خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و اندیشه _ صادق وفایی: اولینقسمت از پرونده بررسی کتاب «یهودیان و حیات اقتصادی مدرن» نوشته ورنر سومبارت، چندی پیش منتشر شد؛ جامعهشناسی که میتوانست بهعنوان پدر این علم معرفی شود اما چون درباره یهودیان و حکومت جهانی موردنظرشان، پژوهشهایی داشت، بایکوت شد و این عنوان به دوستش ماکس وبر رسید.
ورنر سومبارت با تحقیقاتی که داشته، در کتاب خود پدیدههایی چون بورس یا به قول خودش بورسبازی، اوراق بهادار، برات، سهام، شرکتهای سهامی عام، بازاریابی و تبلیغات را مفاهیم و پدیدههایی یهودی میخواند. اما بهجز سومبارت نویسندگان دیگری چون آدولف هیتلر در کتاب «نبرد من» هم به چنین مسألهای باور دارند. سومبارت اطلاعات تاریخی جالبی در کتابش ارائه میکند؛ ازجمله اینکه اولین کسب و کار تهیه و توزیع غذا توسط یهودیان راه افتاد. یا اینکه تجارت زباله از ابداعات آنهاست و نظام پرداخت قسطی هم از دیگر وجوه حیات اقتصادی مدرن است که توسط آنها شکل گرفته است.
یک نکته بسیار مهم که امروز هم در جهان مدرن سرمایهداری غرب شاهدش هستیم، تولید احساس نیاز در مخاطب و خریداران است. سخنان سومبارت هم یکسده پیشتر بر همینمساله دلالت دارند: خلق احساس نیاز در مردم برای خرید سهام یا هر کالای دیگر!
اولینقسمت از پرونده بررسی کتاب «یهودیان و حیات اقتصادی مدرن» در پیوند «هیچ کدام از سرمایهگذاریهای استعماری بدون حضور یهودیان کامل نبود / کالیفرنیا مخلوق این قوم است» قابل دسترسی و مطالعه است.
در ادامه مشروح دومینقسمت از پرونده بررسی این کتاب را میخوانیم:
* ریشه یهودی برات، وام، اوراق بهادار، سهام و شرکتهای سهامی عام
بحث بعدی در فصل اول کتاب «یهودیان و حیات اقتصادی مدرن»، «برتری تجارت در حیات اقتصادی» است. سومبارت در این فصل میگوید معاملات سهام در عصر جدید بهنحو روزافزونی به قلب تمام فعالیتهای اقتصادی بدل شده و در تمام مراحلی که این اتفاق در حال افتادن بود، یهودیان با نبوغ خلاق خود، همواره حاضر بودند و صرفاً به خاطر این روحیه آنها بود که ویژگیهای حیات جدید اقتصادی، پا به عرصه وجود گذاشتند.
سومبارت توجه مخاطبش را به منشأ و ریشه اوراق بهادار جلب میکند و میگوید این اوراق در واقع نشانه استانداردشدن بدهکاری شخصی است. در حالیکه در گذشته بدهکاری نتیجه موافقت دو فرد بود که یکدیگر را میشناختند، اما در شکل جدید همهچیز بهصورت نظامدار درآمد و آدمهایی که بدهی داشتند، شاید اصلاً طلبکار خود را نمیشناختند. این رابطه جدید را یهودیان براساس ابزاری چون اوراق بهادار، وثیقه، برات بانک یا سند خانه و اراضی تعریف کردند. سوال مهم سومبارت در این بحث این است که یهودیان در خلق این نظام ماشینی اعتباری چه نقشی را ایفا میکردند؟
سومبارت توجه مخاطبش را به منشأ و ریشه اوراق بهادار جلب میکند و میگوید این اوراق در واقع نشانه استانداردشدن بدهکاری شخصی است. در حالیکه در گذشته بدهکاری نتیجه موافقت دو فرد بود که یکدیگر را میشناختند، اما در شکل جدید همهچیز بهصورت نظامدار درآمد و آدمهایی که بدهی داشتند، شاید اصلاً طلبکار خود را نمیشناختند. این رابطه جدید را یهودیان براساس ابزاری چون اوراق بهادار، وثیقه، برات بانک یا سند خانه و اراضی تعریف کردند براتی که برای مدتهای مدید بهعنوان قدیمیترین نمونه در نوع خود از آن یاد میشد، توسط یکفرد یهودی به نام سایمن روبنز در سال ۱۲۰۷ صادر شده است. سومبارت میگوید براتهای جدید قابل پشتنویسی چه برای اولینبار در ونیز صادر شده باشند چه در هلند، برای اولینبار توسط یهودیان ابداع شدند.
