خبرگزاری مهر _ گروه فرهنگ و اندیشه: کتاب «زندگانی امام حسین (ع)» نوشته حجتالاسلام سیدهاشم رسول محلاتی یکی از کتابهای جامع و مهم عاشورایی بازار نشر است که سالهاست تجدیدچاپ شده و به دست علاقهمندان رسیده است. اینکتاب با ۶۰۸ صفحه در حال حاضر با نسخههای چاپ نوزدهمش که ویراست جدید آن را شامل میشوند، توسط دفتر نشر فرهنگ اسلامی در کتابفروشیها عرضه میشود. چاپهای اول تا هجدهم ایناثر با مجموع شمارگان ۴۸ هزار و ۵۰۰ نسخه عرضه شدهاند و چاپ نوزدهمش با شمارگان هزار نسخه از سال ۱۳۹۷ به بازار آمد.
«زندگانی امام حسین (ع)» یکی از عناوین مجموعه «پنجتن علیهمالسلام» است که اینناشر چاپ میکند و زندگینامه مفصل امام حسین (ع) را از تولد تا شهادت، با استفاده از منابع مختلف در بر میگیرد. رسولی محلاتی بین روایات و نقلهای تاریخی، برخی اشعار و تذکرات را هم آورده است.
سید هاشم رسولی محلاتی مؤلف اینکتاب متولد سال ۱۳۰۸ است که سال ۱۳۹۸ درگذشت. اون بیش از ۴۰ عنوان کتاب در شاخههای تصحیح و تعلیق، ترجمه و تألیف دارد و «زندگانی امام حسین (ع)» مانند کتابهای تاریخ زندگانی حضرت محمد (ص)، تاریخ زندگانی حضرت فاطمه (س) و … از تالیفات شناختهشده اوست.
کتاب پیش رو ۱۷ فصل دارد که عناوینشان بهترتیب عبارتاند از:
«ولادت»، «دوران کودکی و دامان پرمهر پدربزرگ و پدر و مادر»، «از رحلت رسول خدا (ص) تا شهادت امیرالمومنین (ع)»، «پس از شهادت پدر»، «پس از شهادت برادر»، «ولیعهدی یزید»، «دوران حکومت ننگین یزید تا قیام و نهضت امام حسین»، «علل اصلی قیام و نهضت مقدس امام حسین (ع) و بحث و بررسی روایات اینباب»، «حرکت امام حسین (ع) به سوی مکه و ماجراهای پس از آن»، «حرکت مسلم بن عقیل به سوی کوفه و ماجراهای بعد از آن»، «وضع کوفه و مردم آن شهر پس از شهادت مسلم و هانی»، «حرکت امام حسین (ع) به سوی عراق»، «در کربلا چه گذشت؟»، «شهادت یاران امام»، «شهادت اهل بیت»، «شهادت امام حسین (ع)» و «شمهای از فضائل و مکارم اخلاق امام حسین (ع)».
در فرازهایی از اینکتاب میخوانیم:
*** (۱)
سخنان عابس بن شبیب شاکری
از کسانی که در مجلس مسلم بن عقیل حاضر شده و نامه امام (ع) را استماع نمود عابس بن شبیب شاکری بود. او مردی با اخلاص و شجاع، از شیعیان و ارادتمندان خاندان رسول خدا (ص) بود که در روز عاشورا نیز به شرحی که در جای خود مذکور خواهد شد پس از رشادتهای فراوان به شهادت رسید.
عابس پس از استماع موضوع نامه امام (ع) برخاست و پس از حمد و ثنای الهی اظهار داشت:
«من از دیگران چیزی نمیگویم، و از درون آنها آگاه نیستم، و از طرف آنها وعدهای که موجب فریب شما باشد نمیدهم، و به خدا سوگند من فقط آنچه را خود بر آن دل نهاده و تصمیم دارم به شما میگویم. به خدا قسم، من چنانم که هرگاه بخوانیدم اجابت میکنم، و به کمک شما با دشمنانتان میجنگم، و با شمشیر خود در راه شما شمشیر میزنم تا آنگاه که خدا را دیدار کنم، و از این کار هدفی جز پاداش الهی ندارم.»
پس از سخنان عابس، حبیب بن مظاهر اسدی برخاست و گفت:
«خدایت رحمت کند که آنچه را در دل داشتی با کوتاهترین سخن بیان کردی.»
سپس ادامه داد و گفت:
«و من نیز سوگند به آن خدایی که جز او معبودی نیست همانند او هستم.»
و به دنبال این دو سعید بن عبدالله حنفی هم مانند آنها سخن گفت.
صدق گفتار این سه نفر در روز عاشورا معلوم شد که با چه عشق و ایمانی تا لحظه شهادت در راه یاری امام (ع) پایداری کردند و سخنان آموزنده و تاریخی آنها در لحظات پایان عمر و هنگام شهادت ضربالمثل و زینتبخش تاریخ نینوا گشت. که در جاس خود انشاالله تعالی خواهیم خواند.
*** (۲)
نمونهای از کوفیان بیوفا و بوقلمونصفت
یکی از سرشناسان و پولداران کوفه، شبث بن ربعی است که در نفاق و بوقلمونصفتی معروف بود و در احوالات او مینویسند:
او در آغاز کار خود مؤذن «سجاح» (زنی که که در زمان رسول خدا (ص) ادعای پیغمبری کرد) بود، و سپس مسلمان شد. و در زمان خلافت امیرالمومنین علی (ع) با آن حضرت بیعت کرد و چندبار نیز از طرف آن حضرت مأمور رساندن پیام و نامه به معاویه بود، و مکالماتی هم با معاویه دارد و سخنانی میان آن دو رد و بدل شده بود.
پس از جریان حکمیت، از جنگ با خوارج و همراه شدن با علی (ع) خودداری کرده و پس از چندی به خوارج ملحق شد. پس از شهادت امیرالمومنین (ع) در زمره اصحاب امام حسن (ع) درآمد و سپس به معاویه ملحق شد.
پس از مرگ معاویه از کسانی بود که به امام حسین (ع) نامه نوشت و آن حضرت را به کوفه دعوت کرده و آمادگی خود را برای یاری آن بزرگوار اعلام نمود، و چون عبیدالله بن زیاد به کوفه رفت و اوضاع کوفه تغییر کرد، جز سرداران عبیدالله بن زیاد قرار گرفت و به جنگ امام حسین (ع) آمد و پس از شهادت امام حسین (ع) نیز برای خوشایند دستگاه خلافت و امارت به شکرانه کشته شدن آن حضرت، مسجدی در کوفه بنا کرد.
او پس از خروج مختار در زمره یاران مختار درآمد و به خونخواهی امام حسین (ع) قیام کرد؛ و پس از آمدن مصعب بن زبیر به کوفه و شکست مختار، در زمره لشکریان مصعب درآمد و رئیس شهربانی و شرطه مصعب در کوفه گردید و در قتل مختار شرکت کرد.
تا اینکه حدود سال ۸۰، عمر ننگین و سراسر نفاق او به پایان رسید و رخت از این جهان بربست.
*** (۳)
یک تذکر از نویسنده
در اینجا به آن دسته از نویسندگانی که اصرار دارند تا ثابت کنند که امام (ع) از سرنوشت خود در این سفر بیاطلاع بود، و به منظور تشکیل حکومت اسلامی قدم به چنین راهی نهاد و با اهل بیت (ع) و یاران خود برای رفتن به کوفه پافشاری نمود و به سخن هیچکس وقعی ننهاد، باید به اینها گفت: آیا شما هیچ فکر کردهاید که این اصرار شما چگونه چهره و شخصیتی از امام معصوم (ع) و انسان کامل آن زمان ترسیم میکند، و آیا برای کسی که تحت تأثیر نوشتههای شما قرار بگیرد این پرسش مطرح نمیشود که چرا امام (ع) به این همه سخنان خیرخواهانه و پیشبینیهای صادقانه گوش نداد و همهجا با کلامی سربسته و مبهم آنها را رد نموده و بر تصمیم خود پافشاری کرد؟ آیا به گفته شما اینکار امام (ع) برخلاف درایت و عقل نبود؟
آیا همه این روایات که برخی را در صفحات آینده نیز خواهید خواند و مضمون آنها از تواتر هم میگذرد ضعیف دانسته و رد میکنید؟ یا با توجیهات نامربوط آنها را توجیه میکنید تا حرف خود را به کرسی بنشانید.
باری بهتر است از این مقوله بگذریم و به ادامه داستان باز گردیم.
*** (۴) زخمهای فراوان
صاحب مناقب روایت کرده است که چون دستور حمله عمومی از طرف ابن سعد صادر شد یکصدوهشتاد نفر نیزهدار و چهار هزار تیرانداز به آن حضرت (ع) حمله کردند، و طبری از ابیمخنف از امام باقر (ع) روایت کرده که فرمود: «در بدن امام حسین (ع) جای سیوسه نیزه و سیوچهار زخم شمشیر یافتیم.»
در روایت دیگر از آن حضرت روایت شده که فرمود: «امام حسین (ع) به شهادت رسید و جای بیش از سیصدوبیست زخم از نیزه و شمشیر و تیر بر بدن آن حضرت دیده شد.»
در قول دیگر سیصدوشصت زخم، و در روایت دیگر جای سیوسه ضربت به جز زخم تیرها، بیان شده است، و تیرها در زره او همچون خارهایی که در تن خارپشت است قرار داشت و روایت شده که همه آنها در پیش رو و جلوی بدن آن حضرت (ع) بود.
نظر شما