خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و اندیشه: متنی که در ادامه میخوانید یادداشت سید حسین متولیان بر فیلم «دسته دختران» ساخته منیر قیدی است که در چهلمین جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد و برای انتشار در اختیار مهر قرار گرفته است.
مشروح این یادداشت را در ادامه بخوانید:
با اینکه اصلا تقسیمبندیهایی از جنس تقسیم سینما به زنانه و مردانه را دوست ندارم، اما نمیتوان کارکرد زنانگی یا مردانگی را در برخی ساختههای سینمایی انکار کرد. پیشتر از این، فیلمسازان زن صاحب عیاری در عرصه سینمای ایران ظهور کردهاند، رخشان بنی اعتماد، پوران درخشنده، منیژه حکمت از این دستهاند… این میان کماند بانوانی که مانند نرگس آبیار، موضوع جدی و زمخت جنگ را دستمایه فیلمسازی خود قرار دادهاند و معدودترند فیلمسازانی که چون انسیه شاه حسینی و منیر قیدی که از حواشی جنگ خارج و بطور مستقیم وارد میدان جریان جنگ شدهاند.
اما منیر قیدی آنجایی منحصر به فرد میشود که در آثار خود «ویلاییها» و ساخته اخیر خود «دسته دختران» که با حمایت حوزه هنری تولید شده زبان و نگاهی کاملا زنانه را به واقعه جنگ برگزیده است…! زبانی که به عقیده نگارنده در فیلم ویلاییها از منظر سینمایی بومیتر، نزدیکتر به حقیقتِ جنگ و بالغتر تحقق یافته است.
دسته دختران روایت قصه چند زن است که تصمیم گرفتهاند بمانند و دوشادوش مردان بجنگند. آنها به کمکهای امدادی و حمایتهای پشت جبهه قانع نیستند و البته هر کدام دلیلی برای این انتخاب دارند.
نکتهای که فیلم را به سمت کلیشه فیلمهای فمنیستی هدایت میکند و با حکایتِ اصیلِ جنگ و فرهنگِ ایرانی در زمان جنگ تحمیلی فاصله میدهد این است که بر حسب اتفاق سه زن از این پنج نفر از خانواده خود بریدهاند. یکی به درخواست شوهرش برای رفتن به نقاط امن پاسخ منفی میدهد! دیگری از شوهر قمار باز و لا ابالی خود فرار میکند و آن یکی دختری است که علیرغم عدم موافقت و رضایت پدرش حتی حاضر نیست برای خداحافظی با مادرش برگردد و برای هدف مقدسی به نام دفاع از مام میهن به دام اتفاقی مانند طرد شدن از سوی خانواده و در عمل، فراری بودن از خانه میافتد.
فارغ از اینکه چقدر کنشگری این بانوان با آموزههای خانوادگی ایران در دهه اول انقلاب هماهنگ و همسان است میتوان یک حُسن برای آن در نظر گرفت که مخاطب امروزی که گویا نمونههایی از این ناهنجاریهای اجتماعی را در سال ۱۴۰۰ در اطراف خود میبیند، میتواند نمایندگانی از شرایط امروز را در روزهای جنگ بر پرده نقرهای مشاهده و با آنها همذات پنداری کند.
دسته دختران مخاطب را با صحنههای درخشان جنگ و تلخیهای پشت سر هم که مثل سیلی بر صورت مخاطب مینشیند، مرعوب میکند تا چنان درگیر فرم شود که به محتوا فکر نکند. برای مثال صحنه افتادن سرِ یک نخل یا صحنه حمله هواپیماها به گورستان ِ جنت آباد از صحنههایی هستند که به ستودنیترین شکل ممکن از پس این اتفاق بر آمدهاند.
اما همه اینها باعث نمیشوند که ضعف فیلمنامه و محتوای دراماتیک فیلم به چشم نیاید. این ضعف تا بدانجا پیش میرود که منیر قیدی بعد از خلق یک اکشن تمام عیار سینمایی که انفجارها و تلخیهایش لحظهای یقه مخاطب را رها نمیکند، نمیداند چطور باید در پایان فیلم نقطه بگذارد و برای پایان بندی متوسل به قرار دادن یک نریشن در فیلم خود میشود! فارغ از اینکه میتواند برای پایان فیلمِ خود از کاشتهای داستانی پیشینِ خود بهره ببرد و برای مثال با یک انفجار یا ترکش پرندههای داخل خانه را در پلانی با شکوه آزاد کند.
دسته دختران برای هر فیلمسازی فیلم سخت و دشواری است. میزانسنهای سخت و پر اتفاق و تعدد صحنههای انفجار و تیراندازی و به خدمتِ فیلم گرفتن همه اینها کاری است که قیدی خوبتر از هر فیلمسازی از پس آن برآمده است؛ اما او برگ برندههایی نیز دارد که میتوان آنها را برآمده از هوشمندی او و هدایت درستش در مقام کارگردان دانست.
حسین سلیمانی بدون شک یکی از بزرگترین برگ برندههای قیدی است. بازی شیرین و روان سلیمانی که با چاشنی طنزِ درونی او و هدایت درست و استادانه کارگردان همراه شده به نوعی نجات دهنده فیلم است.
دسته دختران بدون حسین سلیمانی آنقدر تلخ است که قابلیت در هم مچاله کردن مخاطب را دارد اما حضور بازیگری مثل او که بعد از ربع قرن بازیگری حالا درقواره یک ستاره بر پرده سینما ظاهر میشود همان جای نفسی است که یک فیلمساز حرفهای به مخاطب میدهد تا ضربان قلب مخاطبش را کنترل کند و تلخیهای مکرر، تماشاچی را از نشستن بر صندلی سینما پشیمان نکند…
علاوه بر حسین سلیمانی فرشته حسینی نیز بازی قابل تحسینی از خود ارائه میدهد که تماشای بازی او بهعنوان یک بازیگر جوان مخاطب را با یک حسرتِ عمیق مواجه میکند که ای کاش بازیگرانِ نامدار و شناخته شده نیز وقتی به کارگردانی اعتماد میکنند، خود را به او بسپارند تا او بتواند همه ظرفیتهای مورد نیاز کاراکترها را از بازی بازیگرانش استخراج کند.
در مجموع دسته دختران فیلمی است که علیرغم گرفتن نمره قبولی از سوی مخاطب، حسرتهایی بزرگ را با خود به همراه میآورد که بیشتر این حسرتها در نقصان درام و سیر داستانی و محتوایی فیلم بروز و ظهور مییابند و امید میرود که فیلمساز باهوش و توانمندی چون منیر قیدی در آثار بعدی خود همانقدر که به فرم اهمیت میدهد محتوای اثر خود را نیز بپرورد.
نظر شما