به گزارش خبرگزاری مهر، سال 1357 با گسترش دامنه انقلاب و تظاهرات مردمی در شهرهای مختلف، دولت جمشید آموزگار مجبور به استعفا شد و محمدرضا شاه، جعفر شریف امامی را که از سران فراماسونری و 15 سال رئیس مجلس سنا بود، به قصد کنترل اوضاع ، مأمور تشکیل کابینه جدید کرد.
رژیم شاه با این تغییر و تحول و اعلام سیاست آشتی ملی و احترام به روحانیت، سعی داشت اوضاع را کنتر ل کرده و از خشم و نفرت عمومی بکاهد؛ اما، هوشیاری حضرت امام خمینی (ره) باعث شد که ایشان طی پیامی خطاب به ملت ایران نقشه رژیم را رسوا و مردم انقلابی را بیش از پیش آگاه و خروشان نمایند.
امام خیمنی (ره): 17 شهریور تکرار عاشورا و میدان شهدا مکرر کربلا و شهدای 17 شهریور مکرر شهدای کربلا و مخالفان ملتها مکرر یزید و وابستگان او هستند |
به این ترتیب در 13 شهریور 1357 که مصادف با روز عید فطر بود ، راهپیمایی تاریخی و عظیمی برپا شد. این تظاهرات در روز 16 شهریور ماه بار دیگر تکرار شد و در بین مردم اعلام شد که صبح روز بعد، یعنی 17 شهریور ماه در میدان و خیابان ژاله (شهدا) تجمع صورت خواهد گرفت.
در 17 شهریور 57، مرزهای بیگانگی و جدایی در هم شکست و مردم یکپارچه به پا خاستند و به رهبری امام خمینی (ره) در زیر لوای توحید گرد هم آمدند و عاشقانه راه حسینی را برگزیدند.
در اولین ساعات جمعه 17 شهریور ماه، رژیم شاه توسط ارتشبد غلامعلی اویسی فرماندار نظامی تهران اعلام حکومت نظامی کرد؛ اما مردم در میدان ژاله (شهدای کنونی) تجمع کردند و ناگهان با دیدن تانکها و زره پوشهای نظامی و مأموران مسلسل به دست حکومت نظامی غافلگیر شدند.
مأموران مسلح پس از چند بار اخطار، از زمین و هوا جمعیت را ناجوانمردانه هدف رگبار قرار دادند و مردم بیگناه را به خاک و خون کشیدند.
عده زیادی از مردم در این روز توسط دژخیمان رژیم به شهادت رسیدند، اما این حادثه نقطه عطفی جهت افزایش خشم و اعتراض عمومی مردم و رسوایی بیش از پیش رژیم گردید و در تاریخ ننگین ستمشاهی به عنوان جمعه سیاه و جمعه خونین برای همیشه باقی ماند.
بررسی تحلیلی رویداد 17 شهریور1357
از نظر سیاسی شروع نهضت امام خمینی(س) و مبارزات بیبدیلش در آغاز دهه 1340 و قیام 15 خرداد، اسلام سیاسی را در سطحی گسترده رویاروی رژیم قرار داد. تلاشهای فکری و سیاسی امام(س) به عنوان رهبر نهضتبا توجه به گستره وسیع هواداران اسلام انقلابی در روشنفکری دینی، سرانجام در میان مجموعه مخالفان سیاسی رژیم، جایگاه استوار و خدشهناپذیر آن را تثبیت کرد و به عنوان خمیر مایه فکری انقلاب توانست همه جریان های موجود را با خود همراه ساخته یا به حاشیه براند.
این ایدئولوژی پرتوان و تازهنفس مذهبی که از پشتوانه سیاسی و تاریخی قدرتمندی برخوردار بود، همه نحلههای متنوع دینی سیاسی و فکری را تحت رهبری امام خمینی(س) گرد آورد و انقلاب شکوهمند اسلامی سال1357 را رقم زد.
