خبرگزاری مهر، گروه بینالملل: رژیم صهیونیستی امروزه با چالشهای عمدهای هم در عرصه داخلی و هم منطقهای مواجه است، مهمترین چالشی که این روزها گریبان اسرائیل را گرفته بحث بحران سیاسی یا بن بست در تداوم کابینهها است چرا که اخیراً نفتالی بنت نخست وزیر اسرائیل نیز نتوانست دوره نخست وزیری خود را به پایان برساند و تا پاییز باید انتخابات پنجم در سرزمینهای اشغالی برگزار شود.
این مساله آنچنان برای صهیونیستها به بحران تبدیل شده که رئیس قبلی رژیم صهیونیستی به صراحت به مقامات اسرائیل اعلام کرد که به این مردم یک نخست وزیر بدهید که نشان دهنده آن است بحران سیاسی به یک بحران عمیق در اسرائیل تبدیل شده است. علاوه بر آن چالشهای داخلی از جمله تضاد طبقاتی، مسائل اقتصادی و در عرصه منطقهای هم تهدید گروههای مقاومت یا یکسری شکستهای اسرائیل در بحث سایبری باعث شده برخیها از تضعیف اسرائیل و حتی زوال رژیم صهیونیستی صحبت کنند به طوری که نفتالی بنت نخست وزیر سابق این رژیم به صراحت اعلام کرد ما در طول تاریخ دو بار پیش از این، دولت تشکیل داده ایم و هر کدام در آستانه ۸۰ سالگی فرو پاشیدند و اکنون این نگرانی را داریم که در آستانه هشتاد سالگی دولت سوم ما هم فرو بپاشد. موضوعی که به دلیل اهمیت فزاینده آن، پروندهای در خبرگزاری مهر با عنوان «خانه عنکبوت؛ چرا رژیم صهیونیستی محکوم به زوال است؟» برای آن باز شد که ۸ اثر تحلیلی، پژوهشی و گزارش در ذیل آن انتشار یافت.
در نشستی که خبرگزاری مهر در این زمینه روز یکشنبه ۱۲ تیرماه ۱۴۰۱ برگزار کرد، دکتر «منصور براتی» کارشناس ارشد مطالعات اسرائیل، «علی صمدزاده» پژوهشگر امنیت و روابط بینالملل و «محمدرضا مرادی» مجری -کارشناس و دبیر گروه بینالملل این خبرگزاری، ابعاد مختلف مسئله را بررسی کردند که بخش نخست نشست در ادامه خواهد آمد؛
* همان طور که در جریان هستید اسرائیل امروز با چالشهای متعددی هم در عرصه داخلی و هم منطقهای مواجه است. مهمترین چالشی که این روزها گریبان صهیونیستها را گرفته بحث بحران سیاسی یا بن بست در تداوم کابینهها است چرا که اخیراً پارلمان منحل شد و عمر نخست وزیری «نفتالی بنت» نیز به پایان رسید و «یائیر لاپید» تا زمان برگزاری انتخابات مجدد، نخست وزیر خواهد بود. این مساله در واقع برای رژیم صهیونیستی به یک بحران تبدیل شده است. علاوه بر آن چالشهای داخلی از جمله تضاد طبقاتی، مسائل اقتصادی و در عرصه منطقهای هم مانند تهدید گروههای مقاومت یا یکسری شکستهای اسرائیل در بحث سایبری باعث شده برخیها از تضعیف اسرائیل و حتی زوال این رژیم صحبت بکنند. افزون بر آن، یکی از چالشهایی که اسرائیل با آن مواجه است به عرصه داخلی بر میگردد، چالشهای مهاجرت معکوس، بحث حریدی ها، فلسطینیهای ساکن ۱۹۴۸ و مشکلاتی از این دست است. به نظر شما این مشکلات در عرصه داخلی به چه میزان پررنگ و عمیق است و چه تهدیداتی برای اسرائیل میتواند داشته باشد؟
براتی: شاهد این هستیم که اسرائیل برای پنجمین بار پیاپی به سمت برگزاری انتخابات رفته و در حال حاضر با دولت موقت اداره میشود. مواردی که فرمودید چه بحث مهاجرت و چه شکافهای اجتماعی و سیاسی که در سالهای اخیر در اسرائیل شدید شده و نابرابریهای اقتصادی تا حد زیادی تأثیرگذار واقع شده، میتوان گفت صورت بندی بحران فعلی را مشخص میکند. همان بحرانها تا حدی سر باز کرده و نظام سیاسی را از حالت کارآمدی خارج و دچار مشکل کرده است. اینکه چه اتفاقی در حال رخ دادن است به صورت خاص بحث را باز خواهم کرد. اگر در حال حاضر بخواهیم علت و عوامل اصلی این بحران را بررسی کنیم در حقیقت چند شکاف اساسی در جامعه اسرائیل در رژیم صهیونیستی سر باز کرده و این بحران مولود این شکاف است؛
شکاف اول به طرفداران و مخالفان بنیامین نتانیاهو برمی گردد که باعث شکل گیری وضع موجود شده است. اگر به اوایل دهه ۲۰۱۰ تا ۲۰۲۰ برگردیم با نتانیاهویی طرف هستیم که عامل انسجام اسرائیل و جامعه بود. بعد از انتخابات ۲۰۱۳ که لاپید برای اولین بار در انتخابات شرکت کرد و ۱۹ کرسی آورد و بنت هم ۱۱ کرسی آورده بود در مجموع ۳۰ الی ۳۱ کرسی داشتند. همان موقع هم ائتلافی با هم بستند و اعلام کردند ما فقط با نتانیاهو کار میکنیم و با جناح چپ و رهبر حزب کارگر کار نخواهیم کرد و به دولت نتانیاهو میپیوندیم. سالها گذشت ورفتار سیاسی نتانیاهو به ترتیبی پیش رفت که بسیاری را در سپهر سیاسی اسرائیل از خود راند و باعث شد بسیاری از احزاب به این نتیجه برسند که نمیشود با نتانیاهو کار کرد؛ او ما را به عنوان ابزار خود نگاه میکند و چیزی که برایش اهمیت دارد، منافع شخصی اش است رفتار سیاسی نتانیاهو به ترتیبی پیش رفت که بسیاری را در سپهر سیاسی اسرائیل از خود راند و باعث شد بسیاری از احزاب به این نتیجه برسند که نمیشود با نتانیاهو کار کرد؛ او ما را به عنوان ابزار خود نگاه میکند و چیزی که برایش اهمیت دارد، منافع شخصی اش است و ما در اواخر این دهه شرایطی را میبینیم که از ۱۳ حزبی که در حال حاضر در اسرائیل فعال هستند ۸ حزب اعلام میکنند ما با نتانیاهو کار نمیکنیم و تنها ۵ حزب برای نتانیاهو باقی مانده تا کار کند. این مساله به یکی از اساسیترین شکافها در جامعه اسرائیل تبدیل شده است.
