به گزارش خبرنگار مهر، دانشکده الهیات دانشگاه تهران در ادامه وبینارهایی که با اساتید سرشناس خارجی در کشورهای مختلف برگزار میکند، وبیناری با موضوع «اسلام و تمدن سازی» برگزار کرد. در این وبینار، بروس لارنس، استاد ممتاز دانشگاه دوک و مولف کتاب «اسلام ورای مرزها» با نادیا مفتونی استاد دانشگاه تهران گفتگو کرد.
پرفسور لارنس در ابتدای این جلسه سخن خود را اینگونه آغاز کرد: امروز ما در تهران هستیم «الحمدلله»؛ بگذارید در آغاز بگویم چقدر خرسندم که این موقعیت فوق العاده برای به اشتراک گذاشتن افکارم درباره تمدن اسلامی را با شما دارم.
سپس در ارائه خود نظریات افرادی نظیر هادسُن، فاودِن، شهاب احمد و دیگران در باب تمدن اسلامی را مطرح کرد و توضیح داد: رویکرد خودش کدام خلأها در این نظریات را تکمیل می کند.
وی در تأیید نظر فاودن گفت که او سال ۱۰۰۰ را «مفصلِ اوراسیایی» می نامد و بلوغ تمدن اسلامی را با سه اندیشمند که مسیر پیش رو را مشخص می کنند مقارن می داند: ابن سینا، بیرونی و فردوسی.البته با حضور نادیا مفتونی در این نشست باید بگویم حیف است که فارابی را در این سهگانه راه نداد و چهارگانهای با حضور فارابی نساخت.هر سه این افراد به یکی از عوالم پویایی تعلق داشتند که محل تلاقی حیطه های فرهنگی بود.
لارنس همچنین به دیدگاه جوآن آرناسون در زمینه تمدن اشاره کرد و افزود: آرناسون وقتی می خواهد کسی که مفهوم تمدن را به ما ارائه داده معرفی کند سراغ کسی از یونان یا روم نمی رود بلکه سراغ ابن خلدون و کتاب مقدمه می رود که در آن تمدن را رشد ناپیوسته و در عین حال پایانناپذیرِ تواناییهای بشری در زمینههای هنر، صنایع و علوم برمیشمرد. این دیدگاه ما را به مقایسه نظر وی با دیدگاه دورکهایم که انسان را محصول تمدن میدانست سوق میدهد. اصلاً دورکهایم به همین دلیل تعریف آگوست کُنت از جامعهشناسی به مثابه علمِ تمدن را میپذیرد.
استاد دانشگاه دوک با نقد دیدگاه شهاب احمد که شروع تمدن اسلامی را از قرن ۱۳ میلادی میداند اشاره کرد: درست است که هم سعدی و هم رومی محصول قرن ۱۳ میلادی هستند اما توجه به نکاتی که نادیا مفتونی از فارابی که در قرن ۹ قرار داشته مطرح کرده است نشان میدهد که حتی در قرن ۹ فضای روشنفکری و ایده جدیدی از تفکر به زندگی وجود داشته است.
لارنس در ادامه نقشهای را که دایره های جغرافیایی تمدن اسلامی توأم با درهم آمیختگی های آن دوایر را دربرگرفته بود به نمایش گذاشت و گفت: این نقشه را پرفسور جان وودز به من داد که به خوبی گستره تأثیرات تمدن اسلامی را نشان میدهد. اگر هیچ بهره ای از نشست امروز نبرده باشید همین کافی است که بدانید من با هادسون و وودز دیگرانی که میگویند «چیزی به اسم خاور میانه وجود ندارد» موافقم. البته که تعبیر خاور میانه در لغتنامههای همگانی وجود دارد، البته که این تعبیر در فرهنگ عمومی وجود دارد، البته که این تعبیر در تحلیلهای سیاسی وجود دارد، اما از منظر تاریخی نام حقیقیِ آنچه مردم «خاورِ میانه» میخوانند «غربِ آسیا» است.
این نویسنده و پژوهشگر افزود: جان وودز معتقد است که ایران نقطه پرگار دایرهای است که پیشرفتهای رخداده در شمال گستره تمدن اسلامی، همچنین در غربِ آن، در آناتولی و در بالکان، و نیز جنوب شرق آسیا را میسر ساخت.
لارنس در جمع بندی بحث خود درباره جایگاه ما در زمان حاضر گفت: اگر هادسون محصول دوران جنگ سرد بود و با ایدههای پلیدی نظیر استثناءگراییِ غربی میجنگید ما امروزه محصول عصر جدیدی از ارتباطات هستیم که به اندازه های مختلفی شبکههای اتحاد و مقاومت را شکل داده است. همین حقیقت که ما این گفتگو را به صورت آنلاین از طریق زوم داشتیم، آن هم در زمانی که یک ویروس جدی محاورات عادی مردم را تحت الشعاع قرار داده، نشاندهنده چشمانداز عصر جدیدی از خیال و ارتباط است. همچنین از میان ما کسانی که اسلام را مطالعه میکنند باید از نخبگان نوظهوری که ما را با یک منظرِ جدید اخلاقی به چالش میکشند استقبال کنیم و ایشان را به رسمیت بشناسیم؛ منظری که مشتمل است بر یک جو جهانشمولِ اسلامی که تلاش میکند نظم نوین جهانی، یا به تعبیر من بینظمی نوین جهانی، را با نظمی جدید و عادلانه جایگزین کند.
لارنس سپس با اشاره به سفری که در سال ۱۹۹۸ به ایران داشت گفت که سفر فوقالعاده ای بود و با دو پرفسور دیگر در ایران بودیم و یکی از آنها اصرار کرد که وقتمان را در تهران نگذرانیم و به اصفهان و شیراز برویم. باید بگویم، بدون قصد بیاحترامی به اصفهان یا تهران، بهترین تجربه را در شیراز داشتیم. خاطراتی عالی از تمام سفرم دارم اما خصوصاً رفتن به مقبره سعدی و حافظ و ادای احترام به آنها را در خاطر دارم. دنیای مدرن اماکن مختلفی را از بین برده است اما هنوز احساسی از یک آرامش و یک ثبات آرام و فراگیر که در شعر فارسی وجود دارد را در شیراز مییابید.
وی در پایان جلسه خطاب به مفتونی گفت: نادیا، تو ابعاد جدیدی از فارابی را به من شناساندی که با آن آشنا نبودم. در نتیجه از تو سپاسگزارم که غیر از همراهی در این گفتگو، معلم من نیز بودی.
این پروفسور به عنوان حسن ختام شعری را به زبان فارسی خواند و گفت این بیت حافظ را دوست دارم:
فاش میگویم و از گفته خود دلشادم، بنده عشقم و از هر دو جهان آزادم
وی گفت: من حافظ این معنا را که وقتی بنده عشق هستی از هر دو جهان رها هستی را بسیار دوست دارم
نظر شما