نخستوزیری شریف امامی و بروز واقعه17 شهریور
افزایش نارضایتی های مردمی، گسترش بحران و تنش داخلی که بیوقفه از آغاز ماه رمضان در سراسر کشور خود را نمایاند و پس از آتشسوزی سینما آبادان شدت یافته بود، بار دیگر شاه و نخبگان رژیم را هراسان ساخت و به بازنگری در سیاست های موجود وادار کرد، تا با سازوکاری جدید آرامش را به کشور بازگردانند. زیرا مخالفتها با رژیم، اکنون از حد اعتراضات موردی درگذشته و خواستار سرنگونی نظام شاهنشاهی شده بودند.
لذا شاه و مشاوران نزدیکش تصمیم گرفتند تا با استعفای آموزگار با یک رشته اقدامات و اصلاحات دموکراتیک، پشتیبانی ملی را، که اینک تصور میشد در حال از دست رفتن است، برای رژیم فراهم آورند. از همین رو، نخستوزیر جدید، جعفر شریف امامی، با شعار «دولت آشتی ملی» در 5 شهریور1357 بر کرسی صدارت تکیه زد.
بسیاری از شخصیت ها و محافل نزدیک به شاه انتخاب شریف امامی را به نخستوزیری بهترین گزینش ممکن ارزیابی کردند.
شریف امامی به اصرار محمدرضا پهلوی و با این شرط که شاه در امور کشور دخالت مؤثری نکند، کابینه خویش را تشکیل داد و بلافاصله سیاستها و برنامههایی ضربتی برای آرام نمودن مخالفان در پیش گرفت. قمارخانهها و بسیاری از اماکن فساد را که همواره مورد تعرض انقلابیون قرار میگرفت، تعطیل کرد. حقوق کارمندان را بدون توجه به بحران اقتصادی کشور افزایش داد.
تاریخ و تقویم برساخته شاهنشاهی را - برغم آنکه خود اندکی قبل نطقی در تمجید آن ایراد کرده بود - منسوخ نمود. برخی از مقامهای بالای سیاسی، از جمله منسوبین به فرقه بهاییت را برکنار ساخت، صدها زندانی سیاسی را آزاد و وزارت مشاور در امور زنان را از کابینه حذف کرد و اعلام کرد که انتخابات آزاد بزودی برگزار خواهد شد و قول داد آزادیهای بیان و قلم و اجتماعات و تاسیس احزاب سیاسی مستقل اعمال خواهد گردید، با مخالفان مذاکره خواهد شد، امور مذهبی و اوقاف مورد توجه ویژه دولت قرار میگیرد و مقرراتی برای برخورد با فساد مالی خانواده سلطنتی وضع خواهد گشت و ... .
شریف امامی و شاه که اینک به انتظار ثمرات سیاستها و شعارهای جدید خود نشسته بودند، به زودی خود را در گرداب حوادثی غوطهور دیدند که بتدریج در حال برچیدن بساط سلطنتبود.
مخالفت های مسالمتآمیز که از 21 رمضان به بعد، به شکلی فزاینده سراسر کشور را در برگرفته بود، با شعارها و برنامههای شریف امامی شتاب بیشتری گرفت، که مهمترین آن راهپیمایی روز عید فطر در تمام نقاط ایران بود.
در تهران نماز عید فطر به امامت دکتر مفتح در تپههای قیطریه و با حضور دهها هزار تن برگزار شد. انبوه نمازگزاران پس از پایان مراسم نماز به همراه مردمی که همواره در طول مسیر به آنها میپیوستند، راهپیمایی بزرگی ترتیب دادند که تا آن روز سابقه نداشت. آرامش، نظم و سازماندهی تظاهرات که بی هیچ برخورد قهرآمیزی به پایان رسید، شگفتی ناظران داخلی و خارجی را برانگیخت.
