۴ آبان ۱۴۰۱، ۷:۲۹

از گوهر صحیفه سجادیه «۲۶»؛

وقتی رفتار موافق دستور خدا باشد و مخالف نهی او نباشد،اطاعت است

وقتی رفتار موافق دستور خدا باشد و مخالف نهی او نباشد،اطاعت است

هر اطاعتی از شیطان، مصداق عبادت شیطان است؛ یعنی هر چه مطابق امر الهی نباشد، اطاعت و عبادت شیطان است.

به گزارش خبرنگار مهر، صحیفه سجادیه کتابی حاوی ۵۴ دعا از امام سجاد (ع) است. این کتاب پس از قرآن و نهج البلاغه مهم‌ترین میراث مکتوب شیعه به حساب می‌آید و به نام‌های خواهر قرآن و «انجیل اهل بیت» نیز مشهور است. صحیفه مانند قرآن و نهج‌البلاغه از نظر فصاحت و بلاغت مورد توجه قرار گرفته است. امام سجاد (ع) بسیاری از معارف دینی را در دعاهای خود بیان می‌کند.

صحیفه سجادیه تنها شامل راز و نیاز با خدا و بیان حاجت در پیشگاه وی نیست، بلکه مجموعه‌ای مشتمل بر بسیاری از علوم و معارف اسلامی است که در آن مسائل عقیدتی، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و پاره‌ای از قوانین طبیعی و احکام شرعی در قالب دعا بیان شده است.

در بخش ارتباط با خداوند طبق مقتضای زمان‌های مختلف و احوال گوناگون دعاهایی بیان شده است، برخی دعاهای آن به صورت سالانه، همچون دعای عرفه و وداع ماه رمضان، و برخی ماهانه، مانند دعای دیدن هلال، و برخی هفتگی و برخی برای هر شبانه روز قرار داده شده است.

دعای چهل و چهارم صحیفه سجادیه از دعاهای مأثور از امام سجاد (ع) که آن را می‌خواند. امام سجاد (ع) در این دعا وظایف مؤمن واقعی را بیان می‌کند و از خدا درخواست دارد که از شرّ شیطان در امان باشد.

حضرت زین‌العابدین در ابتدای این دعا، خدا را به دلیل دادن مقام شکر به بندگان سپاس‌گزار است و از خدا درخواست پاک شدن گناهان و رسیدن به مقام صالحان را دارد.

آنچه پیش رو دارید گزیده‌ای از سخنان آیت اللّه مصباح یزدی در دفتر مقام معظم رهبری است که در سال ۸۷ ایراد شده است. قسمت بیست و ششم آن را با هم می‌خوانیم:

«اللَّهُمَّ اشْحَنْهُ بِعِبَادَتِنَا إِیَّاکَ، وَ زَیِّنْ أَوْقَاتَهُ بِطَاعَتِنَا لَکَ، وَ أَعِنَّا فِی نَهَارِهِ عَلَی صِیَامِهِ، وَ فِی لَیْلِهِ عَلَی الصَّلاةِ وَ التَّضَرُّعِ إِلَیْکَ، وَ الْخُشُوعِ لَکَ، وَ الذِّلَّةِ بَیْنَ یَدَیْکَ حَتَّی لا یَشْهَدَ نَهَارُهُ عَلَیْنَا بِغَفْلَةٍ، وَ لا لَیْلُهُ بِتَفْرِیطٍ.»

در این دعا از خدا می‌خواهیم: خدایا این ماه را سرشار از عبادت ما قرار بده، و اوقات ما را با اطاعت و بندگی ما زینت ببخش، در روزهای آن ما را بر روزه گرفتن یاری فرما و در شب بر نماز و زاری و خشوع و اظهار ذلت در پیشگاه تو، تا روز این ماه گواهی به غفلت ما ندهد و شب آن شهادت به تقصیر ما.

