سیستم اول و دوم بیسمارک هم کارکرد خود را از دست داد روسیه و فرانسه با هم پیمان و دوست شدند، حتی تجدید قوای نظامی فرانسه در روسیه شکل گرفت. فرانسوی ها با محدودیت پادگانی و محدودیت قدرت نظامی روبرو بودند. به خاطر همین سیستم نظامی خود را به روسیه بردند و در آنجا آنرا گسترش دادند. این مدلی است که ما هم امروز می توانیم از آن برای افزایش قدرت ملی استفاده کنیم. مسئله مهم این است که بدانیم تفسیرمان از موازنه قدرت چگونه خواهد بود. بنابراین به همان صورتی که جهان غرب همبسته است. جمهوری اسلامی هم ناچار است فضای مربوط به همبستگی خود را بازتعریف کند. هویت و موجودیتش با متحدین و پیرامونش ارتباط مستقیم پیدا می کند.
وی در ادامه گفت: نکته بعدی این است که بخشی از فضای ارتباطی ما مجموعههای فرهنگی و هویتی و تمدنی و جبهه مقاومت میشود. بخش دیگری وجود دارد که نمی توانیم آنرا نایدیده بگیریم. بخش دیگر مربوط به حوزه ارتباطی ماست که کنشمان را باید به گونهای شکل دهیم که مشکلات اقتصادی مانع از فضای ارتباطیمان با محیط مقاومت نشود. باید بتوانیم بازدهی اقتصادی داشته باشیم و موقعیت خودمان را بازتولید کنیم. اگر این کار انجام نشود طبعاً قابلیتهای ما به گونه مشهودی کاهش پیدا می کند. نه می توانیم استقلال را شکل دهیم و نه قالبهای تمدنسازی را طراحی کنیم. پس در فضای بیانیه گام دوم مهمترین مسئله ای که وجود دارد بحث توسعه قدرت و چندجانبه گرایی است. بسیاری از تفسیر از این موضوع تفسیر ایستایی است. بعضیها میگویند بعد از بازگشت آقای رئیسی از مسکو باید شعار روی سر در وزارت خارجه «نه شرقی، نه غربی» را تغییر دهیم. وقتی سیاستمداری به سفر خارجی می رود، فضای گرایش تغییری پیدا نمیکند؛ در ضمن نه شرقی نه غربی مربوط به ساختار دو قطبی بود. وقتی که ساختار به موازنه قدرت تبدیل شد ما هم باید سیاستهایمان را در چارچوب موازنه قدرت تعریف کنیم. در وضعیت موازنه قدرت نه شرقی نه غربی نمیتواند زمینه ای را برای دستیابی به استقلال فراهم کند. به همین دلیل است که ما دنبال قرارداد اقتصادی با چین هستیم، اما این کار هم چالش های خاص خودش را دارد. یکی از این چالشها این است که تا برجام تصویب نشود، این قرارداد شروع نمیشود. پس باید اول تحریم ها برداشته شوند. باید بدانیم اولویت هایمان چیست؟ اگر اولویت این بود که توسعه قدرت را در دستور کار قرار دهیم، توسعه قدرت به معنای استقلال است. اینکه اگر توانستیم در برابر فشارهای بینالمللی مقاومت را ادامه دهیم به معنای استقلال است. استقلال به این معنا نیست که خودمان را محبوس کنیم. استقلال به این معنا است که باید بتوانیم عناصر تحقق استقلال را شکل دهیم. اولین بایسته این مهم، خودکفایی است.