تظاهرکنندگان با اهدای گل و بوسه به سربازان و با سردادن شعارهایی چون «برادر ارتشی چرا برادر کشی؟» همراه شد و نیروهای انتظامی را به انفعال واداشت. این راهپیمایی انضباط، انسجام و اتحاد نیروهای مخالف رژیم را به شکلی نمایان، به نمایش گذاشت و از تشکیلات پرتوان و همبستگی قدرتمند آنان خبرداد که گویی یک سازمان مجهز و مجرب آن را سازماندهی داده است. سولیوان سفیر وقت امریکا در ایران مینویسد:
نظم و سازمان این راهپیمایی در عین حال که موجب تحیر و شگفتی ما شد، این واقعیت را هم آشکار ساخت که ما تشکیلات و فعالیت مخالفان را دست کم گرفتهایم و از منابع اطلاعاتی لازم در میان گروههای مخالف بویژه روحانیون و بازاریان برخوردار نیستیم.
سه روز بعد در16 شهریور، بزرگترین راهپیمایی کشور شکل گرفت که گفته میشد در تهران نزدیک به یک میلیون تن فعالانه در آن شرکت جستهاند. در این تظاهرات، مانند راهپیمایی روز عید فطر، زنان مشارکت گستردهای داشتند و در همین روزها شعار معروف «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» که عصاره خواست های ملتبود، سرداده شد. این رویدادها زنگ خطر سقوط زود هنگام دولت را به صدا درآورد.
رژیم کوشید تا این آرمان را در نطفه خفه کند. چه تظاهرکنندگان اکنون پا از حد فراتر نهاده و از نظام مطلوب سخن میگفتند. اتحاد در میان جناح های مبارز و مخالف رژیم و فروریختن مرزها و فاصلهها در یک تظاهرات یک میلیونی، پی بردن به تاثیر شگرف مذهب و توان بالقوه نیروهای مذهبی و نیز دانشآموختگان مکتب شریعتی، اسلام را به عنوان ملات اصلی انقلاب درآورد و باعث ایجاد خیزشی عظیم تحت زعامت اسلامشناس آگاه و انقلابگر بزرگ زمان امام خمینی(س) شد.
درست از همین زمان ما شاهد تحلیلها و تفسیرهای متفاوتی از رسانههای غربی هستیم و آن پی بردن به ماهیت اسلامی نهضت و پرهیز از دل مشغولی های بیش از حد به گروههای چپ و راست در داخل و خارج از کشور بود.
به دلیل گستردگی و عظمت تظاهرات 16 شهریور، ارتش علیرغم حضور در خیابانها نمیتوانستبه خشونت یا خونریزی متوسل شود. تظاهرکنندگان که در پایان مراسم در میدان آزادی گرد آمدند، نام این میدان را از «شهیاد» به آزادی تغییر دادند. دکتر بهشتی در پایان سخنرانی خود اعلام داشت که جامعه روحانیت فردا برنامه نخواهد داشت.
به هر تقدیر شاه و سران رژیم که از روند تحولات کشور سخت وحشتزده و بیمناک به نظر میرسیدند، برای مقابله با بحران و ناآرامی های رو به گسترش بلافاصله در پایان روز16 شهریور موضوع را در دستور کار شورای امنیت ملی قرار دادند.
بر همین اساس، به دستور شاه و به دعوت نخستوزیر، نشست اضطراری شورای امنیت ملی با حضور فرماندهان بلند پایه نظامی و امنیتی و اعضای دائمی از ساعت 8 بعدازظهر16 شهریور آغاز و تا پاسی از شب ادامه یافت و مقرر گردید در پایتختحکومت نظامی اعلام شود.
موضوع به اطلاع شاهنشاه رسیده و ایشان دستور دادهاند که موضوع در شورای امنیت ملی بررسی شود. در این نشستسرانجام تصمیم گرفتند در تهران و چند شهر بزرگ از صبح17 شهریور به مدت نامعلومی حکومت نظامی اعلام کرده و به اجرا گذارند.
پس از مخابره تصمیمات جلسه شورای امنیت ملی به شاه، وی دستور داد چگونگی اجرای آن بلافاصله در جلسه فوری هیات دولت در همان شب بررسی شود. در نتیجه نشست فوقالعاده هیات دولت در ادامه جلسه شورای امنیت ملی ساعت 30:22 دقیقه شب با حضور وزرا و نیز ارتشبد ازهاری، رئیس ستاد بزرگ ارتشتاران، و سپهبد ناصر مقدم، رئیس ساواک، برگزار شد.
