به گزارش خبرگزاری مهر، نشست نقد و بررسی کتاب «گذری بر زاویه دیدهای مدرن»، سهشنبه ۱۱ مرداد با سخنرانی هادی خورشاهیان، کامران پارسینژاد، داوود ملکی و فرحناز علیزاده نویسنده این اثر در خانه کتاب و ادبیات ایران برگزار شد.
تا زمانی که به ادبیات بها ندهیم، ادبیات رشد نمیکند
کامران پارسینژاد نویسنده، پژوهشگر و مدرس ادبیات داستانی در این نشست بیان کرد: بهطور کلی کار پژوهش و نقد کتاب و بهویژه نوشتن کتابهای تخصصی پیرامون مبانی و اصول داستاننویسی از اهمیت زیادی برخوردار است، چراکه در ایران در این زمینه کم کار کردهایم. لذا انتشار هر اثری در این زمینه میتواند ارزشمند باشد. باید بتوانیم از نظرات، تجربیات و اندیشههای پژوهشگران غربی نیز در این حیطه استفاده کنیم. در این زمینه بسیار عقب هستیم.
وی ادامه داد: زمانی که داستاننویسی در ایران آغاز شد، با شکلگیری نهضت ترجمه، تحول عظیمی در حوزه ادبیات داستانی ایجاد شد و ظهور نویسندگان بزرگی را شاهد بودیم. ولی متأسفانه امروز چیزی به اسم نهضت ترجمه دوم نداریم. لذا میطلبد تدوین کارهایی از ایندست را ادامه دهیم، منوط بر اینکه از منابع خارجی بیشتر استفاده کنیم. بهره گرفتن از اندوخته و تجربیات خودمان خوب است، ولی بهتر است افرادی که به زبانهای دیگر تسلط دارند، بیشتر وارد گود شده و در این زمینه کار کنند.
پارسینژاد در ادامه درباره موضوع و محتوای کتاب «گذری بر زاویه دیدهای مدرن»، اظهار کرد: یکی از مقولاتی که در کتاب مطرح شده، جریان مدرنیستم است. نویسنده خواسته زاویه دیدهای مختلف را از این منظر بررسی کند و بیشتر تمرکزش هم بر این موضوع بوده است. یک حُسن این کتاب، تفاوت استفاده از واژه مدرن است. خیلی از پژوهشگران از این واژه استفاده میکنند، اما دقیقاً بیان نمیکنند که منظورشان کدام وجه از مدرنیته است. این کتاب، مدرنیسمی که بعد از جنگ جهانی دوم در اروپا اتفاق میافتد و موجی را ایجاد و تحولاتی در ساختار و بنمایههای داستان ایجاد میکند را از کلمه مدرن به معنای امروزی جدا کرده است.
وی افزود: نکته اصلی این است که با شروع مدرنیته در غرب، یک سری تحولات عظیم ایجاد شد که در ایران اتفاق نیفتاد. مانند دو دوره جنگ جهانی که معادلات اروپا را به هم ریخت. درست است که در ایران قحطی اتفاق افتاد، ولی آن بازتابی را که غرب تجربه کرد، ایران تجربه نکرد. هیچکدام از شاکلهها و رویدادهای مهم مانند انقلاب صنعتی که در غرب اتفاق افتاده، در ایران رخ نداده است. این موارد باعث میشود داستانهای مدرنیته بر پایه جریان سیال ذهن یا واگویههای فردی نویسندگان شکل بگیرد. داستانهایی که برگرفته و بازتابی از شرایط جامعه نویسندگان بود. در شکل افراطی آثار به جایی میرسند که زمان و مکان ندارند و در این شرایط تئوری مرگ شخصیت و تئوری مرگ نویسنده را مطرح میکنند. بهنوعی کل بنیان را از هم میپاشانند. ویرجینیا وولف را قبول دارم و معتقدم آثار ارزشمندی دارد، زیرا در همان شرایط در آثار او یک ساختار مستحکم میبینیم.
این پژوهشگر و مدرس ادبیات داستانی همچنین گفت: برخی نویسندگان ما در دوره پهلوی، جریان انحرافی در داستاننویسی پیدا کردند. داستان روشنفکری یا به بیان درستتر، شبهروشنفکری ایجاد شد. جلال و فروغ متوجه این جریان شده و خود را از کسانی که توانمندی نداشتند و فقط ژست روشنفکری میگرفتند، جدا کردند. این جریان میخواست از جریانهای غربی کورکورانه تقلید کند که مسیر را در ادبیات داستانی ما خراب کرد، چون برگرفته از جامعه خودمان نبود.
پارسینژاد در بخش دیگری از سخنانش بیان کرد: مهم است در حوزه داستاننویسی به نقد و بررسی روی آوریم. یکی از کارهای ناتمام مرحوم نادر ابراهیمی «سوفیانهها و عارفانهها» بود که کتاب بسیار ارزشمندی است. اگر این کتاب ادامه پیدا کند، میبینیم چه گنجینه بزرگی از تجارب و باورهای گذشته وجود دارد که غربیها از آن استفاده کردند و ما نکردیم.
