خبرگزاری مهر؛ گروه مجله – علیرضا رأفتی: «دمشق! ای آوای نوتهای من! و ای زبانی که شعرها در تو زیبایی نغمهشان را نمایان میکنند…»
این ترجمه دست و پا شکسته که چیزی از زیبایی بیت اصلی را در خود ندارد، نزدیکترین ترجمهای بود که میتوانستم برای یک بیت از نزار قبانی درباره دمشق، برگردانم. جمله ناموزونی که احتمالاً خواننده کمترین ارتباطی با آن برقرار نمیکند. انگار ترجمه زیباییها و زشتیها، غمها و شادیهای یک ملت، چیزی را در دل ملتی دیگر که غیر همخون است و غیر همزبان، بیدار نمیکند اما روایتهای دیگر ملتها از خودشان، از غمها و شادیهایشان و از سرگذشت و سرنوشتشان، هر قدر هم که ناموزون ترجمه شوند، بزرگتر از آنند که بشود نادیدهشان گرفت.
دمشق را اگر در شعرهای نزار قبانی جست و جو کنید، چیزی جز یک زیبایی غمناک نمیبینید. شاید اگر کسی بنشیند و از دل روایتهای شاعران و نویسندگان، آمار نسبت دادن یک شهر به عشق و عاشقی را بیرون بیاورد و تحلیل کند، دمشق این گوی را از پاریس برباید. اما به هر حال، امروز دمشق آن شهر عاشقی که شاعران و نویسندگان دهههای قبل از آن مینوشتند و میسرودند نیست. دیگر حلب، آن شکوه معماری رومی و اسلامی که چشمهای جهانگردان از دیدنش گرد میشد را در خود ندارد. دیگر اهالی موسیقی دنیا، مثل جواد بدیعزاده برای ضبط قطعات موسیقیشان بار و بنه نمیبندند و از تهران راهی سوریه نمیشوند. حالا اگر کلیدواژههای مربوط به سوریه را در اینترنت جست و جو کنید، چیزی جز جنگ و ویرانی نمیبینید. بد نیست حالا کمی به عقب برگردیم و خاکستر شدن رویاهای مردم سوریه را مرور کنیم.
خیلی اجمالی اگر بخواهیم نگاهی به تاریخ حکومت فعلی سوریه بیندازیم، باید تا زمان تشکیل «حزب بعث» در سال ۱۹۴۷ عقب برویم. «حزب عربی سوسیالیستی بعث» در این سال، در دو شاخه عراق و سوریه تشکیل شد که مرکز آن در دمشق بود و قرار بود رویاهای پانعربیاش را به ثمر برساند. رویاهایی که شاید بافته شدن آن را در جهان معاصر باید در مصر و حکومت جمال عبدالناصر جست و جو کرد. به هر حال حزب بعث سوریه در سال ۱۹۶۳ در این کشور حکومت را در دست گرفت اما اختلافهایی بین این حزب و شاخه عراق آن به وجود آمده بود که روز به روز بیشتر میشد و در نهایت به جدایی کامل حزب بعث عراق و سوریه انجامید. به طوری که در جریان جنگ تحمیلی حزب بعث عراق به ایران، تنها کشوری که به طور رسمی از ایران حمایت کرد، سوریه بود.
سال ۱۹۷۳ پس از کشاکشهای بسیار، حافظ اسد به ریاست جمهوری سوریه رسید و در یکی از اولین اقداماتش تغییراتی در قانون اساسی اعمال کرد که یکی از آنها مجوز رئیس جمهور شدن فرد غیرمسلمان در سوریه را صادر میکرد که تا پیش از آن ممکن نبود. این بند قانون اساسی صدای مسلمانان افراطی سوریه را درآورد و باعث شد گروه «اخوان المسلمین» در این کشور دست به قیام بزند. قیامهایی که خنثی شد اما جو امنیتی آن در کشور باقی ماند به طوری که سوریه تا سال ۲۰۱۱ در شرایط اضطراری قرار داشت و تجمع بیش از ۵ نفر در این کشور ممنوع بود.
سال ۲۰۰۰ که بشار اسد رئیس جمهور سوریه شد را «بهار دمشق» مینامند. سالی که شروع باز شدن محدودیتها و اعطا برخی آزادیها در این کشور بود اما این بهار آنچنان که باید به بار ننشست و خیلی زود با بحرانهایی جدی گره خورد. سال ۲۰۰۶ سوریه درگیر بزرگترین قحطی تاریخ خود شد. خشکسالی بزرگی که تا سال ۲۰۱۱ ادامه داشت. این خشکسالی که کارشناسان علت آن را گرم شدن زمین معرفی کردند، از منطقه شام که در تاریخ به سرسبزی و باروری معروف بود، سرزمینی ساخت که در تأمین مایحتاج اولیه مردم خود نیز دچار چالش شد. از طرفی دیگر، سال ۲۰۰۳ حزب بعث عراق با دستگیری و اعدام صدام حسین سقوط کرده بود و پیروی از این حزب در این کشور جرم به حساب میآمد. جرم بعثی بودن در عراق و همچنین آوارگی ناشی از جنگ آمریکا در عراق، باعث شد تا بعد از سال ۲۰۰۶ بیش از ۱.۵ میلیون نفر از این کشور به سوریه پناهنده شوند. درست در زمانی که سوریه درگیر خشکسالی بزرگ و دست و پنجه نرم کردن با مخالفان اسلامگرای افراطی خود بود.
فقر، بیکاری و معضلات اجتماعی روز به روز در سوریه رشد میکرد و نارضایتیهای اجتماعی از عملکرد دولت بیشتر میشد. این نارضایتیها سال ۲۰۱۱ و همزمان با خیزش کشورهای عربی شمال آفریقا و غرب آسیا به خیابانها ریخته شد. اپوزیسیون سوریه که شامل گروههای مخالف دولت بودند به خیابانها آمدند و دست به اعتراضات سراسری علیه دولت بشار اسد زدند.
معترضان روزهای خاصی از هفته، به خصوص جمعهها را برای اعتراضات سراسری خود انتخاب میکردند و فراخوان میدادند. روزهایی که «جمعه عزت»، «جمعه آزادی»، «جمعه نگهبانان میهن» و کلماتی از این دست نامیده میشد. در شروع این اعتراضات پلیس سوریه چند جوان و نوجوان را به جرم دیوارنگاری علیه حکومت دستگیر کرد و در پی آن معترضان چند مقر حزب بعث سوریه را به آتش کشیدند. موج خشونت همینطور بین معترضان و مأموران حکومتی بیشتر میشد تا اینکه پای نیروهای مسلح به میان آمد.
گروه «ارتش آزاد سوریه» که جدا شدگان از ارتش سوریه بودند و گروه «جبهة النصره» که شاخهای از القاعده بود، اولین گروههای مسلحی بودند که به صف معترضان اضافه شدند و دیگر چیزی از اعتراضات و تظاهرات مسالمتآمیز باقی نماند. دیگر جنگ داخلی ارتش سوریه و مخالفانش شروع شده بود.
در همین وانفسا، ایالات متحده آمریکا هم در این آتش دمید و داراییهای دولت سوریه در آمریکا را مسدود کرد. در گیر و دار جنگ داخلی، دولت سوریه برای پایان دادن به جنگ و خشونت، پیشنویس قانون اساسی جدید را به همهپرسی گذاشت. یک قانون اساسی که تا حد زیادی با خواستههای اولیه معترضان دولت هماهنگ بود. دوره هفت ساله را برای ریاست جمهوری تعیین میکرد و از عدم رهبری حزب بعث بر دولت و جامعه میگفت. این قانون اساسی با ۸۶ درصد آرا مردم پذیرفته شد اما آتش جنگ نخوابید. دیگر جنگ داخلی سوریه فقط شامل مردم معترض سوریه نبود که بشود با برآوردن خواستههای آنان آبی به روی آن ریخت.
کم کم سر و کله گروهی جدا شده از القاعده پیدا شده بود که خود را «دولت اسلامی عراق و شام» به اختصار «داعش» مینامید و جنگ تمام عیار با تجهیزات و اموال غربی-عربی را علیه حکومت سوریه و عراق شروع کرده بود. در این میان، کردهای شمال سوریه نیز جبههای را تشکیل دادند که نه همراه با دولت سوریه بود و نه با مخالفینش. کردهای سوریه داعیه تجزیهطلبی داشتند که سال ۲۰۱۶ به هدفشان رسیدند و با حمایت غرب، حکومت فدرال کردستان در شمال سوریه به رسمیت شناخته شد.
از طرف دیگر، ترکیه که هم قدرت گرفتن کردهای شمال سوریه را برای خود خطر میدید و هم بدش نمیآمد که در این وانفسا یک بار برای همیشه معضل شمال سوریه را برای خودش حل کند، دست به تجاوز به این مناطق زد. همچنین رژیم صهیونیستی هم که زمین جنگ را مناسب ضربه زدن به سوریه و متحدانش میدید، حملات هواییاش را به این کشور شروع کرد.
امروز اگر چه مناطق تحت کنترل داعش در سوریه به طور کلی آزاد شده است اما این گروه تروریستی همچنان به طور پراکنده در این کشور فعالیت دارد. گروه «تحریر الشام» که از ادغام گروه «جبهة النصرة» با چند گروه اسلامگرای افراطی دیگر در سال ۲۰۱۷ تشکیل شد نیز همچنان در این کشور دست به اقدامات مسلحانه میزند. همچنان نظام فدرال کرد کنترل بخشهای شمالی سوریه را در دست دارد و حالا سوریه تبدیل به زمین جنگ کشورهای مختلف شده است. بنا بر گزارش سازمان ملل تا امروز بیش ۵۱۱ هزار نفر از مردم سوریه در جریان این جنگ کشته شدهاند و آمار آوارگان سوری در دنیا بیش از ۱۲ میلیون نفر است.
حالا دیوارهای شهرهای سوریه که زمانی پر از دیوارنگارههای اعتراضی بودند، اگر در جنگ سالم مانده باشند، جملات حسرتبار و برخی اشعار غمانگیز نزار قبانی در رثای سوریه و تروریسم را بر تن خود دارند. نزار قبانی که همسرش، بلقیس را در جریان یک انفجار تروریستی در لبنان از دست داده بود، اشعار بسیاری در این باره سروده است که البته نمیدانم اگر امروزِ دمشق، شهر دوستداشتنیاش را میدید، چه میسرود.
نظر شما