پس از ساعت ها گفتگو و مذاکره مقرر گردید که از روز17 شهریور در تهران و یازده شهر کشور یعنی قم، تبریز، اصفهان، مشهد، شیراز، جهرم، کازرون، قزوین، کرج، اهواز و آبادان حکومت نظامی اعلام و بلافاصله به اجرا گذاشته شود. پس از تصویب این موضوع برخی از وزرا اظهار داشتند دست کم 24 ساعتبه مردم مهلت داده شود تا از جریان حکومت نظامی و تصمیم دولت اطلاع حاصل کنند.
اما این نظریه با شدت از سوی سران نظامی و امنیتی رد شد. استدلال آنها این بود که رادیو تا صبح خبر مزبور را اعلام خواهد کرد، به علاوه مسببین و محرکین میبایست هرچه زودتر شناسایی و مجازات گردند تا از آشوب آنها جلوگیری شود.
سرانجام روز حادثه فرا رسید
جمعیت معترض که از نخستین ساعات صبح دسته دسته در میدان ژاله گرد آمده بودند، از اعلام ناگهانی حکومت نظامی اطلاع نداشتند. زیرا رسانههای رژیم بویژه رادیو، تنها ساعت6 صبح این خبر را پخش کرده بودند. هنگامی که تلاش کماندوهای رژیم برای پراکندن جمعیت اجتماعکننده و جلوگیری از راهیابی معیتبیشتر، به میدان ناکام ماند، خشونت آغاز گردید و مردم بیدفاع به رگبار بسته شدند.
با شروع درگیری انواع سلاح های آتشین به خدمت گرفته شد. تانکها، مسلسل ها و هلیکوپترها از زمین و هوا جنگ خونینی علیه قیامکنندگان به راه انداختند. در پی آن صحنهای به پا شد که به میدان اعدام شباهت داشت. سربازان مسلح، میدان شهدا را از چهار طرف محاصره کرده و با استقرار در پشتبامها از هر جهت مردم را با صفیر گلولهها بدرقه میکردند.
به هر حال جمع کثیری از حاضران در صحنه به شهادت رسیدند، آمار شهدا و مجروحین این حادثه هیچگاه به طور دقیق شناسایی و مشخص نشد؛ زیرا اجساد کشتهشدگان توسط کامیونهای ارتش به نقاط نامعلومی حمل و در گورستانهای دسته جمعی دفن شدند.
منابع رسمی تعداد قربانیان را87 تن و زخمیشدگان را 205 نفر اعلام کردند. اما جبهه مخالف آن را به هیچ عنوان ارقام واقعی ندانست و تعداد شهدا را بین3 تا 5 هزار تن برآورد نمود. گفته میشود، دکتر علی امینی طی مصاحبهای آمار کشتهشدگان را بیشتر از دو هزار نفر اعلام کرد که این موضوع سر و صدای زیادی در محافل وابسته به رژیم از جمله در مجلس برپاساخت.
اما بر اساس آخرین آمار بنیاد شهید انقلاب اسلامی تاکنون آمار شهدای17 شهریور تهران حدود 88 تن و آمار شهدای سراسر کشور در این روز123 تن ثبتشده است.
ابعاد فاجعه چندان گسترده بود که این شایعه در سطح وسیع انتشار یافت که کماندوهای اسرائیلی و امریکایی طی توافق پنهانی با رژیم و در لباس سربازان ایرانی این صحنه خونبار را آفریدهاند. نه در آن زمان و نه پس از آن مدرکی دال بر صحت این خبر دریافت نشد.
ولی حقیقت این بود که مردم انتظار چنین کشتار گستردهای را از سوی رژیم و سربازان مسلمان نداشتند. در همان حال هم شاه و هم انقلابیون از کثرت تعداد کشتهشدگان شگفتزده و متحیر شدند. میدان ژاله از این پس میدان شهدا نام گرفت.
