۱ تیر ۱۴۰۱، ۱۱:۳۴

توسط کانون پرورش فکری؛

«کودکی نامداران» منتشر می‌شود/معرفی ۱۰ چهره نامدار عرصه فرهنگ

«کودکی نامداران» منتشر می‌شود/معرفی ۱۰ چهره نامدار عرصه فرهنگ

داستان کودکی ۱۰ چهره‌ نامدار عرصه فرهنگ، هنر و ادبیات ایران در قالب مجموعه‌ای با عنوان «کودکی نامداران» نوشته پرویز امینی توسط کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان منتشر می‌شود.

به گزارش خبرگزاری مهر، بخش‌هایی از کودکی و زندگی ۱۰ چهره عرصه فرهنگ، هنر و ادبیات ایران در قالب مجموعه‌ای با عنوان «کودکی نامداران» از زبان شخصیت اصلی و به شیوه اول شخص به قلم پرویز امینی روایت می‌شود، داستان‌هایی که با شخصیت‌پردازی مناسب و تصویرسازی جذاب، نوجوانان را به فضای زندگی این چهره‌ها در قرن گذشته نزدیک می‌کند.

مصطفی چمران (مرد روزهای سخت)، علی‌شریعتی (مردی از کویر)، پروین اعتصامی (بانوی شعر فارسی)، جلال آل‌احمد (خانه پدری)، سهراب سپهری (اتاق آبی)، طاهره صفارزاده (کودک قرن)، عباس کیارستمی (گندم‌زارهای من)، علی حاتمی (شاعر سینما)، آیت‌الله محمدتقی بهجت (العبد) و علی‌اکبر صنعتی (مردی از جنس مس و خاک) ۱۰ چهره نامداری هستند که در اولین گروه از مجموعه کودکی نامداران به نوجوانان معرفی می‌شوند.

معرفی چهره‌های نامدار به کودکان و نوجوانان در آثار هنری و ادبی و نظام‌های آموزشی به ایجاد حس هویت و اعتماد به‌نفس ملی و آشنایی آنان با افتخارات ملی کشور خود کمک می‌کند و کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان با انتشار این مجموعه درصدد است تا بخشی از زندگی این نامداران ایرانی را در قالبی داستانی و روایی در اختیار نسل‌های آینده قرار دهد.

صفحه‌هایی از این کتاب‌ها نیز به گاه‌شماری زندگی این چهره‌ها باز هم از زبان خود شخصیت و بخش دیگری نیز به نمایش بخشی از تصاویر و عکس‌های آن‌ها با عنوان «مرا ببین» اختصاص یافته است.

این مجموعه در حال حاضر در مرحله تصویرگری و حروف‌چینی است، مدیریت هنری این پروژه را مجید کاظمی و تصویرگری این آثار را در حال حاضر تصویرگرانی مانند محمدرضا دوست‌محمدی، پریسا کرمی، سحر فرهادروش، پروانه نعمتی، مرتضی یزدانی، ندا بشرخواه، هدی کریمی، محمدرضا دوست‌محمدی و… برعهده دارند.

در بخشی از کتاب مصطفی چمران، چهره نامداری که روز ۳۱ خرداد سال ۱۳۶۰ در منطقه جنگی دهلاویه به شهادت رسید، آمده است:

«هنگامی که به خانه رسیدم، پدرم و عباس، برادر بزرگم، در حال تعمیر چرخ جوراب‌بافی کارگاه بودند که دو هفته پیش، خراب شده بود. قطعه‌ای را که درست کرده بودم، به دستگاه جوراب‌بافی وصل کردم من به آنان نزدیک شدم و سلام کردم. پدرم من را به آغوش گرفت و جویای حال اهالی مسجد شد. من در حالی که پیچ و مهره‌های داخل جیب کت را بیرون می‌آوردم و روی کف ایوان می‌ریختم، از اتفاقات مسجد سرپولک و مسجد ارگ صحبت کردم و سپس به پدر و برادرم گفتم: «شاید با این پیچ و مهره‌ها بشود تعمیرش کرد» عباس، نگاهی به آنها انداخت و قطعه‌ای از چرخ جوراب‌بافی نشانم داد و گفت: «نه نمی‌شود! باید مانند این باشد!»

کد خبر 5520769

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha