خبرگزاری مهر _ گروه فرهنگ و اندیشه: «سیگاریا رو سوریه نمیبرن»؛ این عنوان یکی از عناوینی است که روی جلد کتاب حوزه ادبیات پایداری خودنمایی میکند و شاید بتوان گفت اصلیترین عامل برای کنجکاوی مخاطب همین عنوانش باشد. حرف از کتاب سیگاریا رو سوریه نمیبرن است. کتابی بهقلم مهری غلامپور درباره شهید علیاکبر شیرعلی که چند وقتی است در بازار کتب دفاع مقدس خودنمایی کرده است.
کتاب به روال همه کتابهای زندگینامه شهدا، یک روایت خطی از کودکی تا شهادت دارد و از این حیث باید گفت شبیه مابقی کتبی است که در این حوزه نوشته میشود. ولی نکته متمایز آن همین عنوان کتاب است. البته باید گفت این نکته اولین و اصلیترین وجه تمایز کتاب است. شاید همین عنوان سوال برانگیز است که باعث شده تا مخاطب کنجکاویش در مورد این کتاب بیشتر شود.
***
نامش را علیاکبر گذاشتند. براساس اینکه روز تولد حضرت علیاکبر (ع) به دنیا آمده بود. کامش را با تربت کربلا برداشتند. از همان بدو تولد او را مرید امام حسین (ع) کردند. علیاکبر در شهرستان بهبهان (آغاجری) بزرگ شد. طبق گفته مادرش از همان کودکی بچه شلوغ و حساس و باغیرتی بود. «به مادرش میگوید معلم مهد کودک فقط با اون بچههایی که باباهای پولدار دارن مهربونه! (صفحه ۱۷)»
تا دوم دبیرستان بیشتر درس نخواند. شاگرد استاد بنایی میشود و کنار دست او سفیدکاری را یاد میگیرد. کمک خرج مادر میشود. غیرت کاری زیادی دارد. دوره آموزشی سربازی را در پادگان بهبهان میگذراند. به خاطر شَربازیهایش در چندین شهر خدمت میکند. بعد از اتمام سربازی، اخلاقش کلی تغییر میکند. «مادر میگوید: راسته که میگن سربازی آدمِ رو میسازه.(ص ۲۶)»
هفدهم آذر روز شهادت علیاکبر با روز شهادت شاهرخ ضرغام مشهور به «حُرّ انقلاب» یکی میشود.(صفحه ۹۵) هر دو شهید از یک جنس هستند. هر دو ظاهری متفاوت با دیگر شهدا دارند. اما خود واقعیشان در موقعیت خاص خودنمایی میکند.
اینکه علیاکبر چه جوانی پرفراز و نشیبی را در آغاجری گذراند. چه چیزی باعث شد علیاکبری که زیاد مقید به نماز و روزه نبود، برای رفتن به سوریه به هر در بزند تا راهی سوریه شود و نهایتاً شهید شود و… را میتوانید در زندگینامه داستانی به قلم مهری غلامپور با مستندات و مصاحبههایی که از خانواده، دوستان و همرزمان شهید داشته است را در این کتاب ۱۴۴ صفحهای که دارای دو فصل به علاوه اسناد و عکسها است، مطالعه نمائید.
نکته حائز اهمیت دیگر این کتاب، مربوط میشود به حجمش. با اینکه حجم کتاب زیاد نیست (بخش متنی کتاب ۱۱۶ صفحه است) ولی اطلاعاتی که از زندگی شهید در آن گنجانده شده به قدری است که مخاطب احساس نمیکند با مستندات کمی بوده که نویسنده داشته چیزی ناگفته مانده و از او دریغ شده است. این دقیقاً نقطه قوت کتاب مهری غلامپور است که خواننده را سرگردان در بین نوشتههایش نمیکند و از طرفی هم پرگویی مرسوم در برخی کتابهای این حوزه را ندارد. این کتاب بر اساس مستندات همراه با چاشنی داستان بر اساس واقعیتهای زندگی شهید به رشته تحریر درآمده است.
نثر روان و بدون سکته کتاب از گزینههای مثبت برای آن به شمار میرود. عاملی که در مواردی مانع ادامه دادن بسیاری از کتابها میشود ولی در این کتاب خواننده با نثری سبک و روان طرف است که او را به جلو میبرد. در این کتاب نقش نویسنده پررنگ است زیرا نویسنده در گزینش این نثر و ایجاد ریتم آن موفق بوده و توانسته خواننده را در بیشتر موقعیتهای کتاب با نثرش همراهی کند تا چیزی از دست نرود و مخاطب را از اول تا آخر همراه خودش بکشاند.
«سیگاریا رو سوریه نمیبرن» روایتی متفاوت از تمام روایتهایی است که درباره مدافعان حرم نوشته شدهاند. زیرا هم راوی و تجربیات و سلوکش متفاوت است و هم شیوه نگارش کتاب همراه با طعم داستان است.
شیما ناصری
نظر شما