درباره اسناد مالی هم سومبارت میگوید تا پیش از سده هجدهم میلادی، شرکتهای سهامی عام و سهام بهشکل امروزی اصلاً وجود خارجی نداشتند. اوراق سهام هم همینطور. ریشه این ابزارهای اقتصادی را هم باید به تعبیر سومبارت در ۱۵۰ تا ۲۰۰ سال پیش از نگارش کتابش جستجو کرد که در آن برهه، یهودیان مشغول تدوین و ساخت دنیای اقتصادی مدرن بودند. او میگوید یهودیان بورسبازان بزرگی بودند و سفتهبازی را باب کردند. دیگر اینکه یهودیان از پیشگامان بانکداری بودند. او احتمال میدهد یهودیان مهاجر اسپانیایی در همانهنگام زندگی در اسپانیا، حرفه بانکداری را بنیاد نهاد باشند. او میگوید در صورت تأیید این احتمال، آیا فرض موجهی نیست ادعا شود یهودیان حتی پیش از آن تاریخ هم در بانکداری دست داشتند؟ به علاوه در سده هفدهم و هرجا که بانکی تأسیس شده بود، یهودیان چهرههای اصلی و افراد فعال در آن بانکها بودند.
اوراق قرضه عمومی و وام، شاخه دیگر ابزارهای اقتصادی یهودیان هستند که سومبارت به آنها اشاره میکند. او میگوید در همانبرهه تاریخی، در هر اموری که بهنوعی با وام سروکار داشتند، بهویژه با سهام و سفتهبازی ارتباط داشتند، اثر انگشت یهودیان به چشم میآمد. او میگوید اسناد اعتباری، شکل مدرن خود را مدیون نفوذ یهودیان هستند. چنیناسنادی در ابتدا بین سطحی از بازرگانان مطرح شد که یهودیان متعددی در آن سطح حضور داشتند. سوالی که سومبارت در اینباره مطرح کرده این است که آیا میتوان ریشه اسناد اعتباری جدید را در قوانین ربیها پیدا کرد یا نه؟ و میگوید پاسخش به این سوال مثبت است. یکی از احتمالات قوی سومبارت در این بحث این است که یهودیان در جریان معاملات تجاری خود و مستقل از قوانین ربی، نوعی سند اعتباری ابداع کردند که از نظر جملهبندی کاملاً غیرشخصی و کلی بوده باشد.
سومبارت با اشاره به اسناد تاریخی میگوید مدارک مکتوبی از بیمههای دریایی وجود دارند که نشان میدهند بازرگانان یهودی اسکندریه، اولینکسانی بودند که عبارت «یا به هر فرد دیگری که مورد نظر باشد» را استفاده کردند. او میگوید چرا بازرگانان یهودی اسکندریه باید از چنین فرمهای حقوقی خاصی استفاده کرده و اسناد اعتباری را بهنام فرد دیگری صادر کنند یا امکان انتقال آن را به فرد دیگری مد نظر داشته باشند؟ جواب این سوال در این توضیحات سومبارت است: شاید توضیح این نکته کار دشواری باشد که چهطور در سراسر قرون وسطی به دفعات تمام داراییها و املاک یهودیان را از آنها میگرفتند اما یهودیان باز هم میتوانستند بهسرعت پولدار شوند و موقعیت سابق خود را به دست آورند. البته بد نیست این میان به تأثیر روایتهای جعلی و داستانپردازیهای دروغ یهودیان و ساختن جو و فضای تیرهوتار درباره ظلم و ستم به یهودیان هم توجه داشته باشیم. بههرحال سومبارت میگوید واقعیت امر این است که هیچوقت نتوانستند تمام مایملک یهودیان را از آنها بگیرند و هر وقت سلاطین شروع سختگیری به یهودیان کردند، آنها بخش قابل توجهی از داراییهای خود را به شخص دیگری که میتوانست خیالی باشد، منتقل میکردند.