در این فراز از دعا، چند نکته شایان توجه است. در بخش اول می‌فرماید خدایا این ماه را سرشار از عبادت قرار بده، و با اطاعت و بندگی ما زینت ببخش. آیا به کار بردن واژه‌های «عبادت»؛ و «طاعت»، در این فراز دعا تفنن در عبارت است، یا بین این دو تفاوتی وجود دارد؟ «عبادت»؛ در فارسی به معنای «پرستش»؛ و از ماده «عبد»؛ است. شاید بندگی مفهوم روشن‌تری از این دو واژه باشد. براساس تعالیم فرهنگ دینی و اسلامی، اگر انسان کاری انجام بدهد که مفاد و مضمون آن اظهار بندگی در پیشگاه خدا باشد، عبادت به حساب می‌آید. اولین چیزی که عبادت آن را القا کرده و نشان می‌دهد، آن است که انسان با عبادت مثل نماز، رکوع، سجده، و عبادات دیگر اظهار بندگی می‌کند.

آیا طبیعت عبادات خود به خود نشانه بندگی است، یا اینکه احتیاج به جعل و قرارداد و اعتبار دارد؟ بعید نیست که این عبادات بدون اعتبار و جعل نباشد، گو اینکه یک نوع گرایشهای فطری نیز در آنها وجود دارد.

در همه اقوام و ملل اگر بررسی بشود، در مقام احترام به دیگران، یک نوع خم کردن سر وجود دارد. گاه این کار تا حد رکوع نیز می‌رسد و پس از آن به سجده روی خاک منتهی می‌شود که دیگر نهایت خضوع است. مفاد اولیه این اعمال، چیزی جز اظهار بندگی نیست.

نمونه بارز آن در شریعت اسلام نماز است. ولی بعضی امور در شکل نخستین آن به معنای بندگی نیست امّا انسان می‌تواند آن کار را به قصد اظهار بندگی انجام داده و با نیّت انسان به صورت عبادت در بیاید. هر کار خوبی که خداپسند است، و خدا آنرا دوست دارد؛ اگر برای اطاعت خدا و تقرب به خدا انجام پذیرد، به عنوان عبادت به معنای عام پذیرفته می‌شود. یک نوع از عبادت فقط برای بندگی و اظهار بندگی وضع شده، و نوع دیگر آن به اصطلاح، عبادت توسلی است؛ که می‌توانیم با قصد تقرب به صورت عبادت آن را انجام دهیم. مثلاً نیکی و احسان به والدین به معنای خداپرستی و عبادت نیست. کفار نیز می‌توانند به والدین احسان داشته باشند و این کار برای کفّار عبادت به حساب نمی‌آید.

اگر کسی خدا را قبول داشت و دانست که احسان به والدین مطلوب خداست، و خدا دوست دارد و این کار را برای اطاعت خدا انجام داد (نه تنها برای عاطفه پدر و فرزندی) این کار عبادت می‌شود. به این نوع کار «توسلی»؛ گفته می‌شود که با قصد تقرب به صورت عبادت درمی‌آید. این دو اطلاق برای «عبادت»؛ است.

اطاعت از عبادت وسیع‌تر است

اما «اطاعت»؛ از «عبادت»؛ نیز وسیع‌تر است و حتی از کارهای قربی و توسلی نیز، که ممکن است به صورت عبادت در بیاید، گسترده‌تر است. همین که رفتار انسان موافق امر خدا و دستور خدا باشد و مخالف امر و نهی او نباشد، اطاعت به شمار می‌آید. انجام همه واجبات توسلی اطاعت است، حتی اگر قصد تقرب نیز در آن نباشد. ترک همه محرمات اطاعت است، حتی اگر قصد عبادت هم در آن نباشد مصداق طاعت است، تا جایی که انجام کارهای مباح که برای آن از طرف خدای متعال امر و نهی؛ تعلق نگرفته است، نیز اطاعت به حساب می‌آید. پس دایره اطاعت وسیع‌تر از دایره عبادت است.

عبادت یا محدود به اظهار بندگی است، یا اگر امر توسلی نیز باشد با قصد تقرب، عبادت می‌شود. البته گاهی مطلق اطاعت نیز، عبادت نامیده می‌شود. برخی گفته‌اند در آیه شریفه «أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یا بَنِی آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّیْطانَ» این بخش از آیه که می‌گوید «لا تَعْبُدُوا الشَّیْطانَ»؛ به معنای «أن لا تطیعوا الشیطان»؛ است. چرا که در طول تاریخ، عبادت شیطان به قصد قربت، امر نادری است. امروزه کسانی به شیطان‌پرستی معروفند که در اوج بی بند و باری و فسق و فجورند.