شکاف دوم که از اهمیت زیادی برخوردار است شکاف سکولارها و مذهبی هاست. در طول زمان شاهد این بودیم اگر به دهههای ۶۰ و ۷۰ برگردیم و حتی تا قبل از ۲۰۰۰ تعداد، حجم و سهم مذهبیها از جامعه اسرائیل یک سهم ۸ تا ۱۰ درصدی بود اما به دلیل نرخ بالای زاد و ولدی که در این خانوادهها دیده میشود که بعضاً دیده میشود ۶ الی ۷ و گاهی بیشتر فرزند میآورند و کاملاً نرخ برعکس آن که سکولارها نرخ فرزندآوری شأن یک و دو است و در ایران هم شرایط مشابهی به وجود آمده است. بنابراین شاهد آن هستیم در واقع سهم مذهبیها در جامعه اسرائیل بسیار زیاد میشود در حالی که در دهه ۱۹۹۰، حدود ۷ الی ۸ درصد جامعه را تشکیل میدادند در سال ۲۰۲۲ به نزدیک ۱۴ الی ۱۵ درصد جامعه رسیده اند و تقریباً دو برابر شده اند و بررسیها نشان میدهد اگر به سال ۲۰۶۱ برسیم اینها با نرخ زاد و ولدی که دارند به یک چهارم جامعه اسرائیل خواهند رسید که حدود ۲۵ درصد که بسیار زیادتر از زمان فعلی است. در حال حاضر چنین حجم، توانایی و ظرفیتی احزاب شأن دارند با آن زمان بسیار متفاوت خواهد بود.
در دورههای مختلف نخست وزیری نتانیاهو به جز دوره یکساله ۲۰۱۳ تا ۲۰۱۴، طی باره زمانی ۲۰۰۹ تا ۲۰۲۱ همواره مذهبیها در دولتهای متوالی نتانیاهو حضور داشتند و شریک او بودند و سعی کردند قوانین اسرائیل به سمت مذهبی شدن برود، مثلاً حرمت روز شنبه و کار نکردن وسایل حمل و نقل عمومی مواردی است که برای آنها خیلی مهم است. مساله دیگر درباره قانون سربازی است که محصلان علوم یهودی سربازی نروند. بودجهها هم خیلی برایشان مهم است. در حقیقت اینها سالیان سال است با دولتهایی که چپ گرا هستند یا گرایش راست ندارند همکاری نمیکنند و به دولتهایشان وارد نمیشوند چرا که فکر میکنند چپها نسبت به راستها سکولارتر هستند که برداشت نسبتاً درستی هم است. با افزایش تعداد آنها در سالهای اخیر شاهد این هستیم جناح چپ رو به اضمحلال میرود و احزاب راستی و مذهبی حجم شأن در انتخابات مختلف و نیز تعداد کرسی شأن افزایش مییابد.
مساله مهمتر اینکه احزاب سکولار و مذهبی نمیتوانند با هم کار کنند. مثلاً حزب «اسرائیل خانه ما» به رهبری لیبرمن است یا لاپید که در حال حاضر نخست وزیر موقت اسرائیل شده به دلیل سابقه خانوادگی سکولاریستی اش، مذهبیها چشم دیدنش را ندارند و برعکس. حزب «میرتس» که یکی از احزاب کابینه است و گرایش چپ رادیکالی دارد، هم به شدت سکولار است. این احزاب با دو حزب مذهبی «شاس» و «اتحاد یهودیت توراتی» و همچنین حزب افراطی جدیدی که تحت عنوان صهیونیسم مذهبی فعالیت میکند اصلاً نمیتوانند کار کنند. رهبر حزب شاس، اریه درعی مثالی زده بود – همان مثالی که ما در ایران داریم که خربزه و عسل را نمیتوان با هم خورد مثال آنها شیر و گوشت است- که ما و لاپید مثل شیر و گوشت هستیم که نمیشد با هم خورد. این هم موضوع شکاف دومی است که باعث این بحران شده که سیاستمداران و احزاب نتوانند با هم کار کنند.
شکاف سوم، شکاف راست و چپ است که در این سالها در اسرائیل سر باز کرده است. البته دولت یک سالهای که به قدرت رسید تقریباً همه احزاب با گرایشهای مختلف در آن نقش داشتند به طوری استثنا بود اما آن شکاف راست و چپ روز به روز بدتر و وخیمتر میشود و در نهایت این سه شکاف باعث بروز این بحران و استمرار بحران شده است و باعث شده هیچ کدام از این دو جناح نتوانند آن اکثریت مطلق را که مطابق با ۶۱ نفر از اعضای پارلمان است، به دست بیاورند.