جمعبندی تا این جای بحث، این است که سهام بینام مدرن، اصل و منشأ خود را بهطور عمده به نفوذ و قوانین یهودی مدیون هستند.
* بازار سهام؛ محملی مناسب
نویسنده «یهودیان و حیات اقتصادی مدرن» در بحث بازار سهام هم میگوید بعد از همه این حرفها، اصل اساسی این بود که بازار مناسبی برای اسناد اعتباری تثبیت شود و این بازار مناسب، همان بازار سهام است.
سومبارت میگوید یهودیان بهعنوان اصلیترین چهرههای دلالی برات در اوایل سده نوزدهم بودند و در تأسیس و فعالیتهای بازار سهام نقش مهمی داشتند. آنها در واقع بنیانگذار بورسبازی در آینده بودند و عملاً بورسبازی را رواج دادند. بهاعتقاد سومبارت، صحیحتر آن است که نه ایتالیای سده پانزدهم بلکه آمستردام سده هفدهم بهعنوان نقطه آغاز بورسبازی مدرن شناخته شود. او با اشاره به مقاومتها و مخالفتهایی که با بورسبازی میشد که البته هیچ فایدهای هم نداشتند، میگوید فقط ظرف ۸ سال بورسبازی چنان رایج و عنانگسیخته شد که برخی مقامات هلند آن را معاملات شیطانی نامیدند و سعی کردند سرکوبش کنند اما موفق نشدند. در انگلستان هم دلالان سهام را مشتی شیاد و حقهباز میخواندند و بورسبازان را مایه ننگ عمومی میدانستند. به کسری بودجه و بدهی ملی به عنوان عاملی نگاه میشد که مایه ننگ و آبروریزی حکومت بود و نخبگان زمانه بر این عقیده بودند که رشد این کسری عنصری شیطانی است که باید با تمام قوا و با توسل به هر تمهیدی که شده با آن مقابله کرد. دیوید هیوم نظام وامگیری از مردم را عملکردی ویرانگر و ورای هر استدلالی میدانست. آدام اسمیت هم میگفت این کار فقط موجب رشد بدهی حکومت میشود و در درازمدت به احتمال زیاد، تمام حکومتهای بزرگ اروپا را از پا درخواهد آورد.
بهاعتقاد سومبارت، صحیحتر آن است که نه ایتالیای سده پانزدهم بلکه آمستردام سده هفدهم بهعنوان نقطه آغاز بورسبازی مدرن شناخته شود. او با اشاره به مقاومتها و مخالفتهایی که با بورسبازی میشد که البته هیچ فایدهای هم نداشتند، میگوید فقط ظرف ۸ سال بورسبازی چنان رایج و عنانگسیخته شد که برخی مقامات هلند آن را معاملات شیطانی نامیدند و سعی کردند سرکوبش کنند اما موفق نشدند مثال مهم دیگر سومبارت درباره بورسبازی در اروپا، به پاریس ارجاع دارد: «اگر هم در این شهر دلالی سهام و خرید و فروش آن انجام میگرفت، این امر مدیون یهودیها بود. مرکز این معاملات در خیابان کنکامپوا قرار داشت که بعدها به بدنامی شهره شد و شیادان و کلاهبرداران فراوانی در آن پیدا میشدند که با فردی بهنام جان لاو در ارتباط بودند، اما بهگفته یکمنبع موثق، در این خیابان تعداد زیادی یهودی هم زندگی میکردند. با توجه به این امر، مردی که از او بهعنوان اولین سرمایهگذار در امر بورس و سهام در فرانسه یاد میشود و بعدها به یکی از استادان کلاهبرداری حتا زبردستتر از لاو بدل شد، ساموپل برنارد نام داشت که از تامینکنندگان سرشناس نیازهای مالی لویی چهاردهم بود.» (صفحه ۱۰۲)
سومبارت میگوید افکار عمومی در سکوت، ولی بیهیچ شک و تردیدی بهتدریج بهنفع سرمایهگذاری در اسناد و اعتباری چرخش کرد و بازار سهام را بهعنوان نیاز مسلم اقتصاد روز مورد شناسایی قرار داد. او به فعالیتهای جنبی یهودیان در بازار سهام مانند حرفه بیمه در آلمان (فرانکفورت) توسط فردی بهنام دبیلو.زد. ورتمایز هم اشاره کرده که از یهودیان بهنام این شهر بود.