به یک معنا، تنها به کسی می‌شود گفت شیطان را عبادت می‌کند، که واقعاً مقام الوهیت را برای شیطان قائل بشود، و از او اطاعت بکند چون او را «اله»؛ می‌داند. ولی منظور از «لا تَعْبُدُوا الشَّیْطانَ»؛ تنها این نیست که کسی به قصد الوهیت اطاعت شیطان بکند. هر اطاعتی از شیطان، مصداق عبادت شیطان است؛ یعنی هر چه مطابق امر الهی نباشد، اطاعت و عبادت شیطان است. علاوه بر این بعضی گفته‌اند «أَنِ اعْبُدُونِی» نیز به معنای اطاعت است، نه تنها عبادت به معنای خاص.

ظرفی برای عبادت حضرت حق

در این دعا از خداوند می‌خواهیم تا در این ماه عزیز به ما توفیق دهد تا این ماه برای ما ظرفی بشود کهبا عبادتپر شده است. البته وقتی بگویند ظرفی پر از میوه است، ممکن است مقداری از ظرف خالی باشد. یا وقتی می‌گویند کشتی پر از بار است؛ «الْفُلْکِ الْمَشْحُونِ»؛ (که در قرآن نیز آمده است) از خدا می‌خواهیم تا بیشتر اوقات این ماه به عبادت بگذرد و و این ماه ظرف عبادت ما شود. سپس می‌فرماید: اوقات این ماه را با طاعت‌های ما زینت ببخش و آراسته بفرما. در این فراز می‌تواند اطاعت به معنی عبادت و به معنای اخص آن باشد و نه به معنی اطاعت مطلق، و عدم مخالفت امر خدا. چنین کاری زینت زمان و زینت وقت شمرده شده است.

اگر دستگاه آفرینش به منزله یک درخت تلقی شود، میوه این درخت وجود انسان است. موجودی که شعور و درک و انتخاب داشته باشد. دراین عالم همه چیز تسبیح خدا می‌گوید: «یُسَبِّحُ لِلّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ»؛ اما تسبیح اولیا خدا با تسبیح سنگریزه بسیار متفاوت است.

موجودی که رفتار او از سر آگاهی است، و در مقابل انگیزه‌های مختلف، انگیزه اطاعت را انتخاب می‌کند، و سایر انگیزه‌ها را بر اراده خدا ترجیح نمی‌دهد، با موجودات دیگری که به طور طبیعی بندگی و تسبیح خدا را به جا می‌آورند، خیلی متفاوت است. اگر انسان با این شعور و درک در کره زمین وجود نمی‌داشت، «قاعاً صَفْصَفاً لا تَری فِیها عِوَجاً وَ لا أَمْتاً» و در مقابل همه عالم هستی تکوینا تسبیح خدا می‌گفتند، چه فایده‌ای می‌داشت؟ عبادت انسانی که بر اساس درک زیبایی‌ها و حکمتهای عالم خلقت به احساس خضوع و خشوع در مقابل خدا بیانجامد، بسیار با عبادت دیگر موجودات تفاوت دارد.

انسان در واقع ثمره درخت آفرینش است، و میوه و نتیجه بودن او برای این عالم به این است که خدا را بشناسد و با او ارتباط برقرار کند. کمال حقیقی انسان جز در سایه بندگی خدا پیدا نمی‌شود. انسان گُل سرسبد عالم آفرینش است و کمال او در خداپرستی و ارتباط با خداست. اگر انسان بندگی خود را درک کند نهایت زیبایی این درخت ظهور خواهد کرد. اگر چنین درکی نباشد بوستانی است که نهال‌هایی در آن کاشته‌اند، ولی هنوز شکوفه و میوه نداده است، این بوستان وقتی زینت‌دار می‌شود که این شکوفه‌های رنگارنگ خوش عطر و میوه‌های مفید در آن ظاهر شود و مشام و کام انسان‌ها را شادی بخشد.