اولین انتخابات پارلمانی در این دو، سه سال اخیر در آوریل ۲۰۱۹ برگزار شد که آن زمان گانتز تازه وارد عرصه سیاسی شده بود و در آن انتخابات هر دو حزب لیکود و آبی و سفید ۳۵ کرسی آوردند و کاملاً مساوی شدند و هیچ کدام نتوانستند دولت تشکیل دهند و در سپتامبر ۲۰۱۹ کار به انتخابات بعدی کشیده شد باز هم مساوی شدند. چون در اسرائیل باید دولت ائتلافی تشکیل شود هیچ کدام ۶۰ به علاوه یک را نتوانستند به دست بیاورند، کار به انتخابات سوم کشیده شد در مارس ۲۰۲۰ مجدداً شرایط برابر ادامه پیدا کرد و نهایت نتانیاهو توانست گانتز را راضی کند یک دولت وحدت ملی تشکیل دهند و گانتز هم اعلام کرد میخواهد وارد چنین ائتلافی شود و آن ائتلاف بزرگ آبی و سفید از هم پاشید. لاپید و بقیه شرکا از او جدا شدند، گانتز وارد کابینه شد و آن کابینه صرفاً هشت ماه عمر کرد به دلیل اینکه نتوانستند قانون بودجه را به موقع تصویب کنند، منحل شد.
یکی از قوانین ساختاری اسرائیل این است که دولتها زمانی که به قدرت می رسند ۱۰۰ روز زمان دارند که لایحه بودجه آن سال را تصویب کنند. آنها چند بار قانون زمان صد روزه را تمدید کردند و تقریباً به ۲۰۰ الی ۲۲۰ روز رسید و باز هم نتوانستند تصویب کنند. نهایتاً به دلیل بحران کابینه فروپاشید و کار به انتخابات مارس ۲۰۲۱ کشید و در این زمان اتفاق مهمی که رخ داد حزب لیکود به رهبری نتانیاهو ۳۰ کرسی به دست آورد و حزب لاپید که «یش عتید» است با ۱۷ کرسی حزب دوم شد یعنی فاصله دو حزب ۱۳ کرسی بود تقریباً نصف کرسیهای حزب لیکود بین دو حزب فاصله بود. شب انتخابات اعلام شده بود بیشترین فاصله تاریخ در اسرائیل بین حزب اول و دوم به دست آمده برای نتانیاهو و بسیار خوشحال بودند فکر میکردند این مشکل تمام شده اما باز هم نتوانستند کابینه را تشکیل دهند و این بحران ادامه پیدا کرد. نهایتاً با تلاشی که لاپید انجام داد نفتالی بنت که یک سیاستمدار راست گرا بود و سابقه بسیار راست گرایانه ای داشت و حتی در بعضی موارد از نتانیاهو هم تندروتر است راضی شد به یک ائتلاف وارد شود و دو حزب میانه و دو حزب راست گرا، دو حزب چپ و حتی یک حزب عربی که برای اولین بار این حزب عربی وارد ائتلاف حاکم بر اسرائیل میشد، در کابینه شریک شدند. ائتلاف ۱۳ ژوئن ۲۰۲۱ بسته شد و ۱۳ ژوئن اولین روز کار این دولت بود تا ۲۱ ژوئن ۲۰۲۲ دوام آورد و در این روز اعلام انحلال کردند و به سمت انتخابات زودهنگام حرکت کردند. یعنی تقریباً یکسال و ۷ الی ۸ روز این دولت هم توانست آن انسجام خودش را حفظ کند و به دلیل بحرانهایی که از درون با آن رو به رو بود و نارضایتیهایی که بعضی از اعضای حزب خود بنت یعنی حزب «یمینا» داشتند، مجدداً به سمت انتخابات زودهنگام حرکت کردند که قرار است اول نوامبر برگزار شود. در حال حاضر نظرسنجیها نشان میدهد این بحران استمرار پیدا خواهد کرد و هیچ کدام از این دو جناح توانایی اینکه ۶۱ کرسی را به دست بیاورند، ندارند.
* برخلاف آنچه جامعه و رسانههای اسرائیل اعلام میکنند که بزرگترین مشکل ما چالشهای داخلی است و آنچه ما را به سمت بحران پیش میبرد، همین چالشهای درونی است اما شواهد نشان میدهد چالشهای منطقهای مخصوصاً از سمت گروههای مقاومت نیز به چالش بزرگی برای اسرائیل تبدیل شده است؛ نمونه بارز آن در عملیات «شمشیر قدس» سال گذشته دیدیم برای نخستین بار موشکهای حماس به قدس رسید و سامانه گنبد آهنین حداقل درصدی از این موشکها را نتوانست رهگیری و منهدم کند.
سوال من در این باره این است که در یک دهه اخیر گروههای مقاومت چه روندی را طی کردند و چگونه توانستند از گروههایی که حتی کمترین چالشها را برای اسرائیل داشتند به گروههایی با دستیابی به سلاحهای مدرن تبدیل شوند؟ آیا اکنون میتوان گروههای مقاومت را به عنوان یک بحران اساسی برای اسرائیل بدانیم؟
صمدزاده: گروههای مقاومت امروز یکی از چالشهای عمده یا به تعبیری یکی از پنج چالش اصلی رژیم به حساب میآید. اما تحولات سمت فلسطینی سرزمینهای اشغالی روندی را طی کرده که برای گروههای مقاومت بسیار حائز اهمیت بوده و باعث تقویت آنها شده است؛ بخشی از این، ماحصل اقدامات خود رژیم است. از زمانی که دولت ترامپ در ایالات متحده بر سر کار آمد و سیاستهای راست گرایانه را در پیش گرفت، همداستانی کاملی با نوع سیاستهای نتانیاهو در رژیم صهیونیستی داشت یکی از اقدامات بزرگی که این دو در ائتلاف با هم انجام دادند از بین بردن ایده شکل گیری دو دولت در چارچوب سرزمینهای اشغالی بود. چه به تعبیر آنها با پیمان «صلح ابراهیم»، چه با مساله «معامله قرن» و چه با قطع بودجه تشکیلات خودگردان توسط دولت ترامپ، وضعیت تشکیلات خودگردان به عنوان یک ایده سیاسی آلترناتیو در طرف فلسطینی به شدت تضعیف شد.