سربازان محاصرهکننده تا صبح روز بعد به محاصره ادامه دادند. تا نیمههای شب همچنان صدای گلوله به گوش میرسید. در همان فاصله اتومبیلهای آتشنشانی با فشار آب لکههای خون و آثار قتل عام را پاک کردند. اما پیامدها و آثار این واقعه هیچگاه و با هیچ وسیلهای محو کردنی نبود.
امام خمینی(س) یک روز پس از17 شهریور در اعلامیهای در نجف خطاب به ملت ایران، شاه را عامل اعلان حکومت نظامی و مسئول مستقیم کشتار مردم دانستند و به ارتشیان هشدار دادند تا در کنار ملت قرار گیرند و از همین زمان با تلاش رهبران محلی انقلاب، بسیاری از ارتشیان به ملت پیوستند.
حضرت امام خمینی (ره) در این پیام، ضمن ابراز همدردی با مردم، کشتار وحشیانه رژیم شاه را محکوم و دولت آشتی ملی را دولتی تحمیلی و غیرقانونی اعلام کردند. در بخشی از پیام ایشان آمده بود: چهره ایران امروز گلگون است و دلاوری و نشاط در تمام اماکن به چشم میخورد. آری این چنین است راه امیرالمومنین حضرت علی (ع) و سرور شهیدان امام حسین (ع)،ای کاش خمینی در میان شما بود و در کنار شما در راه جبهه دفاع خداوند تعالی کشته میشد.
نتایج این رویداد در ابعاد داخلی و بینالمللی چندان وسیع بود که بیتردید به سقوط و اضمحلال رژیم شتاب بیشتری بخشید که مهمترین آنها در پی می آید:
پیامدهای رویداد 17 شهریور
به دنبال کشتار17 شهریور اراده و عزم رژیم در رویارویی با ملتسختبه تردید و تزلزل افتاد. چرا که شیوههای مرسوم اعم از سرکوب و سازش در عمل شکستخورده بود.
اجرای حکومت نظامی که بر اساس نظریه مشاوران امنیتی و ساواک، بهترین سیاست ممکن جهتبرقراری امنیت و آرامش تلقی میشد، نتیجه عکس بخشید. انتشار جزئیات رقتانگیز مشی توسل به خشونت، نفرت و انزجار ملی علیه حکومت را هرچه بیشتر برانگیخت و بحران و تنش را تا بالاترین حد ممکن افزایش داد و برتردید و دودلی شاه و ناکارآمدی سیاستهای دولت مهر تایید زد.
درست از همین هنگام برخی از چهرههای سیاسی شاخص رژیم با ارزیابی وضعیت کشور از تریبونهای رسمی به انتقاد از عملکرد دولت و مواضع رژیم در برابر انقلابیون پرداختند. این شخصیتها که از درون مجلس، احزاب و سازمانهای دولتی سربرآوردند، آشکارا خواستار استیضاح نخستوزیر و برکناری دیگر مقامهای مسئول و سرکوبگر مردم و بازنگری در سیاست های داخلی کشور شدند.
شاه برای یافتن یک راه حل فوری و ضربتی برای پایان دادن به وضع آشفته و انقلابی کشور، با صاحبنظران امور ایران و کارشناسان داخلی مشورت میکرد. جمعبندی و حاصل این گفتگوها شاه را به این نتیجه رساند که ریشه همه این نارضایتی ها در توسعه فساد و سوء استفادههای کلان مادی نهفته است و اگر پروندههای اختلاس ها و فسادها بسرعتبررسی شده و نتیجه به اطلاع عموم برسد، نگرانی ها و گرفتاری های موجود برطرف خواهد شد.
اما غافل از آن که روشدن پروندههای چپاولگری، نیروهای مخالف را به گستردگی و عمق فساد داخلی آشنا و هرچه بیشتر بر حجم و دامنه اعتراضات میافزود.
به هر حال این سیاست های ضد و نقیض که رژیم را سختسردرگم ساخته بود سرانجام به پیام شفاهی برژینسکی از طریق اردشیر زاهدی، سفیر ایران در امریکا، شاه را بار دیگر به سوی سیاست مشت آهنین متمایل ساخت که نتیجه آن تشکیل کابینه نظامی به رهبری ارتشبد ازهاری بود.
