خبرگزاری مهر _ گروه فرهنگ واندیشه: وقتی از انقلاب اسلامی حرف میزنیم اولین تصویری که به ذهنمان میآید یک پدیده تاریخی است که سال ۱۳۵۷ اتفاق افتاده و وقتی اینگونه تصویرسازی میکنیم گویی یک رخدادی بوده که چهل سال پیش اتفاق افتاده و تمام شده در حالیکه اینطور نیست انقلاب اسلامی یک گفتمان مانا و جاوید است. ممکن است برای یک جوان دهه شصتی سخن گفتن از انقلاب کمی قابل درک باشد اما وقتی قرار باشد برای دهه هفتادی ها و دهه هشتادی ها از انقلاب حرف بزنیم کار کمی سخت میشود و باید برای تفهیم وتبیین آن به هزاران سوال ذهن فعال و پویای این جوانان پاسخ دهیم.
به نظر میرسد در سالهای اخیر دستگاههای فرهنگی در عرصه تبیین و تفهیم انقلاب برای جوانان خیلی موفق عمل نکردند به همین دلیل هم ناگهان میبینیم که جوان ایرانی به خیابان میرود و میگوید رضا شاه روحت شاد. به بیان دیگر بروز رفتارهای اینچنینی به معنای ادبار وبی اقبالی به انقلاب اسلامی نیست بلکه به معنی ناآگاهی است که این ناآگاهی هم به کم کاری سیاستگذاران فرهنگی در دهه های بعد از انقلاب برمیگردد.
با سید نقی موسوی، استادیار دانشگاه فرهنگیان و مدرس سطوح عالی حوزه علمیه قم درخصوص موضوع سیاستگذاری فرهنگی و ادبار یا اقبال جوانان به انقلاب اسلامی گفتگویی انجام دادیم که مشروح آن را در ادامه میخوانید؛
* برای شروع گفتگو خوب است که از نسبت جوانان با انقلاب بگویید؟
بنده صحبت هایم را در سه محور دسته بندی میکنم؛ محور اول وضعیت موجود جوانان و انقلاب اسلامی و نسبت این قشر با انقلاب اسلامی است. در اینباره یک نظر این است که جوانان بعد از انقلاب اسلامی از دین فاصله گرفتند اما یک نظر دیگر این است که نه تنها فاصله نگرفتند بلکه نزدیکتر هم شدند و پیشرفت معنوی و دینی کردند. دیدگاه سوم هم یک دیدگاه میانه است که دربرخی شاخص ها فاصله گرفتند در برخی شاخص ها خیر. بنابراین درخصوص این محور منظرها و دیدگاه های مختلفی وجود دارد.
یکی از نکاتی که در مورد این محور وجود دارد اینکه گاهی این مسئله به یک مسئله سیاسی فروکاسته میشود که نگاه درستی نیست چون وقتی مسئله سیاسی میشود حرفهای غیرعلمی و غیرپژوهشی زده می شود در حالیکه لازم است دستگاه های پژوهشی و حاکمیتی کشور اعم ازپژوهشکده شورای نگهبان، مجمع تشخیص نگهبان، مرکزبررسیهای استراتژیک ریاست جمهوری، مرکز پژوهش های مجلس، بخش پژوهشی مجمع تشخیص مصلحت نظام باید دغدغه و درک درستی از مساله داشته باشند. اما اغلب مواقع چون برخورد سیاسی می شود این اتفاق نمیافتد.
از انقلاب اسلامی دست کم سه خوانش وجود دارد. یکی به مثابه یک پدیده تاریخی و رویداد که در بهمن ۵۷ روی داده است. گاهی به مثابه شکل تعین یافته جمهوری اسلامی ویک قالب حاکمیتی است گاهی هم منظور ما از انقلاب اسلامی گفتمان حاکم بر انقلاب اسلامی است
* نظر شخصی خود شما در این باره چیست؟
اگر بخواهید نظر من را بدانید، به گمان من براساس یک حدس پژوهشی انقلاب اسلامی توانسته همراهی جوانان را به خودش جلب کند اما در شاخص اندازه گیری، ابزار ومقیاس مشکل داریم دلیل مشکل هم این است که ما علم بومی تولید نکردیم. بنابراین وضعیت موجود را باید شنید، درک کرد و به شکل همدلانه وپدیدارشناسانه به آن پرداخت.
نکته دیگر اینکه گاهی اوقات باید برای اینکه اقبال یا ادبار جوان را نسبت به انقلاب اسلامی تعیین و تعریف کنیم که منظورمان کدام جوان و کدام انقلاب اسلامی است. به نظرم از انقلاب اسلامی دست کم سه خوانش وجود دارد. یکی به مثابه یک پدیده تاریخی و رویداد که در بهمن ۵۷ روی داده است. گاهی به مثابه شکل تعین یافته جمهوری اسلامی و یک قالب حاکمیتی است گاهی هم منظور ما از انقلاب اسلامی گفتمان حاکم بر انقلاب اسلامی است.