وی افزود: در غرب از مدرنیته و چیزهایی مانند جریان سیال ذهن استفادههای پنهانی نیز میشود. استعمار به سینما و ادبیات اهمیت میدهد و روی آنها سرمایهگذاریهای بزرگی کرده است. در زمینه ادبیات از نویسندگان بومی کشورها با این شرط که تحصیلاتشان را در غرب گذرانده باشند، استفاده میکنند. با این ابزارها، اهداف پشتپرده را دنبال میکنند. نظریهپردازان غربی اول تئوری میدهند، بدون تئوری و برنامهریزی کار نمیکنند. مثلاً از طریق ادبیات و سینما، سعی دارند تاریخ اروپا و آمریکا را تغییر و چیزهایی را که از آن ضربه خورده و برایشان ایجاد خلل کرده مانند بردهداری و یا جنگ ویتنام را با استفاده درست و برنامهریزیشده از این ابزارها پاک کنند.
این نویسنده گفت: گستردههای عظیمی در این حوزهها وجود دارد و خوب است پژوهشگران ما در این حوزهها کار کرده و جریانهای ادبی را ردیابی کنند که شاید باعث یک تحول عظیم فکری در بین هنرمندان ایرانی شود.
پارسینژاد در پایان اظهار کرد: در کتاب حاضر، اشارههای خوبی به برخی زاویهدیدها و الگوهای جدید شده است. یکی از آنها زاویه دید نمایشی است که اولینبار توسط همینگوی استفاده شد. او فقط تصویربرداری میکند و به هیچ وجه راوی نیست، انگار که نویسنده دوربینی بهدست گرفته و جلو میرود. این سبک، تحول بزرگی در ادبیات دنیا ایجاد کرد و خیلیها سعی کردند که از او تقلید کنند، ولی نتوانستند. در ایران خیلی از نویسندگان علاقه دارند یک نفر را راوی و مخاطب قرار دهند. این سبک اولینبار توسط فونتس ارائه شد. سبکی که در ایران بیشتر از دنیای غرب طرفدار پیدا کرد.
ما چهار قرن مکتوب عقب هستیم
هادی خورشاهیان نیز در بخش دیگری از این نشست با اشاره به اینکه جای چنین کتابی در ادبیات ما خالی بود، گفت: یک فاصله پرنشدنی با غرب داریم. از زمانی که صنعت چاپ در آنجا بهوجود آمد تا زمان اختراع رادیو که چهار قرن طول کشید، در این ۴۰۰ سال مردم مطبوعات را میخواندند. بهعنوان نمونه کارهای دیکنز چاپ میشد، مردم ۵۲ شماره یک مجله را در طول سال تهیه و دنبال میکردند که بفهمند آخر داستان چه میشود. ما چنین جریانی را در کشور نداشتیم. غیر از دوره مشروطه که کمابیش مجلات و نشریاتی وجود داشتند، سروکاری با صنعت چاپ نداشتیم. با آمدن رادیو به کشور، پردهخوانی و … جمع و رادیو جای آنها را گرفت. ما چهار قرن مکتوب را عقب هستیم.
وی با طرح این مسأله که در حوزه ادبیات، مدرنیته چگونه اتفاق افتاد، توضیح داد: وقتی صنعت حمل و نقل ایجاد شد، اتفاقاتی افتاد که مردم توانستند در کنار هم باشند. مسأله با سواد شدن مردم در جریان مدرنیته خیلی اهمیت داشت.
این نویسنده در ادامه بیان کرد: به اعتقاد من، زاویه دید در بین عناصر داستانی تقریباً کماهمیتترین عنصر است به این دلیل که هیچ زاویه دیدی بر زاویه دید دیگر برتری ندارد. به این بستگی دارد که نویسنده چگونه از زاویه دید استفاده کرده باشد. زاویه دید یک چیز کاملاً انتخابی است. به این بستگی دارد که نویسنده با چه قدرتی از چه زاویه دیدی استفاده میکند. نویسنده حرفهای نویسندهای است که بتواند از زاویه دیدهای مختلف استفاده کند و در ژانرهای مختلف بنویسد. آدمهایی مثل ویرجینیا وولف که در این کتاب از آنها اسم برده شده، با هر سبک دیگری هم مینوشتند، موفق بودند. نکته دیگر اینکه، نویسنده با توجه به چیزی که میخواهد بگوید، زاویه دید را انتخاب میکند.
خورشاهیان افزود: این کتاب میخواهد بگوید چه زاویه دیدهایی وجود دارد و کجاها از آنها استفاده شده است. این کتاب، گزارشی تا اکنون است. هر کدام از ما میتوانیم از زاویه دیدها در ژانرهای مختلف استفاده کنیم.