با اشاره به فعالیتهای خاندان روتچیلد، سومبارت میگوید بازار سهام از زمان ظهور این خانواده، بینالمللی شده است. امروز بینالمللی بودن بازار سهام حقیقت محرزی است اما در ابتدای سده نوزدهم میلادی، این امر بین شگفتی و حیرت مردم پذیرفته شد. خلق نیاز به عبارت کلیدی بازار سهام بدل شد. تمامی دستاندرکاران بازار سهام در خدمت خلق نیاز به خرید و فروش سهام قرار گرفتند و مردم را مجاب کردند هرطور شده باید سهام بخرند و جالب اینجاست که خانواده روتچیلد نیز از همان ابتدای این پروژه، تمام سرمایه و تلاش خود را در این راه گذاشت. به این ترتیب هیجانی در بازار سهام پدید آوردند. خانوادههای روتچیلد صرفاً روشهای مورد استفاده یهودیان آمستردام را پیاده کردند.
درباره خلق اسناد اعتباری، سومبارت میگوید حرفه عرضه وامهای جدید در واقع مطرحکننده نیروی کاپیتالیستی تازهای با قدرت عظیم و روزافزون است. بهقول یکی از کارشناسان بازار سهام «امروزه شرکتهای قدرتمندی داریم که ماشین بانکی عظیمی در اختیار دارند و تمام وقت و تلاش کارکنان آنها صرف این میشود که دنبال حکومتها و نهادهای قدرتمندی بگردند که در پی کسب وامی هستند و وام را برای آن جور کنند.»
دلالان وام از اواسط سده هجدهم در عرصه حضور داشتهاند و توصیف آدام اسمیت در سال ۱۷۶۹ درباره آنها چنین بوده است: «در انگلستان عدهای هستند که ترتیب انتقال وام به حکومت را انجام میدهند. آنها در این راه، بهرهای هم به جیب میزنند و اگر بنا نبود که در این وامهای جدید سودی به دست آورند، هرگز در آن مشارکت نمیکردند.»
خانواده روتچیلد در واقع اولین سلاطین راهآهن بودند. آنها پیشتر همینکار را در مورد وامهای عمومی انجام داده بودند. یکحقیقت جالب هم این است که آن دسته از پروژههایی که خانواده روتچیلد در آنها سرمایهگذاری نکرده بودند، آنچنان که باید موفق نبودند.
ورنر سومبارت نویسنده کتاب «یهودیان و حیات اقتصادی مدرن»
* بحث تجاریشدن صنعت
در بحث تجاریشدن صنعت هم رفتهرفته فعالیتهای بانکهای سهامی عام در عرصه بازار سهام، به نیروی کنترلکننده در تمامی شئون حیات اقتصادی بدل شد. در واقع تمام ضمانتهای مالی در عرصه صنعت، متأثر از قدرت پولی هستند. این، یهودیان بودند که دنبال جلب مشتری رفتند و تقاضا فراهم آوردند. میتوان گفت تجاریشدن صنعت شکافی بود که یهودیان از خلال آن توانستند به عرصه تولید و انتقال کالاها نفوذ کنند. یعنی همانکاری را انجام دهند که پیشتر در عرصه تجارت و امور مالی انجام داده بودند. آنها بانیان صنعت تنباکو بودند؛ مانند خاندان مکلنبرگ در اتریش، در لهستان و بوهمیا؛ یهودیان بودند که صنعت تولید ویسکی را راه انداختند. در اکثر موارد، فعالیتهای تجاری و اقتصادی آنها سبب شد بتوانند کالاهای تولیدشده را انبار کنند و در مواردی که امکانپذیر بود، از آن کالاها فراوردههای جدیدی بسازند، کما اینکه در صنعت نساجی چنین میکردند.
تجاریشدن صنعت شکافی بود که یهودیان از خلال آن توانستند به عرصه تولید و انتقال کالاها نفوذ کنند. یعنی همانکاری را انجام دهند که پیشتر در عرصه تجارت و امور مالی انجام داده بودند. آنها بانیان صنعت تنباکو بودند؛ مانند خاندان مکلنبرگ در اتریش، در لهستان و بوهمیا؛ یهودیان بودند که صنعت تولید ویسکی را راه انداختند بحث بعدی سومبارت در کتابش، «رشد دیدگاه سرمایهداری در حیات اقتصادی» است. او در این بحث میگوید بازار سهام صرفاً سازوکار ماشینی در حیات اقتصادی نیست بلکه مجسمکننده روح خاصی است که بر آن حاکمیت دارد و تمام اشکال تازهترین سازمانهای صنعتی ثمره همین روح هستند.
سومبارت و دیگر پژوهشگران تاریخی، نکاتی را ذکر کردهاند که مخاطب با خود میگوید بیهوده و بیدلیل نبوده در طول تاریخ، یهودیان را از شهرها یا کشورهای مختلف اخراج میکردند. یعنی برخوردهای قهرآمیز با این قوم بهدلایل صرفاً نژادی یا زشتیوزیبایی و مناسک دینی و تفاوت آئین مذهبی نبوده، بلکه بهدلیل بههمزدن نظم اقتصادی و اجتماعی جوامع بوده است. سومبارت میگوید در هرجا یهودیان بهعنوان رقیب تجاری بازرگانان مسیحی ظاهر شدند، شکایت این بازرگانان مسیحی از پیامدهای حضورشان بود. چون بازرگانان یهودی عملاً بازار را از دست آنها خارج کرده و منافع آنها را از چنگشان درمیآوردند. یکی از نمونههای تاریخی که سومبارت در اینباره بیان کرده، بنگاه سرپرستی اموال و املاک براندنبورگ در سال ۱۶۷۲ است که گلایه داشت یهودیان لقمههای نان را از گلوی سایر ساکنان این منطقه بیرون کشیدهاند. یکی ازجملات جالب سومبارت در همینباره، از این قرار است: بیهوده نبود که سردمداران شهر نورمبرگ در سراسر سدههای هفدهم و هجدهم اعلامیه پشت اعلامیه صادر میکردند تا انجام معاملات بازرگانی با یهودیان را ممنوع کنند. (صفحه ۱۲۹)
بهدلیل همینرفتارها بود که سال ۱۷۵۳ که لایحه قبول شهروندی یهودیان به تصویب رسید و شکل قانونی به خود گرفت، کینه مردم علیه یهودیان آنچنان شدید و گسترده شده بود که درست یکسال بعد، این قانون لغو شد. در همینباره، فیلاندر فن سیتوالد (philander von sittewald) در کتاب خود چنین مینویسد: «یهودیان یکقانون و مرام مشترک دارند که در مواقع لزوم به آن متوسل میشوند و آن هم دروغگویی و فریب است.» یکنویسنده ناشناس هم در کتابی که درباره اخلاقیات نوشته بود، اشاره کرده یهودیان برلین از راه کلاهبرداری و فریبکاری که به زعم آنها گناه محسوب نمیشود، پول خود را درمیآورند. از سده شانزدهم به بعد، یهودیان روز به روز پایگاهی مطمئنتر و قویتر پیدا میکردند و آنچنان نسبت به جامعه اطراف خود غیرهماهنگ بودند که هرکجا میرفتند، بهعنوان عواملی مزاحم و مخل رسم و عادات آن محل به نظر میرسیدند.
* تربیت مسیحی و تربیت یهودی؛ راضیبودن به کسب و تلاش برای بیشتر کردن پول
اغلب آدمهای سراسر قرون وسطی بر این باور بودند سود ساختن برای کسب و شغلشان، کاری ناشایست و غیرمسیحی است. باور عمومی این بود که تهیهکننده و بازرگانان باید به اندازه نیاز خود منفعت بردارند. در تربیت مسیحی، شایسته نبود بازرگانی دنبال جلب مشتری باشد. بلکه باید صبر میکرد تا مشتری به سراغش بیاید. جالب است که قُر زدن مشتری همسایه کاری سزاوار سرزنش، غیرمسیحی و غیراخلاقی به حساب میآمد. باز هم جالب است که سومبارت هم مانند آدولف هیتلر در کتاب «نبرد من» میگوید تبلیغات، صنعت یا هرچه که هست، فوت وفنی یهودی است: «ازجمله کارهای دیگری که مجاز نبود، تبلیغ برای کسب و کار و تمجید و ستایش کالاهایی بود که برای فروش عرضه میشد. هنر ظریف تبلیغ کالا، برای اولینبار در هلند و حول و هوش اواسط سده هفدهم پا به عرصه وجود نهاد و سروکله آن در انگلستان در اواخر این سده و در فرانسه خیلی بعد از آن پیدا شد.» (صفحه ۱۳۵)
در تربیت مسیحی، شایسته نبود بازرگانی دنبال جلب مشتری باشد. بلکه باید صبر میکرد تا مشتری به سراغش بیاید. جالب است که قُر زدن مشتری همسایه کاری سزاوار سرزنش، غیرمسیحی و غیراخلاقی به حساب میآمد. باز هم جالب است که سومبارت هم مانند آدولف هیتلر در کتاب «نبرد من» میگوید تبلیغات، صنعت یا هرچه که هست، فوت وفنی یهودی است اما بین مسیحیان، بدترین و ناشایستترین کار در حرفه تجارت این بود که کسی اعلام میکرد که قیمتهای کالاهایش از مغازه همسایه ارزانتر است. سومبارت تذکر میدهد البته در مرام مسیحی، برای مشتریان هم، همتای تولیدکنندگان رسم و رسومی بود که باید رعایت میکردند.
ورنر سومبارت در فرازهایی از کتابش، مطالبی دارد که در تأیید مواضع امروزی درباره سریعشدن همهچیز در دنیای مدرن امروز است. البته او در دهههای ابتدایی قرن بیستم این حرف را زده و نوشته یکی از نشانههای شکوفایی و رونق تجارت، سرعت در گردش کار است اما در اواخر سده هجدهم میلادی این نشانه نوعی کندی و رخوت بود. یعنی بازرگانان به عمد کند بودند و عجلهای از خود نشان نمیدادند. و یهودیان در چنینجهانی آشوب عظیم به پا کردند. آنها تمامی مراحل و شئون حیات اقتصادی، تمامی اصول و عرف و نظم اقتصادی رایج زمانه را به هم زدند. رفتار تجاری یهودیان بازتابگر دیدگاه پذیرفتهشده در میان بازرگانان یهودی بود. بنابراین یهودیان هرگز بر این باور نبودند که کار خلافی انجام میدهند یا مقررات اخلاقی تجارت را زیر پا میگذارند. به اعتقاد آنها کارشان مطابق با نظام درونی جامعه یهود بود که در نظر آنها کامل و بینقص بود.
سومبارت با گرفتن موضعی میانهرو، میگوید مثل هر دین و آئینی، یهودی خوب و صادق داریم و یهودی بد و فریبکار هم داریم. دزدی و قبول اموال مسروقه هم مثل مسیحیان، بین یهودیان مذموم بود اما در مطالعه تاریخ یهودیان و اقتصاد مدرن جهان، آن اقداماتی که باید مورد توجه قرار گیرند، اقداماتی هستند که همه یهودیان انجام میدادند و گرچه خلاف عرف و قوانین جامعه بودند، اما یهودیان آنها را خلاف و خطا نمیدانستند. یهودیان بیش از همسایگان غیریهودی خود دیدگاه تجاری داشتند و بر این باور بودند که کسب سود در وهله اول اهمیت قرار دارد. سومبارت با اشاره به کتاب خاطرات یکزن یهودی به نام «گلوکل فن هاملن» که از ۱۶۴۵ تا ۱۷۲۴ در هامبورگ زندگی میکرده، میگوید در زندگی یهودیان آن دوره ازجمله همینزن، پول حرف اول و آخر را میزده است. او با استفاده از خاطرات و نوشتههای گلوکل فن هاملن میگوید یهودیان حتی به ارزشمندترین چیزهای زندگی هم از دیدگاه صرفاً تجاری نگاه میکنند و آن را با پول میسنجند. برای مثال حتی بچهها هم در نظر آنها ارزش مالی دارند. و میتوان نتیجه گرفت ظاهراً روال عادی و معمولی هم همین بوده است. نتیجهگیری سومبارت این است که عامل متمایزکننده یهودیان از مسیحیان، نه رباخواری و نه سودجویی و نه جمعآوری مال و منال بوده است. بلکه فقط جستجوی برای کسب سود بیشتر و حفظ منافع تجاری بود که این تمایز را باعث میشد.
