خبرگزاری مهر _ گروه فرهنگ و اندیشه: محمدجواد استادی، پژوهشگر مطالعات فرهنگی، در نقد یادداشت مهدی نصیری در پایگاه خبری خبرآنلاین، یادداشتی را با عنوان «انقلاب اسلامی و رهبری کاریزماتیک» در اختیار مهر قرار داده است.
مشروح متن این یادداشت در ادامه میآید:
برادر گرامی جناب آقای مهدی نصیری در یادداشتی کوتاه در پایگاه رسانهای خبرآنلاین با عنوان «انقلاب اسلامی و رهبری کاریزماتیک» چنان شتابزده و از روی هیجان نکتههایی را پیرامون انقلاب اسلامی و سازوکار رهبری آن عنوان کردهاند که مخاطب ناآشنا و عمومیتر را دچار کژفهمی میکند. به همین مناسبت نگارنده این یادداشت نکتههایی را پیرامون ادعاهای طرحشده در این یادداشت بازبینی میکند تا شاید زمینه اصلاح را فراهم آورد.
جناب نصیری بنیاد نگاشته خویش را بر پنداره «کاریزما» و «کاریزماتیک» بنیاد نهادهاند، درحالیکه در این نوشتار جز تعریف عمومی و کلی از کاریزماتیک و رهبر کاریزماتیک ورود بیشتری نداشته و بر بنیاد چند جمله تحلیل خویش را بنا مینهند. نخست اینکه نباید فراموش کرد که مفهوم کاریزماتیک از دید معنایی و در سطح بعد تئوریک ابعادی گسترده و رویکردهایی گوناگون دارد. پهنههای روانشناسی، جامعهشناسی، علوم سیاسی، علوم مدیریتی و… هر یک نگره ویژه خویش نسبت به مفهوم «کاریزما» را دارند. بهطورکلی و در ادبیات عمومی کاریزما را با جذابیت یکسان فرض میکنند و در تعریف جناب نصیری نیز ابتدا بر همین عنصر جذابیت تأکید میگردد. کاملاً مشخص است که نصیری بدون پرداخت نظری بایسته به مسئله کاریزما، کوشش میکند تا اقتدارگرایی برآمده از کاریزما را به اسبابی برای تاختن به اصل ولایت فقیه و رویکرد اسلامی سیاسی قرار دهد. حالآنکه لازم است نخست مبنای نظری خویش از اقتدار کاریزماتیک را روشن سازد و بعدازآن این ادعای خویش که رهبری در نظام حاکمیتی جمهوری اسلامی، یک اقتدارگرایی کاریزماتیک است را اثبات نماید.
اگر بر بنیاد رویکرد اقتدارگرایی کاریزماتیک که وبر از آن سخن میگوید نیز بحث کنیم میدانیم که رهبری کاریزماتیک نقطه تفاوت و بنیادین جوامع سنتی و قانونی است و منظری دیگر را ارائه میدهد. در اقتدارگرایی کاریزماتیک وبر افراد برای رهبر چنان فضیلتی قائل هستند که با میل و رغبت پذیرای نظرات و فرامین او میشوند. به این معنی از اقتدارگرایی کاریزماتیک، فردی که رهبری را بر عهده دارد از چنان شخصیتی برخوردار است که برای امور و فرامین خویش به حجیتی فراتر از شخصیت خویش نیاز ندارد. درحالیکه به نظر میرسد در نظامهای سنتی و یا دموکراتیک راهبر جامعه به حجیتی خارج از اقتدار خویش نیازمند است. به نظر میرسد که جناب آقای نصیری چنین برداشتی را بنیاد سخن خویش قرار دادهاند و چنین بروندادی از رویکرد اقتدارگرایی را نوعی تکصدایی و فاصله گرفتن از مردم دریافت میکنند. حالآنکه اشکال بنیادین در این است که اساساً در مدل و کلان الگوی ولایت فقیه هیچگاه اقتدار برآمده از شخصیت مدنظر نیست. در الگوی ولایت فقیه مهمتر از فرد مسئله «قاعده ولایت فقیه» است که مورد توجه است.
ضمن آنکه جناب نصیری که این روزها چرخش گفتمانی جدی دارند به این نکته دقت نمیکنند که مطلق بودن ولایت فقیه خود کمکی جدی به رفع تزاحم میان احکام و مصلحتهای مهم اجتماعی است. که اگر اینگونه و مطلق نبود ناسازگاریهای جدی به وجود میآمد.
پس نگارنده ضمن عدم دقت در مبانی مورد اشاره با وام گرفتن معنای مورد نظر خویش از مفهوم احتمالاً سیاسی رهبری کاریزماتیک، حذف مردم و تکصدایی را باعث به گل نشستن کشتی انقلاب ۵۷ میداند. بهجز آنکه ادبیات و لحن جناب نصیری در به کار بردن انقلاب بهمن ۵۷ به جای به کار بردن انقلاب اسلامی ایران خود جای تحلیل محتوا دارد، ادعای ایشان مبنی بر فراقانونی بودن اختیارات رهبری نیز بنیادی ندارد. البته شاید جناب نصیری امروز روشنفکر تعبیر و برداشتی دموکراتیک به معنای غربی آن از قانون دارند و قوانین اسلامی را برنمیتابند. ضمن آنکه به گل نشستن کشتی انقلاب هم ادعای ایشان است و دلیلی برای اثبات آن ارائه ننمودهاند.
جناب نصیری چنان شیفته ادبیات سیاسی جهان معاصر شدهاند که برای طرح دیدگاه خویش اینگونه میگویند که کسی جگر گفتوگوی انتقادی با مرحوم امام خمینی (ره) را نداشته است و بعد اقتدار امام را در مقابل نوع رفتار معصومین (علیهمالسلام) قرار میدهند. نصیری از حکمروایی خوب سخن میگوید گویی تازه با این ادبیات سیاسی جهان آشنا شده و او را شگفتزده نموده است.
خلاصه کلام آن که نصیری با یک تعریف یکخطی از رهبری کاریزماتیک و بدون آشکار ساختن نسبت آن با رویکردهای دینی و با مغالطه و وام گرفتن برخی مفاهیم از ادبیات سیاسی غربی و آوردن نمونههایی از نقدپذیری و نقش مردم در سیره معصومین (علیهمالسلام) به نقد الگوی ولایت مطلقه فقیه و حاکمیت قوانین اسلامی میپردازد و شیوه جاری نظام جمهوری اسلامی را در تقابل با مکتب و مذهب تشیع میانگارد. و با فرض درست بودن دیدگاه خویش، نظام را به بازگشت به مردم و اصلاح مشی دعوت میکند.
در پایان نگارنده این سطور به جناب آقای نصیری پیشنهاد میکند که با بازخوانی دوباره اندیشه ولایت فقیه، اهداف کلان و والای دین مبین اسلام، رویکرد و عملکرد معصومین (علیهمالسلام)، مرور بر دیدگاههای مرحوم امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری و حتی دریافت درستتر از ادبیات نظری غربی که به آن رجوع کرده و فریفته آن شدهاند به درک درستتری از مفاهیم و شرایط رسیده و رویکرد خویش را اصلاح و واقعی نمایند. انشاءالله.
نظر شما