خبرگزاری مهر، گروه بین الملل- مریم خرمائی: «جهان در حال تغییر است و باید در همه جا از جمله در واشنگتن، برای مواجهه با این حقیقت آماده باشیم»؛ این اظهارنظری است که «میخائیل اولیانوف» نماینده دائم روسیه در سازمانهای بین المللی مستقر در وین، دیروز در واکنش به توئیتی بیان کرد که محتوای آن از این قرار بود: به نظر میرسد که در مقایسه با چین، نفوذ واشنگتن در آمریکای لاتین رو به کاستی گذاشته. تجارت پکن با ۲۰ کشور از مجموع ۳۱ کشور مستقر در این منطقه، در بازه زمانی ۲۰۲۰ تا ۲۰۲۲ به بیش از ۳۰۰ میلیارد دلار رسیده و این مایه نگرانی آمریکا است.
اولیانوف در اظهارنظری دیگر، لحن «اورزلا فون درلاین» رئیس کمیسیون اروپا را هم که در نشست مجازی با سران چین، «بایدها» و «نبایدهایی» را برای پکن ترسیم کرده بود، زیر سوال برد و گفت: چرا این خانم گمان میکند که میتواند به یک قدرت بزرگ دیکته کند که چه کار باید بکند؟
در لحن دیپلمات روس که از لزوم به رسمیت شناختن جایگاه چین در عرصه بین الملل سخن میگوید، همان بی پروایی نهفته است که این روزها در لحن دیپلماتهایی چینی میبینیم که به موضع گیری در قبال بحران اوکراین میپردازند.
چین همچنان به «اصل بی طرفی» در قبال بحرانهای جهانی پایبند است اما دیگر به مانند گذشته، در رعایت این «بی طرفی»، لحنی محتاط و به دور از مخاطره را در پیش نمیگیرد برای مثال، اظهارنظر دو روز پیش «ژائو لیجیان» سخنگوی وزارت خارجه چین که ناتو را به نمایندگی از ایالات متحده، آغازگر بحران اوکراین تلقی کرد و گفت: پیمان آتلانتیک شمالی باید همزمان با فروپاشی شوروی سابق، به تاریخ میپیوست.
اگر واکنشها به ادعای ۲۰۱۹ «امانوئل ماکرون» رئیس جمهور فرانسه درباره «مرگ مغزی» ناتو را به یاد داشته باشید، به خوبی درک خواهید کرد که تقاضا برای «ریشه کن کردن ناتو» از سوی چین، چه ضربه سنگینی برای غرب تلقی میشود و باید آن را به منزله نوعی تقابل دیپلماتیک پیش از آغاز رویارویی واقعی در میدان نبردی تلقی کرد که به احتمال زیاد «ایندوپاسیفیک» خواهد بود.
البته چین همچنان به «اصل بی طرفی» در قبال بحرانهای جهانی پایبند است اما دیگر به مانند گذشته، در رعایت این «بی طرفی»، لحنی محتاط و به دور از مخاطره را در پیش نمیگیرد. تاکید پکن بر لزوم احترام به دغدغههای امنیتی مسکو، اصرار به اینکه تجارت با روسیه را به روال معمول ادامه میدهد، انتقاد از ناکارآمدی تحریمهای یک جانبه غرب و در نهایت، تاکید به اینکه آماده است تا رابطه با روسیه را به سطحی بالاتر ارتقا دهد- همه و همه سیگنالهایی است که نشان میدهد پکن-مسکو وارد مرحله جدیدی از اتحاد شده اند که اروپا و آمریکا باید از آن بیمناک باشند.
به عنوان شاهدی بر این ادعا، شاید هیچ جملهای به اندازه اظهارات «وانگ ئی» وزیر خارجه چین کارساز نباشد که در دیداری که در حاشیه نشست اخیر با موضوع تحولات افغانستان داشت، خطاب به «سرگئی لاوروف» همتای چینی گفت: «روابط دو کشور در برابر آزمونهای جدید ناشی از شرایط متغیر بینالمللی دوام آورده است».
چین و روسیه به تبلور یافتن گرایشی جدید اشاره میکنند که توزیع مجدد توازن قوا در سطح جهانی را اقتضا میکند
مشابه این جمله را در موقعیتی کاملاً متفاوت در پیام یک ماه پیش «شیء جینپینگ» رئیس جمهور چین خطاب به «کیم جونگ اون» شاهد بودیم که طی آن بر «اهمیت همکاری میان پکن و پیونگ یانگ در شرایط جدید» تاکید کرد اما درباره ماهیت شرایط جدید چیزی نگفت.
شاید جملات سرگئی لاوروف وزیر خارجه روسیه خطاب به همتای چینی، تا حدی به رمزگشایی از این «شرایط جدید» کمک کند، مبنی بر اینکه: «در حال عبور از سطحی بسیار جدی در تاریخ روابط بینالملل هستیم. معتقدم که در نتیجه آن، وضعیت بینالملل بهطور چشمگیری شفافتر خواهد شد و ما در کنار شما و دیگر ملتهای همفکر خود به سمت نظم جهانی چند قطبی، عادلانه و دموکراتیک حرکت میکنیم».
در واقع، چین و روسیه به تبلور یافتن گرایشی جدید اشاره میکنند که توزیع مجدد توازن قوا در سطح جهانی را اقتضا میکند. در مواجهه با هژمونی ایالات متحده، چین و روسیه خود را به عنوان کشورهایی معرفی میکنند که توانایی حفاظت از منافع اصلی و حاکمیت خود را دارند حال آنکه به تدریج پس از جنگ سرد، یک مدل توسعه مناسب با شرایط ملی شأن پیدا کرده اند و همین مسئله این دو کشور را وادار میکند تا بیشتر در مورد یک نظم جهانی کثرت گرایانه صحبت کنند.
شاید بتوان اقدام نظامی روسیه در اوکراین و واکنش خاص چین به آن را پیش درآمد ایجاد یک جهان چندقطبی تلقی کرد که از هم اکنون نظم خاص خود را بر دنیای غرب که به یک جانبه گرایی خو گرفته است، دیکته میکند. همینکه آمریکا در نخستین اقدام برای تنظیم بازار انرژی، دست به دامن ونزوئلا به عنوان کشوری شد که مدتها تحت تحریمهای کمرشکن واشنگتن بوده است، نشان میدهد که در این نظام جدید تعریف کشورهای «قوی» و «ضعیف» دستخوش تغییر شده است.
همزمان، بازگشت ارزش پول ملی روسیه به جایگاه سابق که تا حد زیادی ناشی از تصمیم مسکو برای تجارت با روبل است، نشان میدهد که همزمان با جنگ اوکراین، پروژه به چالش کشیدن هژمونی دلار با سرعت در حال پیگیری است و جالب آنکه علاوه بر کشورهایی نظیر ایران که سالها در حلقه تحریمهای آمریکا گرفتار بودند، هند به عنوان یکی از قدرتهای آسیای جنوبی که روابط دوستانهای با واشنگتن دارد، از ادامه تجارت با روسیه بر مبنای روبل استقبال میکند و این نشانهای دیگر از تمایل سایر کشورها به سهم خواهی از جهانی که دیگر تک قطبی نیست.
نظر شما