متقی تصریح کرد: خودکفایی همان بحثی است که مقام معظم رهبری سالها تحت عنوان اقتصاد مقاومتی یا نگاه به درون به آن توجه داشتند، اما این نگاه به درون یک درون چندبعدی است. عراق، سوریه، یمن، لبنان میتوانند به عنوان بخشی از درون ما تلقی شود، یعنی جاهایی که نرخ ارز در ایران تأثیر خود را در رابطه با قابلیت اقتصادی آنها به جا می گذارد درون به حساب می آیند. پس استقلال در گام دوم در درجه اول به خودکفایی مرتبط است که این خودکفایی را باید در قالب نگاه خوشه ای تعریف کنیم. همبستگی خوشه ای گیدنزی را در نظر داشته باشید، این خودکفایی را به همبستگی خوشه ای گیدنز ببرید، میفهمید که امروز به هر اندازه خوشه تان بیشتر باشد و تنوع بازتولیدتان بیشتر باشد به نفعتان است. سؤالی که پیش می آید این است که این هایی که بازتولید می شوند باید مثل ما باشند؟ خیر!، چون بیانیه گام دوم بیانیه تمدنی است نه بیانیه ساختاری. بیانیه ساختاری همانی است که جهان غرب ادعا می کند. آنها می گویند جمهوری اسلامی دنبال توسعهطلبی است. این بیانیه گام دوم یا اندیشه تمدنی که وجود دارد اتفاقاً بدیلی در برابر همان مفهوم است. می خواهد این بحث را مطرح کند که در فضای مربوط به اقتصاد سیاسی چه منابعی دارید و چگونه می توانید آنرا بازتولید کنید؟ یکی از منابع بنیادین در فضای هویت و تمدن، ژئوپلتیک هویت و تمدن است، یعنی اینکه بتوانیم کنش ارتباطی را به سرعت ایجاد کنیم، طوری که به همبستگی منجر شود. نکته دوم این است که به مجموعه آزادی عمل دهیم. حماس به لحاظ ایدئولوژیک با ما تفاوت های زیادی دارد. حماس به حزب عدالت و توسعه ترکیه خیلی نزدیک تر است تا به جمهوری اسلامی. آیا با راهبرد ترکیه هم نزدیک است؟ به هیچ وجه! چرا حماس دارد تنفس میکند و ما برد ژئوپلتیکی پیدا کردیم؟ به این دلیل که حماس از آزادی عمل کنش ژئوپلتیکی برخوردار است. انصارالله از آزادی عمل برخوردار است. یکی از کارهای سردار سلیمانی این بود که به این کشورها گفت: باید خودکفایی درونی داشته باشید. پس خودکفایی دو سطح دارد. سطح اول به خودکفایی خودمان و پیوندمان به مجموعه برمی گردد. سطح دیگر این است که اگر آمدند حلقه ارتباطی ما و حزب الله را قطع کردند که اتفاقاً این اتفاق هم رخ داده است. یک قطعنامه شورای امنیت داده اند و حتی بر اساس قطعنامه ۲۲۳۱ نمیتوانیم بدون نظر شورای امنیت تسلیحات بفروشیم یا بخریم. قطعنامه ۲۲۳۱ چندین بند دارد که بخشی از آن میتواند در زمان هایی به نفع ما عمل کند، ولی بخش دیگر آن اصلاً مطلوبیت راهبردی برایمان ندارد و ما را محدود می کند. در این شرایط و در این فضا سردار سلیمانی به آنها منابع و ابزاری داد که بتوانند خودکفایی خودشان را به دست آورند.
رئیس دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران اضافه کرد: بحث دوم بحث خوداتکایی است. قالب خوداتکایی نگرش نئورئالیسم انگیزشی رابرت جرویس را در نظر داشته باشید. بحث اصلی و اولیه او در نئورئالیسم انگیزشی، قالبهای روانشناختی، قالبهای کنش تاکتیکی و قالبهای کنش ارتباطی بود. بنابراین خوداتکایی به این معناست که باید اعتماد به نفس داشته باشیم. مقام معظم رهبری در همین یک ماه گذشته بحثی را تحت عنوان مذاکره و مقابله با دشمن مطرح کردند: اول باید دشمن را بشناسیم، نسبت به دشمن حس تعارض جدی داشته باشیم، ولی برای تأمین منافع ملی میتوانیم هم با دشمن چالش کنیم و هم کنش تعاملی داشته باشیم.
وی افزود: بحث سوم کنش ارتباطی است. کنش ارتباطی یعنی اینکه باید بتوانیم با هر بازیگری نوعی فضای ارتباطی داشته باشیم، برای اینکه چالشهایمان را کاهش دهیم، مزیت نسبیمان را افزایش دهیم و بتوانیم نقشآفرین باشیم. اگر تحریم ها را برداشتیم، باید فضای کنش اقتصادی را با کل نظام جهانی توسعه دهیم این گونه بهتر می توانیم خوداتکایی روانشناختی را عملی کنیم. برخی از مواقع درک درستی از شرایط نداریم و حرف دشمن را تکرار می کنیم. تعریف من در رابطه با استقلال، موجودیت و هویت است. تا زمانی که پایدار بمانیم می توانیم استقلال را هم داشته باشیم، ولی اگر موجودیتمان دچار چالش شود در آن شرایط و فضا میزان اثربخشی کاهش پیدا می کند.
متقی در جمع بندی سخنانش گفت: اگر بخواهم بحثم را جمعبندی کنم باید عرض کنم:
۱. در فضای بیانیه گام دوم استقلال ماهیت هویتی پیدا می کند.
۲. پیوستگی ژئوپلتیکی با پیوستگی هویتی با هم ترکیب می شوند.
۳. شرایطی ایجاد میشود که حاشیه هم در فضای حمایت از مرکز قرار میگیرد.
چه اتفاقی افتاده که آمریکاییها این قدر، جنگهای نیابتی راه میاندازند؟ چه شده که این همه پایگاه نظامی ایجاد میکنند؟ چون می خواهند تحرک عملیاتی و کنترل ژئوپلتیکشان را شکل دهند.
نکته سوم اینکه به هر میزان قابلیتهایمان بیشتر باشد، استقلال به هم پیوسته هم بیشتر میشود، یعنی هر چه قدر در اینجا قدرت داشته باشیم، قدرتمان بیشتر میشود. وقتی استقلال مبتنی بر قدرت را شکل دهیم و به موجودیتی برسیم که جاذبه داشته باشد آن مسئله به کل محیط پیرامونش تسری پیدا می کند.
نکته چهارمی که باید به آن توجه داشت مسئله کنش ارتباطی است. کنش ارتباطی ما امروز نه عمودی و نه افقی است. کنش ارتباطی ما خوشه ای خواهد بود. کنش ارتباطی خوشهای می تواند ماهیت دوجانبه و چندجانبه داشته باشد. در جنگ سوریه، ما ارتشهای مختلفی از افغانستان، پاکستان، سوریه، عراق و لبنان را در آنجا به کار گرفتیم. هدف اقتدار، ساخت قدرتی است که با ما پیوند دارد.
نکته آخر این است که استقلال زمانی حاصل میشود که نیروی پیرامونیمان به خودکفایی و خوداتکایی برسد. حمایت نیروی پیرامونی از ما و حمایت ما از نیروی پیرامونی، بیش از اینکه مکانیکی باشد باید ارگانیک باشد. پس فضای تمدنی یک فضای کنش ارتباطی در چارچوب قالب های هویتی است که از یک همبستگی مکانیکی عبور میکند و به همبستگی ارگانیک می رسد. هر گاه این همبستگی ارگانیک حاصل شد به معنای استقلال است. حال ممکن است کنش ارتباطی ما با چین، روسیه و اروپا هم گسترش پیدا کند. هر آن چیزی که قدرت ما را تقویت کند استقلال ما را هم بیشتر می کند. به هر میزان که بتوانیم ارتباط خوشهای را متنوع تر کنیم، طبیعتاً اثربخشی بیشتری خواهیم داشت.
نظر شما