زاویه دید درست میتواند زوایای پنهان را به مخاطب نشان دهد
داوود ملکی بهعنوان دیگر سخنران این نشست گفت: بهعنوان یک داستاننویس، با بخشبندیهایی که افراد بهعنوان تفسیرگر در داستان بهوجود میآورند، مخالف هستم چون بزرگترین ضربه را به بدنه ادبیات میزند. جوانانی که میخواهند وارد عرصه نویسندگی شوند، دنبال لقمه آماده و حاضری هستند. دستهبندیهایی که ایجاد میشود، جوانان را هم دچار سردرگمی میکند.
وی در ادامه با بیان اینکه انتخاب زاویه دید درست، داستان را بهتر میکند، اظهار کرد: اولین مؤلفه در انتخاب زاویه دید درست این است که در داستان چه اطلاعاتی را میخواهیم به مخاطب برسانیم. زاویه دید عنصری در داستان است که به ذهن، ذکاوت و کیاست نویسنده نسبت به موضوعی که برای نوشتن انتخاب میکند، بستگی دارد. نکته دیگر درباره انتخاب زاویه دید، دنیای ذهنی خود نویسنده است که در چه فضایی زندگی میکند و با چه دیدگاهی به موضوعات مینگرد.
این نویسنده و مدرس دانشگاه، در بخش دیگری از سخنانش گفت: این کتاب از بُعد آموزشی، کتاب خوبی است که جوانان علاقهمند به نوشتن را با زوایای دید مختلف آشنا میکند. زاویه دید درست میتواند برخی زوایای پنهان را به مخاطب نشان دهد.
ملکی افزود: با توجه به عنوان کتاب میتوانیم این دریافت را داشته باشیم که زاویههای دید در طول زمان با توجه به شرایط تغییر کرده است. در اینجا نقش نویسنده خیلی مهم است، نویسندگانی که بتوانند از ابداعات ذهنی خود بهره ببرند.
زاویه دید جمع، ما را در داستان به چندصدایی میرساند
فرید اکرمی نیز در این نشست در سخنانی کوتاه، بیان کرد: این کتاب با حجم کم و کیفیت بالا، بسیاری از مشکلات در زمینه زاویه دید، داستان مدرن، داستان کلاسیک و زاویه دیدهای مدرن را برای ما حل کرد. چیزی به اسم زاویه دید جمع داریم که شاید بیشتر در زمان بهکار گرفته شود تا داستان کوتاه. این زاویه دید به ما اجازه میدهد در نوشتن داستان به چندصدایی برسیم و اجازه دهیم مخاطب برداشت خود را از داستان داشته باشد.
وی ادامه داد: برای اینکه بتوانیم داستان خوب به شکل مدرن یا پست مدرن بنویسیم، باید به شکلی با آدمها در چنین جامعهای زندگی کرده باشیم تا دنیای آن آدمها را بهتر متوجه شویم.
قهرمانپروری در داستانهای مدرن خودبهخود از بین میرود
در بخش پایانی این نشست، فرحناز علیزاده؛ نویسنده کتاب «گذری بر زاویه دیدهای مدرن»، گفت: معتقدم که زاویه دید در داستاننویسی خیلی مهم است، زیرا نویسنده خوب با ابزاری که در دست دارد (عناصر داستان)، میتواند از تنوع زاویه دیدها سود ببرد و این تنوع به او کمک میکند.
وی افزود: اعتقاد ندارم که کتاب خیلی کامل است. سعی کردم مختصر و مفید و کوتاه، با حجم کم و قیمت پایین کتاب را چاپ کنم تا مخاطبان بیشتری بتوانند آنرا تهیه کنند. سعی کردم نمونههای متنی زیادی از داستانهای ایرانی جمع کنم. دوست داشتم مخاطب ایرانی، داستاننویس ایرانی را در این کتاب بشناسد. احتیاج نیست برای نمونهها فقط به کتابهای خارجی مراجعه کنیم.
این نویسنده همچنین اظهار کرد: معتقدم مدرنیته باعث میشود ما انسانها تغییر کنیم و بدون اینکه خودمان بخواهیم این تغییرات در همه ابعاد زندگی ما رخ دهد. یک سری واقعیتهای درونی بر واقعیتهای بیرونی ارجحیت پیدا میکند. در مدرنیته پیرنگ تغییر میکند. قهرمانپروری در داستانهای مدرن خودبهخود از بین میرود. آرمانمحوری و پیاممحوری از بین میرود. اینها خودبهخود روی ادبیات نویسنده اثر میگذارد و باعث میشود یک سری زاویه دید به زاویه دیدهای قبلی اضافه کنیم. مدرنیتهای که بر شخص اثر گذاشته، فرد را وادار میکند از زاویه دیدهای دیگر به موضوعات نگاه کند. دنیای مدرن و ادبیات مدرن، زاویه دیدهای جدیدی را پیشروی شما میگذارد.
نظر شما