نقاشی قدیمی از آمستردامی که یهودیان به آن وارد شده بودند
* تبلیغات، بازاریابی و نظام جذب مشتری؛ یکرفتار یهودی
در بحث بازاریابی هم که به آن اشاره شد، سومبارت به اتفاقات تاریخی اشاره دارد که طبق آنها، گاهی میشد بازرگانان یهودی در بازار و مغازههای شهر، دست عابران را بگیرند و سعی کنند به اصرار کالایی به آنها بفروشند؛ کاری که در زمان معاصر سومبارت رواج فراوانی داشت و امروز هم دارد. شعار و هدف یهودیان این بود: باید مشتری را به طرف خود کشاند و توجه او را جلب کرد. سومبارت هم در اینباره این سوال را مطرح میکند: آیا هدف و شعار همه صنایع بزرگ امروز غیر از این است؟ آیا سازمان و شرکتهای بزرگ تجاری، هدف و آرمانی غیر از این دارند؟ جالب است که سومبارت هم در صفحه ۱۵۳ کتاب خود، مطالبی دارد که تأیید کننده مواضع هیتلر در «نبرد من» هستند: «اگر قرار است یهودیان را مبدع نظام جلب مشتری بدانیم، در آن صورت ایشان را باید پدران تبلیغات امروزی هم بشناسم.» سومبارت میگوید یهودیان را باید بنیانگذاران دستگاههای امروزی چاپ و دستگاههای چاپ اعلامیهها و آگهیها هم دانست. در همینزمینه او پولیدور میلود بنیانگذار نشریه پتی جورنال را پدر مطبوعات ارزان معرفی میکند. اشاره دیگر سومبارت به صنعت بستهبندی محصولات برمیگردد که میگوید تزیینکردن کالا، برای جلب مشتری بود. یهودیان در این زمینه مهارت و تبحر خاصی داشتند. شعار و هدف یهودیان این بود: باید مشتری را به طرف خود کشاند و توجه او را جلب کرد. سومبارت هم در اینباره این سوال را مطرح میکند: آیا هدف و شعار همه صنایع بزرگ امروز غیر از این است؟ آیا سازمان و شرکتهای بزرگ تجاری، هدف و آرمانی غیر از این دارند؟ «در سراسر سدههای هفدهم و هیجدهم میلادی در هرکجا که یهودیان کسب و کار میکردند، این گلهها شنیده میشد که یهودیان زیر قیمت رایج میفروشند، یهودیان نرخها را میشکنند، یهودیان میکوشند با پایین آوردن قیمت، مشتری جلب میکنند و نظایر آن.» (صفحه ۱۵۵)
اشاره بعدی سومبارت به اصل جایگزینی یهودیان است. در این جایگزینی، کالاهای یهودیان کالاهای تازه و دست اولی بودند که برای استفاده مشابه کالاهای تاجران دیگر تولید میشدند اما در آنها مواد اولیه ارزانتری به کار رفته بود یا اینکه به روشهای جدیدتری تولید میشدند که در آنها هزینه تولید ارزانتر از کار درمیآمد.
