خبرگزاری مهر _ گروه فرهنگ و اندیشه: مهدی قزلی از نویسندگان معاصر است که بیشتر در حوزه مستندنگاری فعالیت میکند. از او کتابهایی چون پنجرههای تشنه، جای پای جلال، روزی روزگاری جنگی و… منتشر شده است. قزلی در تازهترین اثر خود به روایت مجاهدان گمنام در عرصه صنعت میپردازد. «شریان مکران» روایتی از احداث خط لوله هزار کیلومتری انتقال نفت از گوره به جاسک است.
یزدان سلحشور شاعر، نویسنده و منتقد ادبی در یادداشتی که برای انتشار در اختیار خبرگزاری مهر قرار گرفته، نگاهی به این کتاب داشته که مشروح متن آن در ادامه میآید:
قزلی در مستندنگاری نثر و بیان و امضای خودش را دارد
آنچه دربارهی نویسنده میدانیم به اجمال: «مهدی قِزِلّی متولد ۲۳ فروردین ۱۳۵۹ در تهران، نویسنده، مستندنگار، روزنامهنگار و مدیر فرهنگی است. مسئولیتهایی همچون مدیریت بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان و دبیری اجرایی جشنواره و جایزههای ملی برعهدهی او بوده. او در دانشگاه امیرکبیر در رشتهی مهندسی مکانیک گرایش ساخت و تولید پذیرفته شد. مقطع کارشناسی ارشد را نیز با فاصلهای اندک در رشتهی تاریخ تشیعِ دانشگاه پیام نور گذراند.»
قزلی، اغلب مستندنگار است اما تفاوتاش با باقیِ مستندنگارهای متداول این است که «گزارشنویسی» را بلد است و نثری دارد و بیانی و امضایی و روایتی که یعنی طوری نمینویسد که بگوید: «رفتیم! خوش گذشت! جای شما خالی!» عوضاش سعی میکند «صحنه» را بسازد و ما ببینیم آنجا چه خبر بوده، چه خبری هست و طنازی هم بلد است به قاعده البته؛ [گرچه در گفت و شنیدهای روزمره، طنازیاش تا پای زد و خورد هم ممکن است برسد. میگویند کار کسی که توی دلش چیزی نیست ممکن است تا پای زد و خورد هم برسد اما تا خودِ زد و خورد نمیرسد!]
عنوان فرعی کتاب «روایتی از احداث خط لوله هزار کیلومتری نفت از گوره به جاسک» است پروژهای که بر اساس آن توانستیم نفت را از نزدیک بندر جاسک تا خارج از تنگه هرمز صادر کنیم؛ پروژهای سخت که تعریف سختیاش میشود این: «راه افتادیم سمت ماشین. عسگر پشت فرمان داشت چرت میزد. علی در ماشین را باز نکرد. همان جا کنار در ایستاد و به من گفت: مهدیجان، پروژهای مثل خط لوله گوره - جاسک را توی این زمانبندی فقط بچههای این پروژه میتوانند بسازند و خدا! بعد خندید و ادامه داد: وقتی کار تمام بشود بچههای این پروژه دستهجمعی باید بروند دادگاه خانواده برای طلاق. از بس از خانه و خانوادهشان دور افتادهاند… چارهای هم نبود.»
قزلی مینویسد: «در فروردین ۱۴۰۰ با یک گروه کوچک خبری رفتیم بوشهر و از گوره در ابتدای خط لوله تا جاسک در انتهایش را، در سه روز طی مسیر کردیم. اتفاق مهمی افتاده بود. هزار کیلومتر خط لوله با تأسیسات بین راهی درکمتر از دو سال عملیاتی شده بود و فاز اول پروژه، روزهای پایانیاش را میگذراند؛ آن هم در وضعیتی که کشور در اوج تحریم بود و بیماری کرونا هم قوز بالاقوز. برای من که دو مشکل بزرگ کشور را «ناکارآمدی» و «بحران تصمیمگیری» میدانستم، مواجهه با یک اَبرپروژه که انجامش مثال نقض هر دو مشکل بود، هیجان زیادی داشت. قبول کردم.» و مینویسد: «ولی افتاد مشکلها. باید چیستی، چرایی و چگونگی پروژه و انجامش را واکاوی میکردم و درکمتر از پنجاه روز (که سی روزش ماه رمضان بود) کتاب روایتش را آماده میکردم. این روایت تلاشیست برای توضیح آنچه در یک پروژه بزرگ نفتی، از ابتدا تا انتها رخ میدهد. با اینکه در دانشگاه، سالهایی را به خواندن درس مهندسی گذراندم، نه میتوانم و نه میخواهم این متن، یک متن تخصصی باشد. دوست دارم مردم بتوانند کلیترین جنبههای انجام یک پروژه ملی را فهم کنند و از کم و زیاد و خوب و بد آن اطلاع داشته باشند.»
شریان مکران سندی است که خواسته روایتهای رسمی را دور بزند
پس تکلیفِ این کتاب روشن است؛ قرار نیست که کتابی تخصصی باشد؛ قرار است «روایت» برای مخاطب عمومی باشد اما قزلی زرنگ است و این وسطها، بحثهای تخصصی را هم اضافه میکند! اصلاً لطفِ «گزارشنویسی حرفهای» به همین است که سرِ خواننده را شیره بمالی که همه چیز مثل «هلو برو تو گلو» است؛ کل این روند البته، بدل کردن سنگ آهن به هلو است! نمونهاش: «انگشت اشارهاش را سمت من گرفت و گفت: آفرین! اولین تست آزمایشی حدود ۸۰ درصد موفقیت داشت که مورد قبول نبود. اما در مرحلهی دوم که به صورت تست ریختهگری انجام شد، به موفقیت ۹۸ درصد رسیدیم که این درصد عددی عالی محسوب میشد؛ چون در دنیا در حوزهی تولید سرویس ترش هیچ وقت موفقیت ۱۰۰ درصدی وجود ندارد… البته باز هم به همین دو تست اکتفا نشد و تولید آزمایشی به ۳ تا ۴ ذوب و بعداً به ۲۰ ذوب رسید و بعد از اینکه آن ۲۰ ذوب به نتیجهی مطلوب رسید، کار تولید لولهها آغاز شد.»
به هر حال، «شریان مکران» یک سند است که راوی خواسته در آن «روایتهای رسمی» را دور بزند. [کلاً دور زدن، کار قزلیست چه در زندگی، چه در مدیریت فرهنگی، چه در نوشتن!] معمولِ چنین گزارشهایی البته، تعریف و تمجید و تحریف زحماتِ این مدیر و آن دستور و این وزیر و الخ است؛ اینجا، اینجا تعریف و تمجیدش مال پایینِ «هِرم» است نه بالای «هِرم» و در عینِ آنکه کلِ قضیه را هم بدل به «صحنه» کرده که البته کار داستان است و میدانیم که مخصوصاً از جنگ جهانی دوم تا همین سالِ عجیب و غریبِ ۲۰۲۲، گزارش خوب، گزارشیست که مویی با داستان فاصله دارد گرچه آخرش بگویم که قزلی باید روی نازکی این مو بیشتر کار میکرده!
نظر شما