اطاعت و عبادت خدا، گلهای هستی است. با این دیدگاه ماه رمضان اگر پر از عبادت باشد، بوستانی سراسر گل و شکوفه است. اما اگر انسان‌ها عبادتی انجام ندهند، درختی وجود دارد اما میوه ندارد. بوته‌های گلی هست، اما گلهای رنگارنگ ندارد. مضمون این دو جمله این است که ما در این ماه به گونه‌ای رفتار کنیم که با عبادت و اطاعتی که انجام می‌دهیم، ماه رمضان را با رویاندن شکوفه و گل آراسته و زیبا کنیم و این ماه با عبادت‌های ما تزئین بشود. «زَیِّنْ أَوْقَاتَهُ بِطَاعَتِنَا لَکَ».

شب زنده‌داری و اظهار ذلت

سپس می‌فرماید خدایا در روزهای این ماه، ما را یاری فرما تا روزه بگیریم؛ و در شب‌های آن به ما عنایت نما تا نماز را به پا داشته و در مقابل تو، خشوع داشته باشیم و در پیشگاه تو تضرع و زاری و اظهار ذلت کنیم. هر کار خوبی که انجام می‌گیرد، باید با کمک و توفیق الهی باشد. در این دعا درباره روز چیزی جز توفیق گرفتن روزه، درخواست نکرده اما درباره شب فرموده: «أَعِنَّا فِی لَیْلِهِ عَلَی الصَّلاةِ وَ التَّضَرُّعِ إِلَیْکَ، وَ الْخُشُوعِ لَکَ، وَ الذِّلَّةِ بَیْنَ یَدَیْکَ»؛ در این فراز از دعا درباره شب چند مفهوم را ذکر کرده: «نماز»، «عبادت»، «تضرع»، «زاری»؛ و «ذلت».

حکمت تفاوت تعبیرهایی که برای روز و شب ماه رمضان به کار رفته چیست؟ شاید اختلاف آن برمیگردد به قرآن. در سوره مزمل تصریح شده است که بین روز و شب تفاوت وجود دارد.

«یا أَیُّهَا الْمُزَّمِّلُ * قُمِ اللَّیْلَ إِلاّ قَلِیلاً * نِصْفَهُ أَوِ انْقُصْ مِنْهُ قَلِیلاً * أَوْ زِدْ عَلَیْهِ وَ رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِیلاً» نصف شب یا دو ثلث شب را، کمتر یا بیشتر، از بستر خود برخیز و عبادت کن «وَ رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِیلاً». سپس توضیح می‌دهد: «إِنَّ ناشِئَةَ اللَّیْلِ هِیَ أَشَدُّ وَطْئاً وَ أَقْوَمُ قِیلاً * إِنَّ لَکَ فِی النَّهارِ سَبْحاً طَوِیلاً» در این آیه خداوند بین روز و شب فرق گذاشته و می‌گوید در روز انسان تلاش و تکاپوی زیادی دارد.

تعبیر «سَبْح»؛ نیز به کار رفته که به معنی شنا کردن است. در مورد هر تلاشی این واژه به کار می‌رود. گویا زندگی و دنیا تشبیه شده به یک دریایی که انسان همچون یک شناور یا شناگر در آن می‌افتد و شنا می‌کند. انسان برای بقای خود و بقای نسل خود یک کارهایی دارد که در طول روز باید برای آنها تلاش نماید.

این تدبیر الهی و تقدیر الهی درباره روز است. اگر چه انسان باید در طول روز هم به عبادت و تسبیح خداوند بپردازد و در بین تلاش‌های روزانه فراوان ذکر خدا را بگوید «اذْکُرُوا اللّهَ کَثِیراً» و به تعبیر دیگر «وَ اذْکُرْ رَبَّکَ… بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ»؛ «سَبِّحُوا بُکْرَةً وَ عَشِیًّا» در کل روز باید به یاد خدا باشد، اما در روز خواه ناخواه انسان با عوامل مختلفی برخورد نموده و برای او احساسات و ادراکات حسی پیدا می‌شود که او را منفعل می‌سازد و در عبادت به صورت کامل تمرکز ندارد.

انسان نمی‌تواند در روز عبادت را با تمرکز کامل انجام بدهد و بیشتر عوامل احساسی و سطحی در آن مؤثر است؛ مثل دریایی که روی آن موج برمی‌دارد. موج‌های روی دریا؛ غیر از عمق دریاست. کارهایی را که انسان در روز انجام می‌دهد در سطح روح انسان اثر گذاشته و به عمق روح کمتر اثر می‌گذارد؛ مگر برای کسانی که ملکاتی کسب کرده باشند.

عبادت شب، با تمرکز و عمق انجام می‌گیرد

انسان در شب که از خستگی کار روزانه به خواب و استراحت پناه آورده و در بستر آرمیده، در گرما و سرمای سال باید از خواب برخاسته و به نماز و عبادت بایستد. با چنین وضعیت و موقعیتی، عوامل سطحی، بر روی او تأثیر نمی‌گذارند.

چنین عبادتی ناشی از یک حالت انفعالی نیست و از عمق دل انسان و انگیزه‌های محکم او برمی‌خیزد. در قرآن کریم از سحرخیزی مؤمنان با این تعبیر یاد شده «تَتَجافی جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضاجِعِ» خدا آنان را ستایش می‌کند برای اینکه پهلوهای خود را از بستر تهی و دور می‌کنند.

قرآن در این آیه در مقام مدح مؤمنان سحرخیز است؛ یعنی انسان باید انگیزه بسیار قوی داشته باشد تا از رختخواب برخاسته و در نماز و عبادت شود. در روز ممکن است انسان وقتی می‌بیند که مردم به مسجد می‌روند او نیز به مسجد برود. در روز عوامل سطحی و احساسی زودگذر که در روح انسان اثر می‌گذارند بسیار فراوان است. همین فراوانی عوامل سطحی باعث می‌شود که انسان در روز تمرکز نداشته باشد. در شب، آرامش و سکوت حکمفرماست.

البته هم اکنون زندگی در شب مثل روز شده است در حالی که طبیعت شب آرامش و سکوت است «وَ جَعَلَ اللَّیْلَ سَکَناً» شب برای آرامش، خاموشی، و تاریکی است. اینکه انسان تمام جاذبه‌ها و آرامش و لذّت خواب شب را کنار گذاشته و به عبادت بپردازد، آن هم نه عبادت کوتاه، نیاز به انگیزه بسیار قوی و عمیق دارد. خدا به پیامبر می‌فرماید: «إِنَّ رَبَّکَ یَعْلَمُ أَنَّکَ تَقُومُ أَدْنی مِنْ ثُلُثَیِ اللَّیْلِ»؛ نزدیک دو ثلث شب را من می‌دانم تو عبادت می‌کنی؛ نه تنها تو بلکه «وَ طائِفَةٌ مِنَ الَّذِینَ مَعَکَ» چنین عبادتی که انسان چندین ساعت آن را با نشاط، و با حضور قلب در شب انجام دهد، نیاز به انگیزه عمیق و قوی دارد. به همان اندازه که انگیزه انسان قوی است، عبادت در روح او نیز، اثر عمیق می‌گذارد.

شب‌زنده‌داری، لرزش عمق وجود انسان

رفتارهای انسان از یک مبادی نفسانی و روانی سرچشمه می‌گیرد. این مبادی یک وقت سطحی و متحرک و در حال نوسان است و تأثیری هم که می‌بخشد ضعیف است. در نتیجه وقتی انسان کاری انجام می‌دهد، تأثیری که در روح او می‌بخشد موقت و محدود است. اما بعضی از امور از یک ریشه‌های عمیقی در عمق روح انسان برمی‌خیزد. تعبیر عمق از باب تشبیه معقول به محسوس است؛ روح شبیه به دریاست. گاهی موج‌های سطحی آرامی روی دریا وجود دارد اما اگر موج‌ها سنگین باشند تا اعماق دریا تکان می‌خورد.

روح انسان نیز اینگونه است. تأثیراتی که در افعال انسان وجود دارد گاهی ناشی از عوامل سطحی است. احساس انفعال، خجالت، احساس حیا و شرم، غم و غصه، همه می‌توانند در سطح روح آدمی تأثیر بگذارند. محبت‌ها و بغض‌ها در لایه عمیق‌تری تأثیرگذارند، اما آنچه که در عمق وجود انسان تأثیر می‌گذارد معرفتهایی است که به صورت ملکه درآمده است. آنها در اعماق روح انسان تأثیر می‌کند و ناشی از ایمان بسیار قویی است که «لا تُحَرِّکُهُ الْعَواصِف».

