۱۰ شهریور ۱۴۰۱، ۹:۰۷

یادداشت مهمان؛

نگاهی به کتاب «داعشی و عاشقی»

نگاهی به کتاب «داعشی و عاشقی»

بعد از خواندن کتاب حس کردم باز هم کربلا غریب است و هم نیاز به یاری دارد؛ وقتی عده‌ای از پیاده روی اربعین می‌ترسند و می‌خواهند شهادت غریبانه امام را تحریف کنند.

خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و ادب: «خیلی وقت بود که دلم هوای خواندن یک کار خوب کرده بود. مدتی بود که داستان ایرانی نخوانده بودم. متأسفانه بازار کتاب پر از ترجمه‌های بی کیفیت و شبیه هم شده که بیشتر از آنکه حالم آدم را خوب کند، کلمه افسوس را بر زبان جاری می‌کند. اما از قدیم گفتند جوینده یابنده است. یک کتاب ایرانی حالم را خوب کرد. کتاب «داعشی و عاشقی» توجه ام را جلب کرد. اسم نویسنده‌اش دلم را قرص کرد. نویسنده‌ای نام آشنا در جامعه ادبی که می‌دانستم داستان‌هایش فنی و استخوان دار است. از آقای «مجید ملامحمدی» بیشتر کارهای تاریخی خوانده بودم. دقیق‌تر بگویم همه کارهایشان درباره زندگی ائمه و بزرگان دینی بود. برایم جالب بود این بار کتابی رئال نوشته‌اند.

کتاب را که دیدم، اسم کتاب موضوع اش را معرفی کرد؛ داعش. درباره داعش چیزهای می‌دانستم. داعش، این غده سرطانی که به جان اسلامی افتاده بود و می‌خواست جانی در پیکر اسلام را باقی نگذارد. فیلم‌های زیادی از داعش دیده بودم اما کتاب داستانی با این موضوع نخوانده بودم. اصلاً کتابی نبود که بخوانم. کتاب را که شروع کردم همان صفحه اول راضی ام کرد. مشتاق شدم به ادامه دادن و خواندن. صفحه به صفحه پیش رفتم تا بیینم ته داستان چه می‌شود و نویسنده با شخصیت‌های داستانش چه می‌کند. این اشتیاق برای خودم هم جالب بود. دوست داشتم در یک نشست خواندن کتاب را تمام کنم. حس تعلیق و چشم انتظاری که ماهرانه در تمام داستان پخش شده بود، مرا مثل یک نوجوان به هیجان آورده بود.

حس می‌کردم باید پا به پای شخصیت‌ها، ماجراها را پشت سر بگذارم. با شخصیت‌های زن بیشتر همذات پنداری کردم. گاه آنها را سرزنش کردم و گاه با کارهایشان همراه شدم. هر چه کتاب پیش می‌رفت عطشم برای دانستن پایان داستان بیشتر می‌شد. پایانی که بر اساس حوادث داستان، بارها حدس زدم اما حدس‌های غلط از آب در آمد. با یک پایان متفاوت رو به رو شدم. این پایان‌بندی متفاوت یادم آورد که نویسنده باید دست پر داشته باشد. بدون این‌که بدانم فهمیدم نویسنده مسیر پیاده روی کربلا را درک کرده است. با آن آشناست و بدون شعارزدگی آن را بیان کرده است. دست پر نویسنده را در این کتاب حس کردم. اطلاعات جامع و عین حال خلاصه شده نویسنده درباره شخصیت‌ها و حوادث تاریخی هم قابل تأمل بود.

بعد از خواندن کتاب حس کردم باز هم کربلا غریب است و هم نیاز به یاری دارد. وقتی عده‌ای از پیاده روی اربعین می‌ترسند و می‌خواهند شهادت غریبانه امام را تحریف کنند، هنر سلاحی است که باید به دست گرفت. سلاحی که اگر به وقت دست گرفته نشود، کارآمد نخواهد بود. هنر باید وقت شناس باشد. خوشحالم که نویسنده قدر این سلاح را دانسته و به وقت به دست گرفته است.»

فاطمه بختیاری

کد خبر 5577420

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha