۱۸ مرداد ۱۴۰۱، ۱۰:۲۹

گفت و گوی مجله مهر با منقبت‌خوانان بزرگ افغانستان - ۱؛

منقبت‌خوانی در کشوری غیر از افغانستان رایج نیست

منقبت‌خوانی در کشوری غیر از افغانستان رایج نیست

عزاداری برای معصومین (ع) در گوشه گوشه عالم آیین‌ها، آداب و رسوم خاص خودش را دارد. شیعیان افغانستان نیز در ولادت یا شهادت معصومین با هنر منقبت‌خوانی یاد این عزیزان را زنده نگه می‌دارند.

خبرگزاری مهر؛ گروه مجله: منقبت‌خوانی یکی از آداب، رسوم و سنن پایدار جامعه ادب‌دوست افغانستان به خصوص شیعیان است. سنتی که خیلی از شیعیان افغانستان تشیع خود را مدیون آن هستند. سنتی که مقولات و معارف دین و مذهب را به مدد هنر و مهارت، به عواطف انسانی گره می‌زند و آن را بیمه می‌کند. هر جا معارف با عواطف گره خوردند، احتمال مانایی آن معارف در وجود انسان بیشتر شده است و عمق آن معارف و ارزش‌ها نیز بیشتر. هنر منقبت‌خوانی در میان شیعیان افغانستان چنین شرایط و ویژگی‌هایی دارد.

علیرضا صالحی، خبرنگار اهل افغانستان، گفت و گوهایی که سال گذشته با دو تن از اساتید منقبت‌خوانی افغانستان داشته را در اختیار مجله مهر قرار داده است تا امسال که اوضاع و احوال شیعیان افغانستان در ماه محرم متفاوت است، آن را مرور کنیم. در ادامه گفت و گوی این خبرنگار افغانستانی با استاد «اکبر مصطفی» یکی از مناقب‌خوانان برجسته کابل و مسئول اتحادیه چنداول و از موسسین «مجمع منقبت‌خوانان» را می‌خوانیم.

استاد مصطفی، سابقه منقبت‌خوانی در افغانستان از چه زمانی است؟

در مورد شروع منقبت‌خوانی به طور مشخص نمی‌توانیم تاریخچه دقیقی ارائه بدهیم، آن چیزی که از بزرگان و پدران خود شنیده‌ایم احتمال داده می‌شود منقبت‌خوانی اولین‌بار در چَندوال آغاز شده و از همین منطقه شروع به رشد کرده باشد و می‌توان گفت تقریباً بیش از صد سال در این منطقه قدمت دارد.

تفاوت منقبت‌خوانی با مداحی چیست؟

منقبت‌خوانی با مداحی، که در دیگر کشورها رایج است، فرق دارد. منقبت‌خوانی غیر از افغانستان در کشور دیگری نیست، اینکه منقبت‌خوان در حالت ایستاده تا ۱۲۰ بیت شعر را برای مردم می‌خواند، که این کار نیاز به یک حافظه قوی دارد. در گذشته شاعری در این منطقه بود با تخلص شعری «شمه‌ای»، که توسط عبدالرحمن به شهادت رسید. او در منطقه شهدای صالحین در زیارت پنجه‌شاه دفن است ولی محل قبر او به طور دقیق مشخص نیست. امروزه اشعار او در دسترس منقبت‌خوانان است.

مخاطب این گفتگو عموماً مردم ایران و مهاجرین افغانستانی هستند که تا به حال منقبت‌خوانی را ندیده و نشنیده‌اند. توضیحی درباره چگونگی اجرای منقبت‌خوانی می‌دهید؟

منقبت‌خوانی به این صورت است که منقبت‌خوان می‌ایستد و چند بیت از حمد خداوند می‌گوید بعد پیغمبر «صلی الله علیه وآله‌وسلم» را مدح می‌کند و بعد از آن ائمه (ع) را مدح می‌کند. مدح ائمه (ع) ممکن است هر کدام از ائمه یا چند تن از ائمه باشد. وقتی عبدالرحمن‌خان از منقبت‌خوانی مردم با خبر می‌شود و فکر می‌کند که اینها فقط از حضرت علی (ع) می‌خوانند و در مورد پیغمبر (ص) نامی نمی‌برند، شمه‌ای را به شهادت می‌رساند؛ چشمانش را درمی‌آورد و او را بسیار عذاب می‌دهد. همچنین برخی از ادیبان و شعردوستان و مریدان او را هم به شهادت رساندند. اما بعد از شهادت شمه‌ای منقبت‌خوانی به پایان نرسید و ادامه داشت. در این میان مرحوم علامه حضرت سیدکاظم‌شاه، ملقب به بلبل، برادر بزرگ حضرت آیه‌الله العظمی حجت، شاعر بودند. ایشان در مجالس منقبت‌خوانی شرکت می‌کردند و حسینیه‌ای هم درست کردند و شب‌های جمعه منقبت‌خوانی را به منزل خودش انتقال دادند. البته پیش از آقای بلبل فردی به نام «حیدر اصغرشاه» بودند که بنده ایشان را در سال شصت و پنج در کابل دیده بودم و بعد از چند سال فوت کردند.

نقش آقای بلبل در ترویج منقبت‌خوانی چگونه بود؟

در حقیقت آقای بلبل نقش مؤثری در رشد منقبت‌خوانی داشتند. ایشان هم عارف و شاعر بودند و هم حسینیه‌ها و تکیه‌ها را اداره می‌کردند. منقبت‌خوانان زیادی در زمان ایشان بودند، از جمله پدر حاجی حسن یعنی علی محمد. خود حاجی حسن هم منقبت‌خوان بودند و از بهترین منقبت‌خوانان کابل به شمار می‌آمدند. از دیگر منقبت‌خوانان زمان آقای بلبل می‌توان به «جان محمد» و شخصی به نام «عبدالرحمن» اشاره کرد. یکی از شاگردان آقای بلبل به نام آقای «محمد ابراهیم ذکا» بود که شاعر بود و نزدیک به چهارصد پانصد قصیده داشت که یکی از آثار ایشان به چاپ رسیده است. ایشان عضو مجلس منقبت‌خوانان آقای بلبل بودند. آقای ذکا دکانی داشتند و در زمان حیات آقای بلبل این دو با هم رفت و آمد داشتند. منقبت‌خوانی در بین سال‌های ۱۳۱۰ یا ۱۳۱۵ در زمان آقای بلبل رشد داشته است. پدرم یکی از فراش‌های منزل آقای بلبل بود و در مجالس منقبت‌خوانی ایشان حضور داشت. بعد از آقای بلبل منقبت‌خوانان دیگری بودند از جمله «حاجی حسن افشار» و «دین محمد» پسر «جان محمد» که صدای بسیار خوبی داشتند. استاد «پریشان»، استاد «رستم کابلی چنداولی»، استاد «بسم‌الله» که در قید حیات هستند و استاد «سخی‌داد» و به همین صورت دست به دست شده تا امروز که نه تنها در چندوال کابل رشد یافته، بلکه در قندهار و هرات و هلمند و مزار شریف هم منقبت‌خوانانی رشد کرده است. اطلاع چندانی از آنان ندارم، ولی دو منقبت‌خوان دیگر هم از مزار شریف بودند، یکی مرحوم استاد «حسن کریمی» که شغلش نجاری بود و ایشان را از نزدیک ملاقات کرده بودم و در ایران مرحوم شدند، دیگری هم «رستم مزاری» است که حدود ۶۵ سال است فوت کرده‌اند. در گذشته در مجالس جز ادیبان و منقبت‌خوانان، کسی حضور نداشت ولی امروزه هم ادیبان حضور دارند هم شعرا و هم مستمعین و آدم‌های عادی.

در این چهل سال وضعیت منقبت‌خوانی چگونه بوده است؟

در سال ۱۳۵۷ وقتی داوودخان علیه کمونیست‌ها کودتا کرد، مجالس ما برای مدت زمان کوتاهی تعطیل شد و یا گاهی مانند زمان عبدالرحمن‌خان مخفیانه برگزار می‌شد. ولی کمونیست‌ها متوجه کار ما شدند و آنها به همان شیوه‌ای که در کشورهای مستعمره خودشان مثل تاجیکستان و دیگر کشورها داشتند در پی تعطیلی مجالس مذهبی برآمدند. و این مجالس مدت زمان زیاد دوام نداشت. آنها با عوام‌فریبی و با این حربه که ما به شما کمک می‌کنیم، تکیه و مساجد را از ما گرفتند و ریاستی به نام شئون اسلامی تشکیل دادند. از این طریق به تکایا و مساجد کمک‌هایی هم می‌کردند، ولی برخی افراد از کمک آنها استفاده نمی‌کردند و این کار را برای خودشان جایز نمی‌دانستند، بلکه حرام می‌دانستند و فقط از خیرین کمک می‌گرفتند.

سال پنجاه و هفت تا پنجاه و شصت، کمونیست‌ها مجالس اعم از منبر و منقبت‌خوانی و مساجد را بستند، ولی در محرم کاری نداشتند، زیرا می‌دانستند نمی‌توانند جلوی شور حسینی را بگیرند. بعد از روی کارآمدن «کارمل» شرایط اندکی تغییر کرد. در زمان نجیب بعد از اینکه آرامش نسبی به وجود آمد، مجالس رشد بیشتری کرد. در این راستا نجیب خیلی بلد بود، چون او در مرادخانی کابل رشد کرده بود و با رسوم همه مردم آشنا بود و می‌دانست با چه شیوه‌ای با مردم کار کند. بعد از دوره نجیب، در جنگ‌های خانمان‌سوز داخلی که به خاطر قدرت بود، مجالس منقبت‌خوابی رو به سکوت رفت. تنها چند مجلس مختصر داشتیم. در آن جنگ‌ها خودم چند باری شب جمعه حرکت کردم و گاهی با دوستان بودیم، در مسیر راه ما را اذیت و آزار می‌کردند. توپ و راکت می‌آمد، اما مجلس ما ترک نمی‌شد و می‌رفتیم در مجلس از لحاظ معنوی لذت می‌بردیم و صبح بعدش به طرف چنداول حرکت می‌کردیم. بعد از آنکه جنگ‌ها کمی آرام گرفت ما توانستیم در چندوال چند مجلس دیگر تأسیس کنیم.

در این بیست سال که دولت جمهوری تشکیل شده، اوضاع منقبت‌خوانی چگونه بوده است؟

در این بیست سال منقبت‌خوانی رشد کلی داشته است و الحمدالله از پنج شش مجلس در کابل الآن سی و شش مجلس منقبت‌خوانی در کابل وجود دارد که در ایام هفته جلسات متعدد در مکان‌های مختلف برگزار می‌شود. بزرگترین این مجالس در کابل فعلاً در «زیارت ابوالفضل» است، بقیه مجالس هم بزرگی خودشان را دارند و مستعمین هستند که از پنجاه شصت نفر شروع می‌شود تا هفتصد و هشتصد نفر.

برنامه‌ای دارید که تعداد جلسات منقبت‌خوانی از این ۳۶ مجلس بیشتر شود و توسعه پیدا کند؟

این توسعه البته سازماندهی نیاز دارد اما فعلاً تمام مجالس به صورت خودجوش برگزار می‌شود. وقتی مردم خودشان بخواهند ما هم در کنار آنها هستیم و مجمع مناقب‌خوانی در خدمتشان است. ضرب‌المثلی داریم که می‌گوید «گل از گل دیده رنگ می‌گیرد». همین تعداد مجالس فعلی ریشه در مجالس قبلی دارد. مجالس منقبت‌خوانی زیاد خرج ندارد که حتماً قیماق‌چای یا پلو داشته باشد، یک استکان چای تلخ بدون شیرینی برای مردم کافی است. همان را نوش‌جان می‌کنند و با روح قوی تشریف می‌آوردند و مجالس را رونق می‌دهند. در حال حاضر امکانات شورای مجمع منقبت‌خوانان نمی‌تواند امکانات مالی ایجاد کند. اکثر همین مجالسی که برگزار می‌شود در خانه‌ها تشکیل می‌شود، مثلاً خانه آقای «بلبل‌خان» یا خانه «سید اکبر» یا خانه «میراکبر آقا». البته مجالس در حسینه‌ها هم هست. در حال حاضر هر خانواده‌ای که مجلس داشته باشند خودشان مقدمات را آماده می‌کنند و مجمع را در جریان قرار می‌دهند و مجمع هم تا جایی که بتواند همکاری می‌کند. اگر مجمع را به مجلسی دعوت کنند، در مجلس آنها حاضر می‌شویم و برنامه منقبت‌خوانی اجرا می‌کنیم. اگر بخواهند مجلس آنها را برای منقبت‌خوانان اطلاع رسانی می‌کنیم. اگر بخواهند برای مجلس عروسی یا عزای آنها منقبت‌خوان می‌فرستیم. البته کم و بیش کم و کاستی‌هایی با توجه به شرایط مجمع وجود دارد اما مجمع کار خودش را انجام می‌دهد. گاهی البته نذر و نذوراتی برای مجالس مجمع تهیه می‌شود.

برای جوانانی که می‌خواهند به طور تخصصی منقبت‌خوان شوند برنامه‌ای دارید؟

ما مدرسه‌ای داریم که از صنف دوم تا صنف ششم را درس می‌دهیم. در زمستان‌ها پانصد ششصد شاگرد داریم. ریاضی، انگلیسی، دری، احکام، اخلاق، عقاید، روخوانی، روان‌خوانی، مقدمات تجوید و… همه را به طور رایگان از طرف شورای محلی چنداول یاد می‌دهیم. روزهای جمعه از صبح شاگردان و استادان هستند و در راستای منقبت‌خوانی و صلوات‌گویی و سینه‌زنی تمرین دارند. هر منطقه‌ای ارتباطاتی بین ادیبان و منقبت‌خوانان وجود دارد.

استقبال کودکان و نوجوانان و مردم از این کلاس‌های منقبت‌خوانی چگونه است؟

الحمدالله زیاد است. ما به چند طریق در منقبت‌خوانی جلب و جذب داریم. در قدم اول شخصیت افراد را ارزیابی می‌کنیم. می‌بینیم اگر آدم مؤمنی بود با او همکاری می‌کنیم. جلسه اول شوخی می‌کنم می‌گویم پسرم تو اول چند بیت بخوان که صدایت را بشنوم که چه صدایی داری؟ می‌بینیم او استعداد منقبت‌خوانی یا صلوات‌گویی و سینه‌خوانی دارد یا نه؟ و او را به کلاس مربوطه معرفی می‌کنیم. شب‌های جمعه ما در همین مدرسه منقبت‌خوانی داریم، بعضی شاگردان اینجا تمرین می‌کنند و می‌خوانند و اشتباهاتشان گرفته می‌شود، سبک و صدایشان از طرف استادان تصحیح می‌شود.

برای منقبت‌خوانی از کدام شعرا و کدام منابع بیشتر استفاده می‌شود؟

چهل سال قبل منقبت‌خوانان در زحمت زیادی بودند، چون شعر در دسترس‌شان نبود. اگر استادانی هم بودند از یک بیت یا دو بیت بیشتر به آنها نمی‌دادند. اکثریت سواد کافی هم نداشتند اما علاقه‌مند بودند. البته در بین شاگردان، مهندسان و دکترها و ادیبان هم بودند. به هرحال شعر نبود و کتاب کمبود داشتند، اما در آن زمان در چندوال شاعران زیادی در عرصه نوحه‌خوانی داشتیم. مثلاً استاد معظم ما «رجب علی شاه‌جان» مشهور به «ناصری» بحرها و اشعار سینه‌زنی را تهیه می‌کرد و استفاده می‌کرد. در طول این ۶۰ سال گذشته در مجالس سینه‌زنی و عزاداری امام حسین (ع) از همین اشعار استفاده شده است و تا الآن هم استفاده می‌شود. ضمن اینکه از شعرای دیگری هم در چندوال بودند. من یک کتیبه دارم که اسامی شاعران چنداولی در آن آمده است، اسم پدر و تاریخ وفاتشان هست، مقام شعری آنها آمده، مقام اجتماعی‌شان و همه مطالب در مورد آنها گنجانده شده است. در این چهل سال الحمدالله تعدادی کتاب از ایران برای ما فرستاده شد و اکثریت شعرها هم ایرانی بودند. به عنوان مثال شعر «غلام عباس شوشتری» مشهور به «شباب» که رونق خیلی زیادی در مجالس منقبت‌خوانی ما دارد. اشعار خواجوی کرمانی و خاقانی و فغانی و آتشی و محتشم کاشانی و میثم هم هست. برخی اشعار شباب هست که شاید ۴۰ سال است ما در مجالس شنیده‌ایم اما هنوز هم به خوبی متوجه آنها نمی‌شوم! یعنی از لحاظ شعر واقعاً مشکل داشتیم، اما الآن برخی اشعار ساده‌تر و قابل فهم‌تر است. طوری که همه بفهمند و با شعر ارتباط برقرار کنند. اشعار «علامه بلبل» این خصوصیت را دارد که برای همه اقشار قابل فهم است. یکی دیگر از اشعاری که معروف است و از شاعران بزرگ چندوال هم بوده مجتهد شهدا «سید حسن آقای عمرانی» بوده، که اشعار او خیلی سطح بالایی داشته است. اگر مقایسه نکنیم در ردیف شباب و خاقانی و شعر گفته است. خود بنده کم و بیش شائق به شعرهای قدیمی هستم. شعری که سرت را به دیوار نزنی آن شعر نیست! این استعداد است که حافظ می‌گوید «نباشد خوش‌تر از شعر تو حافظ / به قرآنی که اندر سینه داری». واقعاً در غزل از حافظ کسی بالاتر نیست. از اشعار حضرت حافظ بیشتر منقبت‌خوانان در سربیت خود استفاده می‌کنند.

منقبت‌خوانی سبک و سیاق خاصی دارد؟

هر کس سبک و صدای خود را دارد و هر کس باید سبک و صدای خود را بتواند پیدا کند. منقبت‌خوانان در ابتدا شیوه خود را پیدا می‌کنند، بعد اساتید می‌بینند. اگر شیوه‌ای را که پیش گرفته است نمی‌تواند ادامه دهد، با او همکاری می‌کنند، یا از سبک‌های قدیم منقبت‌خوانان استفاده می‌کنند، یا برای او یک سبکی درست می‌کنند که برای او بهتر است. البته اگر خودش استعداد داشته باشد. اصلاً در منقبت‌خوانان مطلب اصلی صدای فرد است، اگر صدای شخص خوشایند بود خوب است، ولی اگر صدایش خراب بود هرچقدر جیغ بزند فایده ندارد!

آیا مجلس منقبت‌خوانی افغانستان تشریفات و قواعد خاصی دارد؟

در سال ۹۰ یکی از ادیبان ما به نام «حاجی دکتر حیدر»، که الآن خارج از کشور هستند، بعضی سازماندهی‌ها و قوانین و حتی اصلاحات شعری را داشتند. ایشان رئیس مجمع منقبت‌خوانان بود که بعدها استاد سخی‌داد یعقوبی رئیس شد. وقتی که منقبت‌خوانان می‌آیند، چوب‌به‌دست خلیفه مجلس است و صلوات اول را خلیفه مجلس می‌گوید. بعد اول‌خوان را صدا می‌کند، اول‌خوان نزد خلیفه می‌رود، برخی دست خلیفه را می‌بوسند و برخی نمی‌بوسند، به هرحال چوب را از دست خلیفه می‌گیرد، مؤدب می‌ایستد، چوب را پیش روی خود می‌گیرد و ابتدا از حمد خدا شروع می‌کند. بعد چند بیت یا غزل یا مدح می‌خواند، بعد شروع به خواندن قصیده می‌کند. البته اگر وقت نبود کوتاه می‌خواند. وقتی خواندنش تمام شد، چوب را می‌برد و به خلیفه مجلس یا صلوات‌گو می‌دهد. در فاصله بین منقبت‌خوانان صلوات‌گویان داریم که در بین هر منقبت‌خوان یا دو منقبت‌خوان یک نفر نشسته یا ایستاده صلوات می‌گوید. صلوات‌گو می‌ایستد صلوات می‌گوید، دوباره چوب را یا به خلیفه می‌دهد یا خلیفه صدا می‌زند «فلانی بلندشو بخوان!»، بعد مجلس به همین ترتیب پیش می‌رود و در آخر خلیفه مجلس دعا می‌خواند.

شعری هست که همیشه در هر مجلسی خوانده شود؟

البته شاه بیت‌هایی داریم که همیشه خوانده می‌شود. مثلاً در حمد می‌خوانند:

«ای کریمی که از خزانه غیب، گبر و ترسا وظیفه خور داری

دوستان را کجا کنی محروم، تو که با دشمن این نظر داری»

حکمت عصایی که در دست منقبت‌خوان قرار دارد، چیست؟

تحلیل من این است که مدیحه‌خوانی و شعرخوانی در اصل رجزخوانی است، وقتی در جنگ‌ها دو طرف مقابل یکدیگر می‌شدند هر کسی از طرف خود با شمشیری در دست رجزخوانی می‌کرد و منقبت‌خوانی هم به نحوی رجزخوانی است و منقبت‌خوان به جای شمشیر چوب می‌گیرد و این چوب هم مانند اسلحه مداح است که به دست می‌گیرد و می‌خواند. تاریخچه خاصی از این چوب در دست نیست، رسم و فرهنگی است که از قدیم بوده و کسی که منقبت‌خوان است صددرصد باید یک چوب به دست بگیرد. حتی ما بزرگانی داشتیم که شمشیر می‌گرفتند و می‌خواندند؛ مثلاً کسانی بودند که در زمان آقای بلبل به نام «اکرم نینگ» که صدای خوبی داشته و نوه‌های او هم اکنون منقبت‌خوان هستند و پسر و دامادش نیز منقبت‌خوان بوده، این آقای اکرم نینگ با شمشیر منقبت می‌خوانده و عکس او موجود است که یک شمشیر به دست دارد.

معمولاً چه مضامینی در یک مجلس منقبت‌خوانی خوانده می‌شود؟

هر منقبت‌خوان بر اساس سلیقه و فهم خود یک چیزی می‌خواند. برخی قصیده می‌خوانند و برخی بحر طویل که نوعی نثر است، برخی هم چارپار می‌خوانند که موزون و ۴ مصرعی است. یکی دیگر از مضامینی که زیاد خوانده می‌شود داستان جنگ‌هایی مثل خیبر و خندق است که به شکل مثنوی سروده شده است و از رشادت‌های مولی علی (ع) خوانده می‌شود. مثلاً حمله حیدری را می‌خوانند یا اشعاری از شباب هم این مضامین را دارد، اکثریت شعرهای قدیم است که سطح خیلی بالایی است.

رابطه علمای شیعه و سنی افغانستان با منقبت‌خوانان چگونه است؟

علما همیشه منقبت‌خوانان را دوست داشته و دارند. حضرت «آیه الله شیخ محمدعلی مدرس» بارها من را به دنبال منقبت‌خوانان می‌فرستاد و می‌گفت برو فلان منقبت‌خوان را بیاور و خودش هم ادیب بود و در ادبیات عرب ید بالایی داشت. خیلی از علمای ما ادیب و شاعر بودند. مثلاً علامه بلخی تنها یک منبری نبود، علامه بود! از اشعارش در زمان خودش در مجالس منقبت‌خوانی استفاده می‌شد و خود ایشان هم در مجالس منقبت‌خوانی حضور پیدا می‌کرد. در قدم اول مستمع منقبت‌خوانان ادیبان و دکترها و فیلسوف‌ها و شعرا و علما بودند و علمای ما هیچ وقت مخالف منقبت‌خوانی نبودند. ادیبان و علمای واقعی شائق منقبت‌خوانی هستند. خدا شاهد است منبر نمی‌روند ولی منقبت‌خوانی را گوش می‌دهند. گاهی اگر یک ساعت ملایی منبر برود یک بیت را نمی‌تواند تفسیر و معنا کند. اما یک مستمع یا ادیب می‌آید یک بیت شعر و هزار بیت شعر را گوش می‌دهد و شائق می‌شود. اصل مجالس منقبت‌خوانی مجلس ادیبان است. ما حتی مجالس مشترک با برادران اهل سنت خود داریم، خودم شخصاً در عرصه شعر با برادران اهل سنت کار کردم که «این شعر را بخوانید، این شعر بیشتر استفاده می‌شود». آنها هم با تمام اشتیاق در مجالس ما حضور پیدا می‌کنند ما را هم دعوت می‌کنند و ما هم می‌رویم و ارتباط داریم.

کد خبر 5557337

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha