خبرگزاری مهر - گروه بین الملل: همزمان با سفر جو بایدن رئیس جمهوری آمریکا به منطقه که قرار است اواسط جولای برگزار شود، تحرکات سران کشورهای عربی هم زیاد شده است و شاهد سفرهایی هستیم که از بارزترین آنها سفر شیخ تمیم امیر قطر به مصر و نیز سفر منطقهای محمد بن سلمان ولیعهد سعودی است. این تحرکات در فاصله مانده به نشست جده در اواسط جولای به میزبانی سعودی و با حضور سران ۹ کشور عربی و جو بایدن رئیس جمهور آمریکا از اهمیت زیادی برخوردار است.
آنچه در این میان توجه ناظران امور منطقه را به خود مشغول کرده، مطرح شدن ائتلاف نظامی در خاورمیانه در آستانه سفر بایدن است. عبدالله دوم، پادشاه اردن گفت که کشورش از تشکیل ائتلاف نظامی در خاورمیانه، مشابه ناتو پشتیبانی خواهد کرد آنچه در این میان توجه ناظران امور منطقه را به خود مشغول کرده، مطرح شدن ائتلاف نظامی در خاورمیانه در آستانه سفر بایدن است. عبدالله دوم، پادشاه اردن گفت که کشورش از تشکیل ائتلاف نظامی در خاورمیانه، مشابه ناتو پشتیبانی خواهد کرد.
پادشاه اردن در سخنانی اعلام کرد: اردن به طور فعال با ناتو همکاری میکند و خود را شریک آن میداند.من میخواهم شاهد ورود کشورهای بیشتر در منطقه در این ائتلاف باشم و یکی از اولین افرادی خواهم بود که از ایجاد ناتو در خاورمیانه حمایت میکنم.چشم انداز چنین ائتلاف نظامی باید کاملاً واضح باشد و نقش آن باید به خوبی مشخص شود. همچنین مأموریت چنین ائتلافی باید واضح باشد؛ چراکه در غیر این صورت همه را سردرگم میکند.
چرا عبدالله دوم از ناتوی خاورمیانه دفاع کرد؟
بدیهی است که پادشاه اردن در مورد دیداری که قرار است با جو بایدن، رئیسجمهوری آمریکا و برخی حکام منطقه داشته باشد، صحبت میکرد که از حدود یک ماه پیش ایالات متحده در تدارک برگزاری آن است.
پیش از عبدالله دوم نیز مسئولان امریکایی اشاره میکردند که واشنگتن دستورات و توصیههایی را به کشورهای به اصطلاح «دوست و متحد» بهویژه کشورهایی مانند عربستان سعودی، امارات، بحرین، قطر و اردن داده است تا برای ایجاد ائتلافی جدید آماده شوند.
به احتمال زیاد، اعلام تشکیل چنین ائتلافی از زبان شاه اردن به این معناست که رایزنیهای سیاسی در این خصوص تکمیل شده و رهبران این کشورها به توصیه و دستورات آمریکایی پاسخ مثبت دادهاند.
ولی این مساله که شاه اردن خواستار مشخص شدن اهداف این ائتلاف شده، تعابیر و تفاسیر زیادی دارد از جمله اینکه، امور میدانی آنگونه که سران رژیم صهیونیستی میخواهند، نخواهد بود، و عبدالله دوم خواستار ترحم به «کشورهای دوست آمریکا» در منطقه و تدوین فرمولی برای سامانههای دفاعی این کشورها شده است به این امید، که حمایت منطقهای و نظامی از آنها بهویژه در شرایطی که احتمال دارد که تنشهای سیاسی میان آمریکا و کشورها غربی با چین و روسیه در آینده به درگیریهای نظامی تبدیل شود، تأمین شود.
این اظهارات پادشاه اردن که گفت: «ما دهها سال است که به طور فعال با ناتو در سرتاسر جهان همکاری میکنیم و دوشادوش آنها میجنگیم و خود را در شریط این ائتلاف میبینیم»، را میتوان نوعی التماس به آمریکا و غرب و تلاش برای جلب رضایت آنها قلمداد کرد تا دست از اردن برندارند و روی آن حساب باز کنند.