به عقیده سومبارت، این نظریه کلی را میتوان مطرح کرد که یهودیان بر این عقیده بودند که در عرصه تجارت هدف، وسیله را توجیه میکند. او در ادامه بحث خود اتهامات مختلف تاریخی به یهودیان را که چرا جنس را ارزانتر میفروختند، تشریح میکند و میگوید افرادی بودهاند که تاکید داشتند یهودیان کلکهای دیگری کشف کردهاند و آن کلکها، افزایش گردش نقدینگی و حجم معاملات بوده است. توضیح بیشتر اینکه اگر به سود کم قانع باشی، اما کاری کنی نقدینگیات چندبار در گردش باشد، بهتر از آن است که منتظر سود بزرگ باشی و سرمایهات راکد بماند یا نقدینگیات به کندی در گردش باشد. سومبارت میگوید این عقیدهای انتزاعی نبود و در واقع به کرات اتفاق میافتاد. در واقع یهودیان بنیانگذار این اصل جدید در تجارت بودند که قناعت به سود اندک و گردش مستمر سرمایه خلاصهاش میشود.
سومبارت در ادامه بحثش مساله و اتهامی را مطرح کرده که در واقع همان تهمتی است که یهودیان امروز به نازیها نسبت میدهند و در واقع خود مرتکب آن شدهاند: «یهودیان میکوشیدند تا با استفاده از ارزانترین نیروی کار یا به کارگیری روشهای اقتصادیتر، هزینه تولید را پایین نگه دارند.» (صفحه ۱۶۵)
ابداعات تکنیکی که بازار و تجارت آنها را مدیون یهودیان است، موضوع بحث پایانی ورنر سومبارت در پایان فصل اول کتابش است. در این زمینه میتوان به ۴ ابداعی که او برشمرده، اشاره کرد که خلاصهشان به این ترتیب است:
اول: تجارت کالاهای کهنه و معیوب، تجارت تهماندهها و آشغالها: یهودیان میتوانستند از بیمصرفترین اشیا و کالاهای معیوب و به ظاهر آشغالترین چیزها که پیشتر ارزشی نداشتند، پول در بیاورند. مخلص کلام اینکه میتوان یهودیان را ابداعکننده تجارت زباله دانست.
دوم: اندیشه فروشگاههای بزرگی که انواع کالاهای مختلف را میفروشند: از آنجا که یهودیان در کار حفظ وثیقههای مردم و پرداخت وام به آنها در قبال آن وثیقهها سابقهای طولانی داشتند، در نتیجه، از اولین بازرگانانی بودند که در انبارهای آنها همهجور جنسی پیدا میشد. در زمان سومبارت بخش اعظم مالکان بزرگترین فروشگاههای عظیم کالاهای مختلف در آمریکا و آلمان، یهودی بودند.
سوم: نظام پرداخت قسطی: این امر در آلمان توسط یهودیان آغاز شد.
چهارم: کسب و کار تهیه و تدارک غذا: حرفه تهیه پیشاپیش غذا و ارائه آن در مجالس و میهمانیها و قیمتگذاری برای آنها توسط شرکت کمپینسکی آغاز شد که جمعی یهودی در برلین بنیانگذار آن بودند. ذکر این نکته هم بیلطف نیست که اولین کافه قهوهفروشی در لندن در سال ۱۶۵۲ توسط یکیهودی شروع به کار کرد.
خود این ابداعات نیستند که آنقدرها اهمیت دارند. بلکه بیشتر اهمیت مربوط به تمایلی است که این ابداعات به نمایش میگذارند.
در یکی از جمعبندیهایمان از بحث، باید بگوییم سومبارت معتقد است تضاد میان دیدگاههای تجاری یهودیان و غیریهودیان یککلمه است و آن کلمه «مدرن» است.
مساله ریشه اندیشه تجارت آزاد و رقابت آزاد را هم که در واقع همان مرام مکتب لیبرالیسم است، میتوان در این جمله مهم کتاب «یهودیان و حیات اقتصادی مدرن» دید که «آنها اعتقاد داشتند که هیچ مقرراتی از هیچ نوع نباید جلوی آزادی عمل فرد را بگیرد و فرد باید آزاد باشد…» (صفحه ۱۶۸)
ادامه دارد...
نظر شما