* چرا شناخت این خوانش ها اهمیت دارد؟
شناخت این خوانش ها مهم است چون گاهی جوان از خوانش جمهوری اسلامی به مثابه یک قالب حاکمیتی ناراحت است که حق هم دارد؛ وقتی پراید صد میلیون تومان و یک آرزو میشود حق دارد عصبانی و ناراحت باشد. بنابراین در بحث اقبال یا ادبار جوانان به انقلاب اسلامی باید روشن کنیم که منظور ما از انقلاب اسلامی کدام یک از این سه خوانش است. از طرفی وقتی میگوییم جمهوری اسلامی باید بگوییم کدام دولت جمهوری اسلامی چون جمهوری اسلامی دولتهای مختلفی داشته از بنی صدر تا دولت فعلی که آقای رئیسی هستند. برخی از دولتها موفق بودند برخی هم خیر. حتی عالی ترین مقام کشور یعنی رهبر معظم انقلاب هم درباره موضوعی مثل عدالت میگویند که ما در رسیدن به هدف «عدالت» موفق نبودیم.
* در بحث شما منظور از انقلاب اسلامی کدامیک از این خوانش هاست؟
در بحث فعلی که بنده انجام میدهم، منظورم از انقلاب اسلامی گفتمان انقلاب اسلامی است که می تواند در جمهوری اسلامی منعکس شود یا نشود.
موضوع دیگر در بحثم اینکه وقتی از جوان حرف میزنیم باید مشخص کنیم که منظورمان کدام تیپ از جوانان است و جامعه هدف ما چه جوانانی است؟ برای بحث درباره جوانان باید مختصات روانشناختی جوان امروز را به رسمیت بشناسیم و حاکمان، دولتمردان، سیاستگذاران و سیاستپژوهان جوان را نباید تهدید و یا رقیب خودشان بدانند بلکه باید بدانند که جوان همینی هست که هست؛ همینی که میزان استفاده ش از اینترنت ده ها برابر نرمال اینترنت است همان چیزی که ما از آن به عنوان اعتیاد به اینترنت یاد میکنیم و اتفاقاً محصول سیاست های فرهنگی خودمان است. اینکه در سبد مصرفی جوان ایرانی کتاب وجود ندارد یا سرانه استفاده ش از اینستاگرام زیاد است یک واقعیت است نه باید آن را انکار کرد نه باید آن را تهدید دانست. حتی جوانی که میگوید که «رضا شاه روحت شاد» هم محصول سیاست های فرهنگی و کم کاری های خود ماست از جای دیگر که نیامده است.
ماهیت رسانه زدگی و شیء وارگی انسان مدرن از دیگر خصیصه های جوان امروز است که باید آن را بپذیریم البته اینکه آن را بپذیریم به معنای این نیست که درست است اما چون وجود دارد باید آن را پذیرفت ماهیت رسانه زدگی و شیء وارگی انسان مدرن از دیگر خصیصه های جوان امروز است که باید آن را بپذیریم البته اینکه آن را بپذیریم به معنای این نیست که درست است اما چون وجود دارد باید آن را پذیرفت. نکته دیگر اینکه با تلفیقی از نگاه جامعه شناسی انقلاب و نگاه روانشناسی جوان میشود به یک نقاط مشترکی بین جوان و گفتمان انقلاب اسلامی رسید.
* لطفا این نقاط مشترک را توضیح دهید.
همانطور که جوان و نوجوان هویت جوست، گفتمان انقلاب اسلامی هم در زمانی که دین را افیون توده ها می نامیدند با شعار نه شرقی نه غربی به وجود آمد. بنابراین هم جوان هم انقلاب اسلامی هردو به دنبال استقلال هویتی خود هستند. نقطه مشترک دیگر تحول خواهی ودرون زایی درونی است به تعبیر دقیقتر متفاوت بودن یکی از ویژگی های مشترک جوانی و گفتمان انقلاب اسلامی است البته نه تحول خواهی بی هدف بلکه در پرتو توحید. آرمان گرایی از دیگر نقاط مشترک جوان و گفتمان انقلاب اسلامی است. البته آرمان گرایی انقلاب اسلامی همراه با عقلانیت و واقعگرایی است. علاوه براینها هم جوان هم گفتمان انقلاب اسلامی هردو مشارکت جو، فعال و پرجنب و جوش هستند این اشتراکات را گفتم که به این نکته برسم که نقاط مشترک باید کمک کنند که جوان و گفتمان انقلاب بهتر همدیگر را بفهمند ودرک کنند چون این دو رقیب هم نیستند.
* خب حالا بفرمایید که وضعیت موجود را چگونه ارزیابی میکنید؛ جوان امروز به انقلاب اسلامی اقبال دارد یا ادبار؟
پیش از هرچیز بگویم که من بین جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی تفاوت قائلم چون انقلاب اسلامی یعنی یک نظام اندیشهای است که میتواند روی زمین پیاده شود یا پیاده نشود و یا نصفه نیمه پیاده شود. جمهوری اسلامی اما بخشی از گفتمان انقلاب اسلامی است.
در بحث استقبال یا پشت کردن جوانان به انقلاب هم باید وضعیت سیاستگذاری فرهنگی را آسیبشناسی کنیم. به نظر من وضع موجود، وضع پشت کردن جوانان به انقلاب اسلامی نیست بلکه وضع ناآگاهی و عدم شناخت داریم و اکثر اشتباهات و عدم شناخت هم به حاکمیت برمیگردد. درد بزرگ سیاستگذاری و پهنه فرهنگی جمهوری اسلامی این است که اولاً هیچوقت نقشه راه سیاستگذاری فرهنگی نداشتیم. دوم اینکه خود انتقادی نمیکنیم و به همین دلیل حوزه سیاستگذاری فرهنگی به امری روزمره تبدیل شده است سوم هم اینکه هیچ خلاقیتی در این عرصه نداریم مثلاً هرسال در این ایام یکسری کارهای تکراری و روتین سالهای قبل انجام میشود و نهادهایی مثل آموزش و پرورش و صدا وسیما دچار یکسری روزمرگی و کار تکراری شدند که هیچ خلاقیتی ندارند و فقط یکسری کارمند، کارهای روتین تکراری و کارمندی انجام میدهند. ضمن اینکه خیلی از دستگاهها و سازمان های عریض و طویل در حوزه گفتمانسازی انقلاب اسلامی کارهایشان با یکدیگر دچار تداخل و موازی کاری است.
* ریشه این مشکلات به کجا برمیگردد؟
ریشه همه اینها هم به شورای عالی انقلاب فرهنگی برمیگردد چون شورای عالی انقلاب فرهنگی عالی ترین شورایی است که قرار است گفتمان انقلاب اسلامی را حفاظت کند که متاسفانه خیلی هم در این امر موفق نیست. اخیراً هم رهبری در انتصاب اعضای این شورا فرمودند که تحولی در این شورا ایجاد شود. پیش نویسی نوشته شده است اما به نظر منتقدین، پیش نویس هم پیش نویس تحولی نیست بنابراین باز دور باطل ضمانت اجرایی نداشتن شورای عالی انقلاب فرهنگی تکرار میشود. ضمن اینکه سازوکار روشن وشفاف نظارت گری برای شورای عالی انقلاب فرهنگی وجود ندارد یا عملیاتی نشده است. نکته دیگر اینکه به لحاظ محتوایی تلاش های گفتمان سازانه برای انقلاب اسلامی که جوان امروز را با معارف این انقلاب آشنا کند واقع نمایانه نیست و محتواها و فرم انقدر کلیشه ای شده است که کسی راغب نیست بخواند درواقع ما درچنبره روزمرگی فرم ومحتوا افتادیم.
به لحاظ محتوایی تلاش های گفتمان سازانه برای انقلاب اسلامی که جوان امروز را با معارف این انقلاب آشنا کند واقع نمایانه نیست و محتواها و فرم انقدر کلیشه ای شده است که کسی راغب نیست بخواند درواقع ما درچنبره روزمرگی فرم ومحتوا افتادیم
* آینده را چگونه ارزیابی میکنید؟
درباره آینده نگری و آینده نگاری سیاستگذاری گاهی اوقات ضعف تئوریک داریم گاهی تنبلیم. تنبلی به این معنا که مدیر یک مجموعه آینده های محتمل را پیش بینی نمیکند درحالیکه مدیران فرهنگی باید وضعیت را هم آینده نگری و هم آینده نگاری کنند تا نقشه راه روشن باشد. درمجموع به نظر می رسد خیلی از آسیب ها به حاکمیت برمیگردد و دستگاههای عریض و طویل دوازده- سیزدهگانه در حوزه گفتمان و معارف انقلاب اسلامی باید بازنگری کنند چون رسانه را نمیشناسند و از فرصت فضای مجازی استفاده کنند نه اینکه آن را تهدید بدانند. گاهی اوقات رصد درست دشمن مصداق عدو شود سبب خیر است یعنی اگر ما به هوش باشیم و استراتژیستهای فرهنگی ما به اصطلاح توباغ باشند می توانند از فضاسازیهای آنها استفاده بهینه کند مثلاً اگر جوانی شعار می دهد رضا شاه روحت شاد فرصت خوبی است که به همین جوان تاریخ معاصر را آموزش دهید و واقعیتهای موجود را بگویید.
حاکمیت به دلیل اینکه روزمره شده، مدیرانش فقط حقوقهای نجومی میگیرند و حوصله کار کردن ندارند و یا نقشه راه مدونی وجود ندارد اما به اقتضای جوشندگی گفتمان انقلاب اسلامی نسل نوخواسته ای از جوانانی که حتی جنگ تحمیلی و امام را ندیدند پای کارهستند و اتفاقاً همینها نقطه امیدند چون ذات انقلاب اسلامی ذات حاکمیتی نیست ذات مردمی است به همین دلیل هم حرکتهای خودجوش مردمی راهبرد و کلید حل خیلی از مشکلات اکنون ماست.
نظر شما