تاریخچه طرحهای پیشین
خاورمیانه، سرزمین ائتلافهای ناکام و پیمانهایی است که برخی در حد نام باقی ماندند و برخی صاحب ساختمان و مرکز و لوگو و تشکیلات شدند، اما تأثیری واقعی نداشتند. در واقع همگرایی منطقهای در خاورمیانه کماکان رؤیای دوری به نظر میرسد که طرفدارانش را خیلی زود ناامید میکند خاورمیانه، سرزمین ائتلافهای ناکام و پیمانهایی است که برخی در حد نام باقی ماندند و برخی صاحب ساختمان و مرکز و لوگو و تشکیلات شدند، اما تأثیری واقعی نداشتند. در واقع همگرایی منطقهای در خاورمیانه کماکان رؤیای دوری به نظر میرسد که طرفدارانش را خیلی زود ناامید میکند.
ایده ائتلاف و پیمان منطقهای در میان کشورهای عربی یا کشورهای مسلمان منطقه، ایده تازهای نیست. به ویژه در میان اعراب، ایدههایی از این دست اهمیت بیشتری نیز داشته چرا که بیش از یک قرن است، برخی از نخبگان جهان عرب (به ویژه در منطقه شام و حجاز) در مواجهه با ملیگرایی قرنبیستمی، رویایی قدیمی برای همگرایی و اتحاد و یکی شدن در سر داشتهاند.
به همین دلیل نیز تشکیل ائتلاف و دست برادری دادن برای همکاریهای مختلف در نگاه برخی نظریهپردازان پانعرب، یک گام نخستین، اما کلیدی بوده است. ضمن اینکه حتی کسانی مانند جمال عبدالناصر، فراتر از ائتلاف منطقهای از اتحاد و یکی شدن ملت عرب سخن میگفتند و تجربیات شکست خوردهای همانند «جمهوری متحد عربی» را در کارنامه ملیگرایی عربی ثبت کردند. همزمان از سال ۱۹۴۸ میلادی، جنگهایی که یک سویش رژیم صهیونیستی بود و سوی دیگر، ارتشهای عربی، همواره لزوم همکاری و اتحاد نظامی اعراب را یادآوری میکرد.
اما از ۱۹۵۰ و امضای پیمان همکاریهای نظامی میان کشورهای عضو اتحادیه عرب، تا ۱۹۸۵ که اعضای شورای همکاری خلیج فارس تلاش کردند در برابر ایران، یک واحد نظامی تشکیل دهند، یا سال ۲۰۱۵ که اعضای اتحادیه عرب تصمیم گرفتند «نیروی مشترک عربی» ایجاد کنند، همواره رقابتهای درون گروهی و گاه تضاد منافع کشورهای عضو، موفقیت چنین ایدههایی را غیرممکن کرده است.
با این حال اینبار، ایده یک ائتلاف نظامی، سیاسی، اقتصادی جدید در حالی مطرح شد که به نظر میرسد قرار است یک عامل تعیین کننده، اعضا را با هر اولویت و حاکمیتی به دور میز همکاری بکشاند. و این عامل، ایالات متحده آمریکاست. در واقع آنچه به «ناتوی عربی» معروف شد، ابتکاری بود که ارتباط مستقیمی با آمریکا و سیاستهایش در خاورمیانه دارد.
بعد از ماهها گمانهزنی رسانهای سرانجام در سال ۲۰۱۷ و در جریان سفر خبرساز دونالد ترامپ رئیس جمهور سابق آمریکا به عربستان و شرکتش در کنفرانسی که ۵۴ کشور مسلمان در آن حضور داشتند، نام این ائتلاف با نام «اتحاد استراتژیک خاورمیانه» یا «مسا MESA» در بیانیه پایانی کنفرانس گنجانده شد. در بیانیه آمده بود که «مسا» در سال ۲۰۱۸ تشکیل خواهد شد.
