به گزارش خبرنگار مهر، در آستانه تحویل سال نو، جعفر گودرزی رئیس انجمن صنفی منتقدان و نویسندگان سینمای ایران در قالب یادداشتی به طرح نکاتی در راستای بهبود شرایط سینمای ایران در سال جدید پرداخت.
متن کامل یادداشت جعفر گودرزی به شرح زیر است؛
یک سال دیگر هم گذشت و سینمای ما اتفاقات و نشیبهای زیادی را پشت سر گذاشت اما چیزی که بیشتر و نمایانتر در این شرایط، چون شتک به سر و روی سینمایمان پاشید، بحران و سومدیریت بود. متاسفانه مدیران سینمای ایران اجازه میدهند مشکل، سوتفاهم و مساله برای سینمای ایران ایجاد شود و بعد به سرعت ستاد پیشگیری!!! و مدیریت بحران تشکیل میدهند و دست آخر هم فاتحانه و غرورآمیز و با لبخند ژوکوند برای خودشان نوشابه باز میکنند و اعلام مینمایند که مشکل برطرف شد و …و ما هم باید بلافاصله خدا را بابت داشتن چنین مدیرانی شکر کنیم که نجات بخش سینما و ما هستند و به سلامت ما را از بحرانها عبور میدهند!
بیشترین و بدترین چیزی که به سینمای ایران ضربه زده و بلای جانش بوده و هست و آن را دچار پسرفت کرده و صد افسوس بیماری لاعلاجی هم بوده، سومدیریت است. بدون تردید در هر زمان و شرایطی که نابسامانی و بحران و بلبشویی در سینمای ایران مشاهده شده، قطعاً بی تدبیری مدیری عاملش بوده است. تدبیر وقتی نباشد بحران هم عرصه را برای تاخت و تاز و جولان مهیا میبیند. تدبیر یعنی پیشگیری، یعنی آیندهنگری، یعنی مواجهه درست با معضلات و مشکلات و مدیری که مهارت ادراکی، تشخیص به موقع خطرات و قدرت تجزیه و تحلیل درست را نداشته باشد قطعاً سینما را در مقاطع مختلف با بحرانهای متفاوتی مواجه و درگیر میکند. آیندهنگری و دور اندیشی از الزامات مدیریت بینادل و خردمندانه و پیشرو است. سینما مرد از بس که تدبیر ندارد.
متاسفانه برخی مدیران سینمایی ما بیشتر نوعی سوتفاهم هستند و وجودشان مانع پیشرفت و رشد و اعتلای سینما میشود. وقتی تدبیر باشد دیگر لازم نیست اشتباهات، نابسامانیها و کمبودها را به گردن مدیریت قبل و دولتهای قبل انداخت. به راستی چرا باید تاوان سومدیریت و برخی مدیران کارنابلد و سطحی و کوچک سینمای ایران را، سینماگران و سینمای مظلوم و شریف ایران بدهد؟! سینمای ایران با این گونه مدیران هر روز فقیرتر و حقیرتر میشود. نمیدانم چرا بیخود و بیجهت نام یک فیلم ذهنم را پر کرد: «وقتی همه خوابیم»
واقعیت این است که آنچه در جامعه امروز و سینمایمان جایش به شدت خالی است «اخلاق» است. سینمای ما و فیلمها و هنرمندانش اگر حال و روزشان سکه هم باشد اما همدلی، اخلاق مداری و معرفت در آن جایی نداشته باشد مثل چاپ اسکناس بدون پشتوانه است. هرج و مرج و ابتذال به همراه خواهد داشت.
سینما و احوال خودمان به یک خانه تکانی اساسی نیاز دارد، خانه تکانی درونی که به شدت بستگی به میزان آدم بودنمان دارد. باید درست بیندیشیم و عاقلانه و تمیز حرف بزنیم، چرا که وقتی همه ما داعیه جریان سازی فرهنگ و هنر داریم حرف که میزنیم در اصل مخاطبان را به اتاق مغزمان دعوت میکنیم و اگر اتاق زیبایی نداریم حداقل و دست کم تمیزش کنیم.
امیدوارم در آستانه سال جدید پیراهن چرک رفتارمان را برای همیشه دور بیندازیم.تلخیها را دفن کنیم و در باغچه وجودمان چند شاخه عشق و همدلی بکاریم و همانند بهار عشق بورزیم آن هم بی دریغ.
خدایا ما اسیر نیازیم و تو صاحب نظری و از تو میخواهیم بزرگی، مهر، ازخودگذشتگی، بزرگ منشی و دوری از تنگ نظری را در وجودمان متجلی کنی؛ بزرگ بودنی از جنس احترام گذاشتن به رویاها و قلبهای انسانهای دیگر.
کاش در این عصر و شهر مغرور، خشن، بی رحم و دودگرفته که اکسیژن هم در آن کلافه است، با مهر و عشق یکدیگر را دریابیم و به همدیگر رحم کنیم تا حضرت عشق هم به ما رحم کند و تا میتوانیم از حسد و بغض و کینه که چون خوره وجودمان را میخورد دوری کنیم.
بیایید نگذاریم روزمرگیهای نکبت، معرفتمان را زیر سوال ببرد. قدر یکدیگر را بدانیم و تا فرصت هست خوبی و انرژیهای ناب را به هم هدیه کنیم. چرا در این دنیای نامراد، سال به سال سراغ یکدیگر را نمیگیریم و آن وقت تا اتفاقی میافتد صاحب عزا میشویم و عکسهای دونفره با مرحوم میشود مایه فخرفروشی و بیشتر و بهتر دیده شدن. چرا به یک مرده پرستی متظاهرانه و کثیف و چندشآور رسیدهایم؟ آن هم برای کسی که حتی تا میتوانستیم پشت سرش صفحهها هم میگذاشتیم! اما دریغ از یک فاتحه و حتی حضور در مراسم تشییع و …یادمان باشد آن چیزی که بر تو میگذرد بازتاب آن چیزی است که در تو میگذرد....
از حضرت دوست در آستانه رستاخیز طبیعت میخواهم به سینمایمان حال خوب، به سینماگران همدلی و هم افزایی و عزت، شهر دلمان را پر از گل، رویاهایمان را دست یافتنی، وجودمان را سرشار از مهر و آرامش، زندگیمان را پر از برکت و اتفاقات بی نظیر، دریای وجودمان را آبی و آرام و روزگارمان را سرشار از هوای تازه و درک جدیدی از خود و آدمهای دور و برمان عنایت فرماید.... آمین.
نظر شما