شاید بتوان گفت مقاومت با سرمایه گذاری صفر به یک دستاورد راهبردی دست پیدا کرد، کنار گذاشته شدن ایده سازش و بی حاصل شدن این ایده و نیز دستیابی به بخشی از مطالبات فلسطینیان از طریق ایده سازش، دستاوردی بود که ترامپ و نتانیاهو در یک ائتلاف سیاسی به مقاومت تقدیم کردند. مقاومت با سرمایه گذاری صفر به یک دستاورد راهبردی دست پیدا کرد، کنار گذاشته شدن ایده سازش و بی حاصل شدن این ایده و نیز دستیابی به بخشی از مطالبات فلسطینیان از طریق ایده سازش، دستاوردی بود که ترامپ و نتانیاهو در یک ائتلاف سیاسی به مقاومت تقدیم کردند.
امروز شما میبینید وضعیت تشکیلات خودگردان در بدترین شرایط تاریخی خود قرار دارد؛ از کاریزمای شخصی رهبران تشکیلات خودگردان چیزی باقی نمانده و به واسطه همکاریهای امنیتی گسترده به خصوص طی سالیان اخیر که خدمات بی شائبهای را به جامعه امنیتی رژیم صهیونیستی تقدیم کرده، تقریباً وجاهت تشکیلات خودگران تا حد زیادی به لحاظ اجتماعی و سرمایههای اجتماعی آن از میان رفته است. علیرغم درخواستهای مکرر گروههای مقاومت در قطع همکاری تشکیلات خودگردان، تشکیلات خودگردان حتی همکاری خود را به حالت تعلیق هم درنیاورد. مجموعه این رفتارها و خطای راهبردی که طرف آمریکایی در پیشبرد نقشه خود به کار برد و همزمان ادامه روند شهرک سازی در کرانه باختری باعث شد عملاً روی زمین امکان تحقق چیزی به عنوان کشور فلسطینی در چارچوب ایده دو دولت که ایده اصلی طرفهای امریکایی و اروپایی بود، شاهد نباشیم.
در چارچوب معامله قرن حتی نمیتوانید روی نقشه به مجمع الجزایر فلسطین هم فکر کنید اصلاً امکان پذیر نیست نوع تقسیم بندی ها و نوع دسترسیها برای فلسطینیها طراحی شده، سیاست دیوارکشی که بین کرانه باختری و سرزمینهای اشغالی به وجودآمده یک خود تخریبی در ایده صلح یا ایده دو دولتی آمریکاییها و اروپاییها دنبالش بودند به وجود آمد. این وضعیت باعث شد تقریباً بخش عمده سرمایه اجتماعی فلسطینیها امروز به ایدههای مقاومت و محور مقاومت سوق پیدا کند و این یک سرمایه بسیار گسترده علی الخصوص در کرانه باختری برای گروههای مقاومت شد. همیشه شاهد این بودیم گروههای مقاومت در نوار غزه بسیار فعال بودند، ماهیت سیاست محاصره و سرکوبی که علیه نوار غزه در پیش گرفته شده بود، تجمیع گروههای مقاومت بود و کانونی بودن نوار غزه برای فعالیتهای جهاد اسلامی و فعالیتهای حماس این امکان را برای آنها فراهم میآورد که در چارچوب نوار غزه فعالیت کنند اما تقریباً از سال ۹۷ به این سمت شاهد این هستیم بخشهای سیاسی علی الخصوص گروههای مقاومت حتی شاخههای نظامی در کرانه باختری به شدت فعال شدند. شاخههای نظامی بسیار قدیمی مثل بخش نظامی تشکیلات فتح که گروههای فلسطینی از سابقه قدیمی برخوردار هستند در کرانه باختری اعلام موجودیت کردند. اینها پدیدههایی است که با در نظر گرفتن سیاست و فضای امنیتی کرانه باختری دستاوردهایی برجسته است.
محور اول وضعیت تشکیلات خودگردان است و خدمتی که آمریکاییها و اروپاییها به ایده محور مقاومت و ایده مقاومت در طرف فلسطین کرده اند.
محور دوم رویکرد اعراب شریک در سیاستهای رژیم است؛ همین جریانهایی که به عنوان احزاب عربی حاضر در کابینه یا پارلمان رژیم صهیونیستی دنبال کردیم. اینها تداوم سیاست تشکیلات خودگردان و ایده همزیستی با رژیم صهیونیستی را دنبال میکردند اما در چارچوب قوانین و ضوابط داخلی اسرائیل.
سال ۹۷ ضربه بزرگی به آنها خورد و آن هم تصویب قانون یهود در چارچوب پارلمان رژیم صهیونیستی بود. این ضربه به قدری جدی بود که حتی صدای دروزی ها که به عنوان اقلیت برجسته که سالها جلوتر به همزیستی با رژیم صهیونیستی تصمیم گرفته بود (حتی از فرماندهان پلیس در رژیم صهیونیستی نفرات برجسته بسیاری از دروزی ها هستند). این باعث واگرایی این جریان با رژیم صهیونیستی شد چرا که در قانون کشور یهود که در پارلمان تصویب شد حق تعیین سرنوشت صرفاً در اختیار یهودیها قرار گرفت حتی تعابیر گروههای حقوق بشری و عفو بین الملل از این قانون این است که رسماً آپارتاید رسمی است و یک امر جدید و متاخر در رژیم صهیونیستی اتفاق افتاد. بعد از آن حتی یک سرخوردگی بین احزاب عربی در مشارکت کننده در پارلمان به وجود آمد البته آنها سیاستهایی دارند مثل کاری که منصور عباس اخیراً انجام داد برای اینکه بودجهای بگیرد تا فاصله طبقاتی را در مناطقی که اعراب سرزمینهای اشغالی در آن ساکن هستند، رفع کند البته نوعی باج گیری سیاسی محسوب شد که باعث تقویت جریانهای راست گرا هم شد و هر کنشی با واکنشی مواجه میشود اما این وضعیت هم ناکارآمدی این سیاست و ناکارآمدی پیشبرد مطالبات از چارچوب ساختارهای قانونی رژیم صهیونیستی نوعی سرخوردگی را دامن زد.
حرکت سوم حرکت بسیار هوشمندانه شاخههای نظامی گروه مقاومت در ایجاد اتاق عملیات مشترک بود. از دی سال ۹۹ شاهد این هستیم دو مانور مشترک با فرماندهی مشترک در نوار غزه و با آماده باش کامل در کشورهایی مثل سوریه و اردن که اینها شاخههای سیاسی گروههای مقاومت را میزبانی میکنند در این منطقه به وجود آمد. آن سیاست امنیتی که سالها اسرائیلیها دنبال میکردند که به نوعی فاصله اندازی بین گروههای مقاومت انجام شود و آنها هیچ گاه به یک اتاق عملیات مشترک نرسند و فرماندهی واحدی وجود نداشته باشد و اقدامات هماهنگی صورت نگیرد، با برگزاری این دو رزمایش که یکی در دی ۹۹ و دیگری در دی ۱۴۰۰ برگزار شد، به شکست انجامید. اوج این هماهنگی را در عملیات شمشیر قدس شاهد هستیم.
باید این نکته را در نظر بگیریم تاریخ مقاومت در سرزمینهای اشغالی را میتوان به قبل و بعد از عملیات سیف القدس تقسیم بندی کرد. تا قبل از این تمام عملیاتها صورت واکنشی داشته یعنی انتفاضه اول و دوم و تمام عملیاتی که بین اسرائیلیها و فلسطینیها به وجود آمده شروع کننده طرف اسرائیلی است و فلسطینیان پاسخ دهنده بودند. اما در عملیات سیف القدس برای نخستین بار فلسطینیها هستند که درگیری نظامی را آغاز کردند تاریخ مقاومت در سرزمینهای اشغالی را میتوان به قبل و بعد از عملیات سیف القدس تقسیم بندی کرد. تا قبل از این تمام عملیاتها صورت واکنشی داشته اما در عملیات سیف القدس برای نخستین بار فلسطینیها هستند که درگیری نظامی را آغاز کردند. در پی راهپیمایی پرچم، شلیک موشکها از نوار غزه در پاسخ به درخواست کمک مدافعین مسجد الاقصی صورت گرفت. این اتاق عملیات مشترک که در نوار غزه شکل گرفته، ورای اقدامات نظامی در حال ارزیابیها و تولید برآوردهای سیاسی هم است.
از نگاه ناظران، وقتی یک اقدام عملیاتی نظامی در آن منطقه صورت میگیرد چالشهای سیاسی که در پی خود خواهد آورد بسیار سهمگین است. این طور نیست که یک عملیات نظامی با شلیک دو موشک انجام شود و تبعاتی نداشته باشد حتماً در چارچوب سرزمینهای اشغالی و خارج از آن تبعات بسیار سنگینی دارد. مثلاً در نوار غزه سیاستهای امنیتی که مصریها در کنترل گذرگاه رفح یا وساطت بین طرف فلسطینی و صهیونیستی صورت میدهند، شروع کنندگی در آن بسیار حائز اهمیت است و باعث میشود دست برتر را طرفی داشته باشد که شروع کننده نیست. این محاسباتی که در گروههای فلسطینی صورت گرفت و عملیات سیف القدس را کلید زد به جرأت میتوان گفت یک چالش جدی امنیتی دفاعی برای صهیونیستها ایجاد کرد.
ذکر این نکته حائز اهمیت است که بعد از عملیات سیف القدس که در خرداد ۱۴۰۰ انجام شد، دی ماه مانور مشترک دوم برگزار شد که از یکسری تسلیحات و توانمندیهای جدید نظامی رونمایی کرد که در عملیات اول یا سیف القدس از آنها استفاده نشده بود. روزآمدی نظامی حفظ شد، فرماندهی مشترک صورت گرفت. برآوردهای سیاسی زمینه اقدامات دفاعی شد و نکته بعدی نوعی بازدارندگی برای تعرض به ساحت مسجد الاقصی و محلات فلسطینی نشین در شرق شهر قدس به وجود آمد که دیدیدم امسال مانع از این شد راهپیمایی پرچم به آن گستردگی که اسرائیلیها سال قبل برگزار کرده بودند، صورت بگیرد و صرفاً با تهدید عملیات ماه رمضان سال جاری را پشت سر گذاشتیم و هیچ درگیری اتفاق نیفتاد. برخی از کارشناسان امنیتی معتقدند سیاستهای امنیتی و بعضی از این اقدامات در طرف اسرائیلی با توجه به سابقه عملیات سیف القدس تعدیل شد یعنی نوعی از مطالبات گروههای مقاومت در صحنههای میدانی محقق شد و یا نسبت به آن مجبور به عقب نشینی شدند. این سه روند عمده برجستهترین مواردی است که طی سالیان اخیر در منازعه طرف فلسطینی و طرف صهیونیستی شاهدش هستیم.
البته ملاقات و فعالیت قابل توجه رهبران گروههای مقاومت فلسطینی طی این سالها حائز اهمیت است. ملاقاتهای مکرر فرماندهی جهاد اسلامی با رهبری حزب الله لبنان در لبنان، ملاقاتهای مکرر رهبران حماس جهاد اسلامی و هماهنگی آنها، حضور مکرر شأن در سوریه از آن جمله به شمار میرفت با توجه به اینکه سیاست امنیتی اسرائیلیها این بود که محیط سوریه را با اختلاف افکنی و استفاده از بعضی جریانات انحرافی که در گروههای فلسطینی به وجود آورده بودند، از حضور فعال این گروهها خالی کنند. اینها باعث شد چسبندگی اعضای محور مقاومت نسبت به هم افزایش پیدا کند و الان شاهد این هستیم که نوع و سطح هماهنگی بین گروههای مقاومت به شدت نسبت به گذشته افزایش یافته کند؛ موضوعی که چالش جدیدی را برای صهیونیستها به وجود آورده است.
علاوه بر این، خارج از برنامه ریزی های گروههای مقاومت یک اتفاق جدید رخ داده و آن هم مشارکت اعراب به تعبیر مرسوم رسانهای، آن اعراب اراضی ۱۹۴۸ است. این موردی است که میتوان گفت تا حدی بخشی از گروههای مقاومت فلسطینی را غافلگیر کرد در عملیات سیف القدس بیش از ۹۰ نقطه در اراضی ۱۹۴۸ به این خیزش سراسری سیف القدس پیوستند، برخی از این مناطق حدود ۷۰ سال است که در اشغال کامل و سیطره کامل هستند به عنوان مثال شهر «اللد» که در فاصله ۱۰ کیلومتری تل آویو است و این شهر در جریان عملیات سیف القدس کاملاً از اختیار فرمانداری خود خارج شد و کنترل سیاسی امنیتی آنجا از دست رفت. این نه موشک و نه خمپاره است و نه سامانههای جدیدی که اسرائیلیها از آن رونمایی میکنند، قابلیت بازدارندگی در مقابل این حرکت را دارد و حتی مهاجرت ساکنان یهودی این منطقه به سایر مناطق هم اتفاق افتاد.
نمیتوان گفت مهاجرت معکوس، چرا که از چارچوب سرزمینهای اشغالی خارج نشدند اما از این منطقه به منطقه دیگری رفتند و اعتقاد داشتند اینجا دیگر قابلیت سکونت برای ما را ندارد. اینها اتفاقاتی است که در ۷۰ سال سابقه رژیم صهیونیستی سابقه ندارد و این حرکات حتی خود اسرائیلیها را بسیار غافلگیر کرد قبل از این اتفاق اسرائیلیها میگفتند چالش داخلی موردی است که در زمان جنگها قابلیت مهار و سیاست سرکوب داخلی به صورت کامل داریم و صرفاً جنگیدن در جبهههای مختلف مثل شمالی، جنوبی و ترکیب اینها چالش نظامی ماست و سعی میکردند در مانورها این را محقق کنند. در عملیات سیف القدس اما به این سمت شاهد این هستیم بسیاری از کارشناسان ارشد و مقامات دفاعی رژیم صهیونیستی معتقدند جبهه داخلی اتفاقاً خطیرترین جبهه است چرا که سامانههای دفاعی قابلیت پاسخ دهی به تهدیدات در چارچوب این را ندارند و البته به پاکسازی شهر جنین از تسلیحات یا درگیریهایی که در نابلس اتفاق افتاده، کردند.
البته به جرأت میتوانم ادعا کنم اینها پاسخهایی سردرگم است به آن تهدیدی که در جبهه داخلی برایشان اتفاق افتاد. به زعم خودشان اینها کانون بحران است اما جنین و نابلس جزو کرانه باختری هستند که تحت اشغال صهیونیستها نبود و آن ۹۰ نقطهای که در سیف القدس درگیر شدند، جزو اراضی هستند که ۷۰ سال است تحت اشغال صهیونیستها قرار دارند. اینطور نبوده که خیزش از جنین به اللد منتقل نشده و حتماً آنجا هستههای خودجوشی شکل گرفته که این فعلاً برای دستگاه امنیتی رژیم صهیونیستی به عنوان یک تهدید ناشناخته یا تهدیدی که کمتر مورد اهتمام قرار گرفته بود، وجود داشت. مجموع این چهار رخداد بزرگ باعث میشود همچنان علیرغم ادعاهای رژیم صهیونیستی تلاش میکند تهدید طرفهای دیگر مثل ایران را برای خودش برجسته کند؛ تهدید جریانات و گروههای مقاومت فلسطینی کانون چالشهای رژیم صهیونیستی را به خود اختصاص داده و حالا در کنار آن تحولاتی درونی خود رژیم صهیونیستی مطرح است.