17 شهریور جدایی و شکاف میان حکومت و ملت را عمیق تر کرد و امکان هر نوع پیوستگی یا سازش را از بین برد. دریایی از نفرت و خون میان رژیم و مردم پدیدار گشت که استمرار حکومت پهلوی را در هر شکل و قالبی اساسا از دید مخالفان ناممکن ساخت. در نتیجه مشی مبارزه مسالمتآمیز در چهارچوب قانون اساسی به منظور احیای نظام مشروطه بشدت زیر سؤال رفت و دگرگون شد.
حوادث 17 شهریور و ادامه حکومت نظامی، انسجام ارتش را متزلزل و اراده آن را با تردید مواجه ساخت. استقرار طولانی مدت ارتش در میدانها و چهارراهها و مراکز مهم شهر همانند پلیس و نیروهای انتظامی به منظور مقابله با انقلابیون، از کارآمدی ارتش و توان آن میکاست. چرا که ارتش اساسا به منظور حفظ امنیت مرزها و پاسداری از کشور در برابر تهدیدات خارجی به وجود آمده بود.
اما اکنون ارتش میبایست تحت فرمان فرمانداریهای نظامی و شورای امنیت استان عمل کند که خواهناخواه با هیات دولت و سایر مراکز قدرت در نحوه و اجرای فرمانهای حکومت نظامی اختلاف نظر مییافت. این واقعیتبا توجه به ساختار ارتش شاهنشاهی که شکاف عمیقی میان کادر فرماندهی با بدنه نیروهای مسلح از نظرگاه گرایشهای سیاسی و تمایلات ملی و مذهبی وجود داشت، موضع ارتش را به عنوان سرکوبگر مخالفان سخت تضعیف میکرد.
بدنه ارتش در برابر شعارهای انقلابیون از اقدام به خشونت اجتناب میورزید و گاه با فرار از پادگانها دسته به دسته به تظاهرکنندگان میپیوست. این الگوی برخورد سربازان با مردم مورد توجه برخی از سران ارتش قرار گرفت و آنان خواستار لغو فوری حکومت نظامی در همه شهرها شدند.
به هر حال، حقیقت این است که تا وقوع حادثه17 شهریور هنوز هیچ یک از سران کاخ سفید در ریاست جمهوری، وزارت خارجه و سازمان سیا، بحران ایران را جدی و نگرانکننده نمیدانستند. آنان با اظهارنظرهای سطحی و خوشبینانه خود درباره توانایی تردید ناپذیر شاه در کنترل اوضاع کشور و خاورمیانه به حمایتخود ادامه میدادند.
اما 17 شهریور نخستین زنگ خطر را برای زمامداران امریکا به صدا درآورد.
از همین زمان گروهی از سران امریکا به بررسی دقیق تر و بازنگری کارشناسانه در حوزه مسائل ایران ترغیب شدند. در پی آن انبوهی از کارشناسان سیاسی، نظامی، اقتصادی و خبری آمریکا به منظور بررسی همه جانبه وضعیت ایران وارد کشور شدند. اظهارنظرها و رهیافت های متفاوت آنان در پی ناآرامیهای فراگیر در سطح کشور، مقدمه پیدایش دو طرز تفکر و دو خط مشی در ارتباط با ایران از سوی مقامات واشنگتن شد: یکی هواداران مشی مسالمتآمیز و طراحان راه حل سیاسی به ریاست سایروس ونس، وزیر خارجه و شخصیت هایی چون ویلیام سولیوان سفیر آن کشور در ایران؛ و دیگری طرفداران خشونت و شدت عمل و سیاست مشت آهنین به رهبری برژینسکی - مشاور امنیت ملی کارتر - و با حمایت وزیر دفاع و دیگران که بیوقفه تا آغاز کنفرانس گوادالوپ ادامه یافت.
پیامد این نگرش ها و راهکارهای متفاوت آن، سردرگمی هرچه بیشتر آمریکا در امور ایران بود که با توصیههای ضد و نقیض به شاه همراه میشد و در نتیجه مسیر انقلاب را هرچه بیشتر هموار میساخت.
نظر شما