هرچه اعمال انسان از ریشه‌ها و لایه‌های عمیق‌تر روح برخیزد، تأثیر آن نیز در روح، عمیق‌تر و پایدارتر است. بستگی به این دارد که چه اندازه انسان در عبادت مداومت داشته باشد، تا تأثیر آن نیز عمق پیدا کند. قرآن می‌فرماید: «إِنَّ لَکَ فِی النَّهارِ سَبْحاً طَوِیلاً»؛ ای پیامبر! تو در روز، خیلی تلاش می‌کنی. روز وقت کار کردن و تکاپو و برخوردهاست؛ اما شب «إِنَّ ناشِئَةَ اللَّیْلِ هِیَ أَشَدُّ وَطْئاً وَ أَقْوَمُ قِیلاً»؛ تأثیر پدیده‌ای که در شب پدید می‌آید، در روح انسان خیلی عمیق‌تر، پابرجاتر و محکم‌تر است «وَ أَقْوَمُ قِیلاً»؛ گفتاری که در شب از انسان نسبت به خدای متعال صادر شود با گفتار روز فرق می‌کند. سخنان انسان با خدا در روز خیلی سنجیده نیست و عمق ندارد. اما در شب، و تاریکی کسی نیست که انسان بخواهد، برای او ریاکاری بکند.

در هنگام شب انسان پیش خدا شوخی و تعارف نمی‌کند، خود اوست و خدا. آنجا وقتی سخن می‌گوید خیلی حساب شده‌تر است «أَقْوَمُ قِیلاً»؛ سخن شب خیلی پایدارتر و محکم‌تر است. این است که عبادت را باید برای شب گذاشت. البته در روز نیز هم عبادات واجبات داریم و هم نوافل و ذکر، اما تأثیر عبادتی که در شب انجام می‌گیرد خیلی بیشتر است. در ماه رمضان، اینگونه نیست که انسان در روز از کار و زندگی دست بکشد. در ماه رمضان گاهی جهاد هم انجام می‌گیرد.

کشاورزی و کارهای دیگر، تحصیل و تبلیغ نیز انجام می‌گیرد امّا آنچه اختصاص به ماه رمضان دارد، روزه است؛ البته روزه مراتبی دارد. آنچه قوام عبادت ماه رمضان، در روز به آن است، روزه است که از اول تا آخر روز، عبادت است.

اظهار ذلّت در برابر خدا

در این دعا تأکید شده است که به ما توفیق بده در شب‌های ماه رمضان تضرع با ذلت داشته باشیم. تعبیر «ذلت»؛ در کمتر دعایی دیده می‌شود. انسان چرا باید در پیش خدا اظهار ذلت بکند؟ در همه ادیان الهی تأکید بر این بوده است که انسان؛ در مقابل خدا اظهار ذلت کند. درباره انبیا گذشته نیز روایات فراوانی درباره اظهار ذلت کردن در پیشگاه الهی ذکر شده است.

درباره حضرت موسی علی نبینا و آله و علیه السلام گفته شده که یکی از دلایلی که خدای متعال موسی (ع) را به هم سخنی خود برگزید، برای این بود که آن حضرت هنگامی که نماز خود را تمام می‌کرد، سجده شکر به جا می‌آورد و دو طرف صورت خود را روی خاک می‌گذاشت. پیشانی را روی خاک گذاشتن سجده معمولی است. هر کسی که عبادت می‌کند و نماز می‌خواند، سر به روی خاک می‌گذارد. این نهایت اظهار ذلت در پیشگاه الهی است.

ولی حضرت موسی (ع) بعد از اینکه نماز خود را می‌خواند، اولاً خدا را شکر می‌کرد که مرا توفیق دادی تا نماز بخوانم و برای اظهار ذلت و قدردانی از این نعمت صورت خود را نیز روی خاک می‌گذاشت و از همین رو مستحب است در سجده شکر دو طرف صورت را روی خاک بگذاریم. این نشانه معرفت کامل موسی (ع) به ناچیزی خود در پیشگاه الهی و ابراز آن بود.

خداوند به حضرت موسی علی نبینا و آله و علیه السلام در حدیث قدسی می‌فرماید: «یَا ابْنَ عِمْرَانَ هَبْ لِی مِنْ قَلْبِکَ الْخُشُوعَ وَ مِنْ بَدَنِکَ الْخُضُوعَ وَ مِنْ عَیْنَیْکَ الدُّمُوع».

ای موسی سه چیز را به من هدیه کن، از قلب و جانت خشوع و شکستگی دل را، از پیکرت خضوع و تواضع و فروتنی را و از چشمهایت اشک را. سفارش خداوند به حضرت موسی این است که در برابر من نهایت ذلت ظاهری و شکستگی باطنی را داشته باش. در روایت دیگری هم خطاب به حضرت عیسی علی نبینا و آله و علیه السلام می‌فرماید: «وَ اعْلَمْ أَنَّ سُرُورِی أَنْ تُبَصْبِصَ إِلَیَ» آنچنان که سگ در برابر صاحب خود تملق می‌گوید، در مقابل من اینگونه باش: «أَنْ تُبَصْبِصَ إِلَیَ».

شاید در میان حیوانات، حق شناسی سگ، در هیچ حیوان دیگری دیده نشود، اگر کسی احسان اندکی به سگ کند، و او چند مرتبه صاحب نیکی به خود را ببیند و بشناسد، هر وقتی که او را ببیند، در مقابل او خضوع کرده و سر بر زمین می‌گذارد و دم تکان می‌دهد. از صفات بسیار پسندیده این حیوان، در مقابل کسی که به او خدمت کرده وفاداری و حق‌شناسی است. متعال به پیغمبرخود حضرت عیسی (ع) می‌گوید در مقابل من اینگونه باش!

ما هیچ هیچیم، همه چیز در دست قدرت اوست

ارتباط انسان با خدا زمانی تقویت می‌شود که انسان خود را در مقابل خدا چیز قابل ذکری نداند؛ یعنی هیچ چیز برای خود قائل نباشد. به طور طبیعی، وقتی انسان برای خود هستی، استقلال، قدرت، و علمی قائل نشود و بداند که هیچ ندارد و همه آنها امانت الهی در دست انسان است، یک دفعه در خود فرو می‌ریزد. از همین جهت بی‌اختیار در چنین حالتی از دیده اشک جاری می‌سازد. این اشک تنها از ترس آتش جهنم نیست بلکه اشک خشوع است.

اشک ناشی از احساس ذلت که بهترین نمود عبادت است. در چنین حالتی انسان احساس می‌کند پست‌ترین مراتب ذلت یک موجود را در مقابل عزیزترین موجود عالم دارد؛ این همان چیزیست که در این دعا می‌گوید: خدایا در شبهای ماه رمضان به ما حالتی را عنایت فرما که احساس ذلت بکنیم.

تفاوت انسان متکبر غربی با انسان خاضع مؤمن

این دیدگاه و معرفت را مقایسه کنید با برداشت بعضی از اسلام‌شناسان و روشنفکرمآبان که صریحاً می‌گویند اسلام برای انسان به هیچ وجه حتی در پیشگاه خدا ذلت نمی‌خواهد. اسلام راضی نیست که انسان در مقابل خدا هم احساس ذلت بکند! این تفکر غربی و اومانیستی است که انسان را اصل قرار می‌دهد.

اوج این دیدگاه می‌رسد به جایی که می‌گوید: «انسان مدرن باید حق خود را از خدا بگیرد. انسان حقوقی بر خدا دارد که باید آنها را بگیرد! حق نیز گرفتنی است و دادنی نیست. باید با اجبار هم که شده انسان حق خود را از خدا بگیرد!»؛ این بینش را مقایسه کنید با بینش اسلامی که در عبارات این دعا متجلی شده است که نهایت آرزوی او این است که در بهترین اوقات ماه رمضان، در خلوت شب، بیشترین احساس ذلت را در پیشگاه الهی داشته باشد.

همه اینها بستگی دارد به اینکه ما خدا را چه اندازه به عنوان خدا و خود را تا چه اندازه به بندگی بشناسیم.

کد خبر 5497129

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha