خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و اندیشه: ابوذر ابراهیمی ترکمان رئیس پیشین سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی به مناسبت فرارسیدن عید قربان یادداشتی را با عنوان «عید قربان؛ نماد تبعیت و بی خویشتنی» برای انتشار در اختیار خبرگزاری مهر قرار داده است.
مشروح این یادداشت را در ادامه میخوانید:
«اول: تبعیت از امر و نهی الهی مهمترین ثمره باور و ایمان است. امر الهی با یک بار انجام به مفاد آن، انجام شده تلقی میشود اما پایبندی نهی الهی با یکبار نقض، نقض شده تلقی میشود از سوی دیگر تبعیت از امر معمولاً زمان دار است مانند وجوب انجام حج که یکبار در طول عمر و در زمان خاصی از ذیحجه انجام میشود اما تبعیت از نهی الهی همیشگی است به این معنی که نهی از دروغ و تهمت و توهین و سایر مواردی که از انجام آن نهی شده ایم، زمان ندارد و همیشه باید آن را ترک کرد. باز بسته به شرایط خاص تغییراتی در امر و نهی الهی به وجود میآید مثلاً صله رحم واجب است و امر الهی بر آن تعلق گرفته است اما اگر بدانیم در اثر صله با رحم خاصی، نزاع شکل میگیرد، در اینجا امر به نهی تبدیل میشود.
دوم: بنابر آنچه که در قرآن کریم آمده است ابتدا مقرر شد حضرت ابراهیم فرزند خویش، اسماعیل، را که پس از سالها انتظار به دنیا آمده بود، به پیشگاه خداوند آورده و ذبح کند و اسماعیل نیز پس از آگاه شدن، پدر را به انجام مأموریت تشویق کرد و وعده داد که با خواست خداوند از صابرین خواهد بود. عنصر کانونی علت قربت و تقرب پدر و پسر به خداوند، در همین صحنه ترسیم شده است. پدر تبعیت از امر و نهی الهی را در پیش گرفت امر شد به بریدن سر فرزند و سپس از همان فعل نهی شد وبر هر دو حکم، ابراهیم گردن نهاد و از تعلق خویشتن به فرزندی که محبوبیت مضاعفی به دلیل سالها انتظار برای تولدش، در چشم پدر دارد، گذشت و پسر نیز با سر نهادن بر آستان تسلیم، و تبعیت از امر و نهی الهی از هستی خویش دست شست.
سوم: گذشت از هرچه که انسان به آن عشق می ورزد، حتماً به نیت و انگیزهای انجام میشود، هر گذشتی وقتی خود خواسته باشد، دل کندن است وبه قول سعدی:
نباید بستن اندر چیز و کس دل
که دل برکندن کاری است مشکل
شمس تبریزی در سال ۶۴۲ قمری درست هنگامی که مولانا در سن ۳۸ سالگی به سر میبرد، با او ملاقات کرد و در طول دو اقامت ۱۶ و ۷ ماهه در قونیه (جمع بود و باش شمس و مولانا باهم ۲۳ ماه بود) و همنشینی و همصحبتی با مولانا، توانست مولانای فقیه و شیخ الاسلام را که حوزه درس و مجلس و خطابه اش پر رونق بود، به وارسته ای بی خویشتن تبدیل کند. برخی به دادههایی که شمس به مولانا داد اشاره میکنند و آنها را سبب تغییر و صیرورت مولانا میدانند اما شاید درست این باشد که بگوییم شمس چیزی به مولانا نداد. بلکه کوشید مولانا را به این باور برساند که بسیاری از داشتههای نا موزون و رذائل خود را بستاند و ذبحی در داشتههایش رخ دهد. کبر، نخوت، غرور، خودبینی و خویشتن را به دست خود ذبح کرد و به پاکی فطری خویش بازگشت و قربت و نزدیکی پدید آمد.
چهارم: آنان که به قرب و تقرب دست یافته اند و جذب و انجذاب را تجربه کرده اند در پس ریاضتهای از خویش گذشتگی و بی خویشتنی، آن را یافته اند.
داستان ابراهیم (ع) در قرآن کریم نماد گذشت از خویش و تعلقات خویشتن است.
در منای قرب یاران، جان اگر قربان کنند
جز به تیغ مِهر او در پیش او بِسمل مباش (سنایی غزنوی)
هیچ گذشتی از خویشتن وتعلقات آن ممکن نیست مگر به امید تقرب و عشق به محبوب. عشق انسان را از توجه به خود ومرکز ثقل هستی تلقی کردن خود وا میدارد و او را برای نزدیکی و آرامش در قرب محبوب به گذشت از هرچه که غیر اوست ترغیب میکند.
حضرت ابراهیم (ع) دل خویش از فرزند برید بی آنکه سر از اسماعیل (ع) ببرد چه آنکه خداوند هردو را بی خویشتن کرد تا در خدا فنا شوند و شدند. هردو با بریدن سر بند تعلقات که فاصله انداز بین خلق و خالق است، به یار تقرب جستند.
عاشق شو ورنه روزی کار جهان سر آید
ناخوانده نقش مقصود از کارگاه هستی (حافظ)
پنجم: از نماز در روایات به عنوان “قربان “یاد شده است: اَلصَّلاَةُ قُرْبَانُ کُلِّ تَقِیٍّ حدیث از امام رضا (ع) ودر کتاب شریف من لا یحضره الفقیه, جلد ۱, صفحه ۲۱۰ نقل شده است به معنی اینکه: “ نماز موجب نزدیکی هر پرهیزگاری به خداوند است.
رسول خدا (ص) نیز فرمود: إنَ الصَّلاةَ قُربانُ المُؤمِنِ. (کنز العمّال: ۱۸۹۰۷) نماز موجب نزدیکی مؤمن به خداوند است
در هردو روایت، تقرب به خداوند از طریق نماز، برای کسی که باور قلبی دارد (مؤمن) و کسی که در عمل درستکار است (تقی، متقی، پرهیزگار) مقرر شده. ایمان مؤمن در مرحله اعتقاد و تقوا و پرهیزگاری در مرحله عمل. نتیجه آنکه باور قلبی و درستکاری دو عنصر اصلی برای نزدیکی از طریق نماز به خداوند است. پس ایمان و عمل صالح، لازمه هر تقرب و نزدیکی به خداوند است. چه آنکه کارگاه ایمان و محل ابراز آن، عرصه عمل است.
ششم: داستان حضرت ابراهیم (ع) نمایشگاهی از ابراز ایمان و عمل صالح، تبعیت از امر و نهی الهی و در نهایت نمایشی از بی خویشتنی است. ابراهیم سر تمایلات و تعلقات خویش را به ذبح عظیم برید تا سر بندگی خویش برافرازد. این آموزه، آموزهای فراتر از زمان و مکان است. در دنیای کنونی که جهان پر از تکثر است و اندیشه بشر را به هزاران متکثر کشانده اند، بازگشت به خویشتن و فنای خودخواسته خویشتن در ذات حق و تمرکز بر نقطه ثقل هدف اصلی خلقت، گمشده ای است که بی خویشتنان، آن را خواهند یافت. مَا ذَا وَجَدَ مَنْ فَقَدَکَ وَ مَا الَّذِی فَقَدَ مَنْ وَجَدَک. خدایا آن کس که تو را گم کرده چه به دست آورده؟ و آنکه تو را یافته چه از دست داده؟ (بخشی از دعای عرفه)
نظر شما