* چالش بحران کابینه و فروپاشی پارلمان در اسرائیل از عملیات «حدالسیف» در خان یونس شرقی در سال ۲۰۱۸ اتفاق افتاد که لیبرمن که به عنوان مهره شاه ساز در اسرائیل به شمار میرفت، اعلام کرد از کابینه کناره گیری میکند و پارلمان فروپاشید و انتخابات زودهنگام برگزار شد و در ادامه نتانیاهو دیگر نتوانست زمام امور را به دست بگیرد. سوال اساسی این است که ما در دنیا کشورهای مختلفی را میبینیم که نظام پارلمانی مثل اسرائیل دارند اما هیچ کدام از این کشورها به این معنا دچار بحران در تشکیل دولت و فروپاشی کابینه نمیشوند یا حداقل در کشوری مثل عراق و لبنان مقداری کابینه با تأخیر تشکیل میشود. چه عواملی باعث میشود این بحران در سرزمینهای اشغالی با مناطق دیگر اینقدر متفاوت و تاکنون حل نشده باشد؟
براتی: همانطور که فرمودید نقطه آغاز بحران در نوامبر ۲۰۱۸ است، آن دوره لیبرمن وزیر دفاع است. در آن دوره البته با لیبرمن دیگری روبرو میشویم. در آن زمان از لحاظ مخالفت با اعراب ساکن اراضی اشغالی، ضد عرب است. از نظر اینکه به شدت ضد فلسطینی است و در این سالها دیدگاههای ایشان بسیار تعدیل شده است. به این علت که قصد داشت از نتانیاهو جدا شود و به جناح مقابل نتانیاهو بچسبد، خیلی تغییر کرده است. بنت در یک سال اخیر تفاوتهای عجیبی کرد که اصلاً از او بعید بود. حالا چه اتفاقی میافتد؟
ما در نظامهای پارلمانی در واقع شاهد هستیم که قلب تپنده نظام سیاسی، پارلمانی است و در واقع آن حزب یا گروهی که بیشترین رأی را میآورد در موضع تشکیل کابینه میرود و تبدیل به نخست وزیر مکلف میشود. نخست وزیر مکلف در اسرائیل تعداد ۲۸ روز زمان دارد و ممکن است این ۲۸ روز به مدت دو هفته تمدید شود و نهایتاً ۵۰ روز زمان دارد تا کابینه تشکیل دهد. اما برای تشکیل کابینه ۱۲۰ نفر عضو پارلمان هستند و ما نیاز داریم که ۶۱ نماینده (نصف +۱) از این دولت حمایت کنند. در تاریخ اسرائیل هیچ وقت شاهد این نبودیم که یک حزب به تنهایی بتواند ۶۱ کرسی و رأی را به خود اختصاص دهد. بیشترین میزان مثلاً به ۴۳ و ۴۴ رسیده است. یک زمانی ائتلاف حزب کارگر ۴۳ بود. هیچ زمانی به ۶۰ و ۶۱ نرسید و در طول تاریخ همواره دولتهای اسرائیل هیچ گاه دولت اکثریتی نبوده و دولت ائتلافی بوده اند چون هیچ حزبی به تنهایی نتوانسته دولت تشکیل دهد.
در چنین شرایطی که اسرائیل همیشه ناچار بوده دولت ائتلافی داشته باشد، حزبی که اول شده و یا احزاب بزرگ ناچار به همکاری با احزاب کوچکتر شدند. مثلاً همان زمانی که لیبرمن در سال ۲۰۱۸ (به دلیل آتش بس بین دولت اسرائیل و مقاومت فلسطین برقرار شد، ایشان مدعی بود که فلسطینیان به اندازه کافی تنبیه نشدند) از کابینه خارج شد. حزب پنج کرسی داشت و روی هم رفته کابینه ۶۱ کرسی داشت و با خروج لیبرمن از کابینه ۶۰ کرسی شدند و به زیر اکثریت رسیدند و نمیتوانستند لوایح را تصویب کنند. همین موضوع نشان میدهد که این شکنندگی چطور ایجاد میشود. حزبی که پنج کرسی دارد میتواند دولت را پایین بیاورد.
در انتخابات آوریل ۲۰۱۹ همچنان لیبرمن به نوعی ادامه جناح راست مذهبی است که نتانیاهو رهبری آن را دارد اما از این جناح دور میشود. در این انتخابات وقتی تعداد کرسیها را میشماریم احزاب راست و مذهبی ۶۹ کرسی هستند و لیبرمن پنج کرسی آورده است. حتی در بازه ای که بعد از انتخابات که دو مرحله دارد، ابتدا رهبران احزاب که وارد پارلمان شدند یک نفر را به عنوان کاندیدای مورد قبول حزب خودشان برای نخست وزیری به رئیس جمهور معرفی میکنند. در این بازه زمانی لیبرمن نتانیاهو را معرفی کرد و رقیب او که گانتز بود را معرفی نکرد. یعنی پنج کرسی حزب اسرائیل پشت نتانیاهو آمدند و ۶۵ نفر از نتانیاهو حمایت کردند و نفر اول برای تشکیل کابینه شد. زمانی که کار به مذاکرات تشکیل کابینه یا مذاکرات تشکیل کابینه ائتلافی شدکشید لیبرمن به علت مشی سکولاریستی شدید خود، وقتی دید احزاب مذهبی، وزارت دادگستری و وزارت بهداشت را در اختیار گرفته اند و قرار است وزارت آموزش و پرورش را هم در اختیار بگیرند، اعلام کرد یک دولت مذهبی است و یک دولت دموکراتیک نیست و گفت دیگر با اینها همکاری نخواهم کرد و قوانین نباید اینقدر مذهبی باشد و اجازه نداد کابینه تشکیل شود و مجدداً جناح نتانیاهو روی ۶۰ نماینده باقی ماند و پنج نفر به او رأی ندادند. به انتخابات بعدی سپتامبر ۲۰۱۹ رسید. در انتخابات سپتامبر لیبرمن به جناح مخالفان پیوسته بود.
در زمان کابینه فعلی که در ژوئن ۲۰۲۱ تشکیل شد وقتی تعداد نمایندگانی که عضو کابینه هستند را میشمردیم، روی هم رفته ۶۱ نماینده بود. اگر یک نفر از اینها از کابینه خارج میشد، کابینه اکثریت را از دست میداد. از ماه آوریل این ۶۰ اتفاق افتاد و یک خانم از کابینه استعفا داد در واقع اکثریت شکننده با اپوزیسیون برابر شدند. و هر دو ۶۰-۶۰ شدند و هر دو نماینده داشتند و در ماههای بعد این روند ادامه پیدا کرد و در یک ماه گذشته یکی از اعضای حزب بنت اعلام کرد که به همکاری خود با کابینه خاتمه میدهد. کابینه به ۵۹ نفر رسید و تعداد نمایندگانی که مخالف کابینه بودند به ۶۱ نفر رسید. در اینجا رهبران کابینه اعلام کردند که ما هرچه تنفس مصنوعی به کابینه دادیم نتیجه نداده و باید یا دست برداریم و وارد اپوزیسیون شویم و آنها تشکیل کابینه دهند و یا به سمت انتخابات برویم که شانس داشته باشیم که بمانیم.
این شکنندگی ناشی از این است که ائتلافهای حاکم بر اسرائیل دیگر نمیتوانند با تعداد زیاد خودشان را در پارلمان ببینند. زمانهایی را در بعضی از دولتها در تاریخ اسرائیل داشتیم که ۷۰ نفر از ۱۲۰ نفر حامی کابینه بودند. گاهی وحدت ملی وجود داشته که به ۸۰ تا ۹۰ نفر رسیده است اما در شرایط فعلی دیدیم که در یک سال اخیر با ۶۱ نفر کابینه بسته شده و این ۶۱ باعث میشود که هر یک نفر خودش را برابر با ۶۱ نفر بداند و وقتی یک نفر بیرون بیاید اکثریت از بین میرود.
اگر کابینه بنت میتوانست آن یک نفر را که از ابتدا از آنها جدا شد از حزب اخراج کند در دو ماه اخیر به فکر این افتادند و از حزب اخراج کردند اما نتوانستند فرآیند را به جایی برسانند که یک نفر جدید و وفادار اضافه کنند که جایگزین شیکلی شود و از میدان به در کنند. میتوانستند با یک نفر اضافهتر و جایگزین فرد استعفا کرده عمل کنند اما نشد و نهایتاً به این نتیجه رسیدند که باید به سمت انتخابات مجدد بروند.
در حال حاضر یکی از دلایل اصلی که لاپید و بنت تصمیم به انتخابات زودهنگام گرفتند، استمرار بحران است. در حال حاضر یکی از دلایل اصلی که لاپید و بنت تصمیم به انتخابات زودهنگام گرفتند، استمرار بحران است. اگر به انتخابات گذشته و ۴ انتخابات گذشته برگردیم، از ماه نوامبر ۲۰۱۸ نتانیاهو که کابینه اش دچار فروپاشی شده بود و به سمت انتخابات زودهنگام رفته بود، نخست وزیر موقت است و نخست وزیر ائتلاف نیست. از نوامبر ۲۰۱۸ تا آوریل ۲۰۱۹ اولین انتخابات ادامه پیدا کرد که به نتیجه نرسیدند که کار به انتخابات سپتامبر ۲۰۱۹ رسید و همچنان نتانیاهو نخست وزیر موقت است. باز هم به نتیجه نرسیدند و به انتخابات مارس ۲۰۲۰ رسیدند یعنی از نوامبر ۲۰۱۸ شروع شده و به مارس ۲۰۲۰ رسیدند. در ماه مه ۲۰۲۰ بالاخره ائتلاف کردند. در این بازه زمانی یک سال و نیم، نتانیاهو نخست وزیر موقت است. بنت و لاپید با خودشان فکر کردند که احتمال اینکه این بحران ادامه یابد، یکی از گزینههای اصلی است و اساساً اگر وارد انتخابات بشویم نسبت به اینکه کابینه را از دست بدهیم، بهتر است. به سمت انتخابات میرویم یا برنده میشویم یا بحران ادامه پیدا میکند و در هر دو صورت در دولت میمانیم. یکی از قمارهایی که کردند این است که بحران ادامه یابد تا به صورتی کار را بیرون بیاورند و افرادی را اغوا کنند که به آنها بپیوندد. البته احتمال برعکس آن وجود دارد تا احتمال اینکه کسی از طرف مقابل خارج شود و به سمت اینها بیاید. قماری که اینها کردند براساس سناریوی استمرار بحران است و فکر میکنند با استمرار دادن بحران میتوانند در کابینه حضور داشته باشند و بمانند.
در سالهای اخیر اسرائیل و نظام سیاسی حاکم بر اسرائیل کارآمدی خود در حوزه تشکیل کابینه را به نوعی از دست داده که به شکافهای داخلی برمی گردد. این مسئله که احزاب کوچک در اسرائیل قدرت بسیار زیادی دارند تبدیل به بحران شده است. بارها طرف مقابل و فعالان دست راستی زمانی که تظاهرات برگزار میکردند، میگفتند منصور عباس نخست وزیر است، نه بنت یا لاپید. اگر منصور عباس اراده کند دولت را پایین میآورد و اگر اراده کند به دولت بر میگردد. در یک دوره دو سه هفتهای (در حوادث اخیر مسجدالاقصی) هم همکاری اش را با کابینه تعلیق کرد در آن دوره حامیان کابینه به ۵۶ نفر رسیده بود و نزدیک بود در همان دوره پایین بیاید اما شانسی که آورده بودند در تعطیلات تابستانی بود و جلسات برگزار نمیشد. چون جلسات برگزار نمیشد، اپوزیسیون نمیتوانست درخواست بدهد که انحلال کابینه اتفاق بیفتد و در واقع کابینه را منحل کند که این کابینه اقلیتی شده و باید این کابینه منحل شود. چند بار درخواست هم دادند ولی چون ریاست کنست در اختیار ائتلاف است، جلسه تشکیل نشد و مخالفت کردند.
قوانین موجود به دلیل اینکه باید ۶۱ اتفاق بیفتد و هیچ قانون جدیدی نمیتواند این ۶۰ تا را به دست آورد، مجبور میشود به سمت احزاب برود و جایگاه احزاب کوچک بسیار مهم و برجستهتر از حالت اصلی خودشان میشود. مثلاً در بریتانیا که نظام پارلمانی دارد مثل حزب لیبرال دموکرات که حزب سوم است، شاهد این نیستیم که قدرتی داشته باشد که دولت را پایین بیاورد. اما در این جا میبینیم لیبرمن در خصوص قانون سربازی که اعلام میشود مثلاً مذهبیها قرار است سربازی نرود، میگوید من دولت را پایین می آورم و میآورد. این شکنندگی را اسرائیل دارد.
ادامه دارد…
نظر شما