در ماههای نخست سال ۲۰۱۸ خیلی زود ناظران این گمانه را مطرح کردند که ایده تشکیل «مسا» در نطفه شکست خورده است. اختلافات قطر و عربستان و وضعیت نه چندان امیدوارکننده جنگ یمن این ایده را در آستانه فراموشی قرار داده بود. تا اینکه آمریکا اعلام کرد کنفرانسی را برای میزبانی کشورهای عربی و تشکیل این ائتلاف برپا خواهد کرد. با شرکت عربستان، امارات، بحرین، قطر، کویت، عمان، مصر و اردن.
تا اینجای کار روشن شد، آنچه به عنوان «ناتوی عربی» معروف شد، پیمانی است که قرار است بین اعضای کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس به اضافه مصر، اردن و البته آمریکا امضا شود، نه بیشتر. اما نکته مهمتر این بود که این کنفرانس هرگز برگزار نشد و سال ۲۰۱۸ نیز به پایان رسید. در این مدت هرازگاهی نشستهایی در سطوح پایین بین نمایندگان این کشورها برگزار شده که نه تنها اطلاعرسانی خاصی درباره آن صورت نگرفته، بلکه توافق مهمی نیز در آنها به دست نیامده است.
ضمن اینکه در پایان سال ۲۰۱۸، قتل جمال خاشقجی، روزنامهنگار عربستانی به یک بحران سهمگین دیپلماتیک برای عربستان و شاهزاده محمد بن سلمان تبدیل شد که بحثها درباره «ناتوی عربی» را زیر سایه برد و واشنگتن نیز نشست آغاز به کار ائتلاف را لغو کرد. آنچه احتمالاً تا همین امروز ایده ناتوی خاورمیانه را زنده نگاه داشته، نه اشتیاق این کشورها، بلکه پافشاری واشنگتن و ریاض است آنچه احتمالاً تا همین امروز ایده ناتوی خاورمیانه را زنده نگاه داشته، نه اشتیاق این کشورها، بلکه پافشاری واشنگتن و ریاض است.
ناتوی واقعی، یک ائتلاف کلیدی است که بر روی یک تعهد بنیادین بنا شده است که حمله به یک عضو، حمله به همه اعضا تلقی میشود. در «ناتوی خاورمیانه»، نه آمریکا برای چنین تعهدی از خود علاقهای نشان داده و نه حتی برخی کشورهایی که قرار است عضو شوند، چندان تمایلی به چنین تعهدی دارند.
ناظرانی که معتقدند اگر در نهایت این کشورها موفق شوند از پس موانع فعلی بربیایند و این ائتلاف را تشکیل دهند، آنچه شکل خواهد گرفت فعلاً با «ناتو» بودن به معنای واقعی فاصله زیادی خواهد داشت و علاقهمندان این ایده فعلاً باید به چیزی در حد یک پیمان نظامی نه چندان عمیق بسنده کنند.
موانع تشکیل ائتلاف در غرب آسیا
اصولاً اختلاف نظر میان کشورهای خاورمیانه مهمترین مانع در راه موفقیت ایده ائتلاف است. هر ائتلافی به توافق همه جانبه، مشخص شدن نقش هر کشور، ساختار ائتلاف و مأموریتهای محوله و هویت کشورهای عضو نیاز دارد. آنقدر میان کشورهایی که قرار است عضو این ائتلاف باشند اختلافات زیاد است که مانع از عملی شدن آن میشود. دیدگاههای کشورهایی مانند امارات، عربستان و قطر درباره تحولات منطقه یکسان نیست. از سویی وارد کردن رژیم صهیونیستی در چنین ائتلافی آنرا در نطقه خفه خواهد کرد.
از سویی به نظر میرسد که بحث ناتوی خاورمیانه بهانهای برای تحقق اهدافی دیگر است و آن عادی سازی روابط برخی دیگر از کشورهای عربی به ویژه عربستان با رژیم صهیونیستی است و به عبارت دیگر ناتوی خاورمیانه پوششی در این زمینه است.
نظر شما