خبرگزاری مهر _ گروه فرهنگ و ادب: چرا اعتراضهایی که این روزها به بهانه مرگ تأسف بار مهسا امینی رخ داده است، به بهانه گرانی سرسام آور قیمت مسکن و ارز رخ نداد!؟ آیا معترضان به قیمت از دست رفتن جان یک انسان دست به شورش زدند؟
رسانههای فارسی مخالف و معاند در خارج از کشور (شبکههای تلویزیونی بی بی سی، ایران اینترنشنال و من و تو) پیشتر به معضل قیمت مسکن، ارز و امثالهم بسیار میپرداختند و به این بهانه به جمهوری اسلامی ایران میتاختند، اما اعتراض و یا شورش خیابانی عدهای را به دنبال نداشت، به طریقی که این روزها مردم را به شورش دعوت میکنند و اراده برخی هم بر اعتراض در عرصه عمومی به گونهای که الان هست نبود، چرا؟
در این حال، چند فرض و دلیل، محتمل است:
۱_ چون دستهای از مردم سودهای کلانشان از بازار دلالی و آشفته مسکن و ارز و طلا و… _ ناشی از اقتصاد بیمار _ است، لاجرم علاقهشان نیز در گرانی این کالاهاست. بدیهی است وقتی این کالاهای مصرفی که به کالاهای تجاری تبدیل شده، گران میشود، نفع عدهای در بالا رفتن ارزش آنهاست، لذا، از گرانی آنها استقبال میکنند، تا چه برسد که بخواهند اعتراض آشکار بکنند.
در این ارتباط اگر گرانی بنزین که قبلاً اعتراض مردمی را در پی داشت و اعتراض خاموش عده آسیب پذیر در گرانی مسکن و ارز را بسنجیم، به نتایج روشنتری دال بر نوع اعتراض خیابانی معترضان آشکار بنزین در مقابل معترضان خاموش گرانی مسکن و ارز دست مییابیم.
چه فریادهای خاموشی که فاقدان مسکن از گرانی آن سر ندادهاند، اما صدایشان شنیده نشد و یا اگر شد راهکاری برای آن نبوده و نیست!
همانگونه که گرانی بنزین، فریاد مردم کم درآمد را در میآورد، درصدی از مردم هم که دارای یک یا چند خانه شخصیاند و یا ارز و طلا در خانه ذخیره کردهاند و سودش را میبرند، لذا همیشه منتظر گران شدن آنها هستند. باور کنید اگر قیمت دلار به ۵۰ هزار تومان هم برسد، اعتراضهایی حتی به شکل مسالمت آمیز هم نمیشود، مگر دهن به دهن بچرخد و تمام!
باور کنید گرانی ناگهانی و عجیب مسکن جان عدهای را گرفته است؛ مرگهای خاموش کم نیستند! اگر فرض بر این باشد که اعتراضات این روزها به قیمت جان یک انسان سر داده میشود، مگر پیشتر مرگهای مشابه دیگری رخ نداده بود، اما چرا منجر به اتفاقی در عرصه عمومی نشد؟
۲_ روشن است که موضوع حجاب و گشت ارشاد و کارکرد آن در جامعه و مخالفت برخی با آن، مقولهای سیاسی شده است و ظرفیت تبدیل به جرقه اعتراض به نحوی که در روزهای پایانی شهریورماه سال جاری آغاز شد، یافته و علیرغم اینکه علما دین و دولت از منظر دینی بر آن تاکید میورزند، اما بخشی از جامعه علمی صرف نظر از این تاکید با دولت همراه نمیشود و این عدم همراهی چالش همیشگی میان نخبگان و مردم بوده که جای بحث و بررسی آن در این وجیزه نیست.
باید یادآور شد، دانشگاه همیشه منشأ حرکتهای سیاسی اعتراضی بوده و حساسیت دانشگاه هم به مقولههایی از جنس سیاست است و اتفاقها از آنجاست که به کف خیابان میآید، بماند فعالیت رسانههای فارسی مخالف در این زمینه که از سوژه حجاب بیشترین بهره برداری سیاسی را علیه جمهوری اسلامی ایران میبرند، چرا که به دلیل اختلاف فرهنگی، امکان پردازش بیشتری نسبت به سایر موضوعات برایشان دارد.
پس آیا دلایل اعتراضها تنها مرگ خانم امینی و حجاب است، یا دلایل پیدا و پنهان دیگری هست که همیشه امکان بروز نمییابند. بنابراین، بحرانهای ویرانگری مانند افزایش قیمت مسکن و… جرقه ساز نشدند، چون اولاً این افزایشهای سرسام آور، تدریجی بودند و باعث اعتراضهای دفعی آشوب گرانه عدهای نشدند.
پس ریشه اصلی اعتراضها کجاست؟
وقتی عرصه سیاسی و سیاست ورزی فعال نباشد و یا فاقد کارآمدی باشد، در نتیجه نخبگان به حاشیه میروند و سیاست زدگی رواج مییابد و جامعه نمایندگان سیاسی و یا حلقه واسطه میان خود و مردم و دولت را از دست میدهد، در این شرایط است که اعتراضهای بی سر و سامانی پدید میآید.
هیچگاه جامعه ما چنین فضای دو قطبی حادی که الان با آن مواجه است را به خود ندیده بود! بی کنش و واکنش سیاسی، جامعه معنایی ندارد و آدمیانی غیر فعال و ناکارا و بی تفاوت به منافع ملی و یا سرکش به بار میآورد و در مقابل آن، تندرویهایی که ناتوان است از ارائه گفتمان مناسبی از جمهوری اسلامی، و در نتیجه مقابله به مثلهایی که نه دولت را خوشایند است و نه ملت را.
تذکر: در آسیب شناسی مسائل کشور، به نظرات استادان متعهد و متخصص کشورمان که در برنامههایی همچون «شیوه» در شبکه چهار سیما که برخی از آنها صریحترین و انتقادیترین سخنان را نسبت به وضعیت موجود بر زبان راندهاند، توجه کنیم.
در این صورت خواهیم دید که ناکارآمدیها و دلایل آن پیش روی ماست و علاج باید کرد تا مسائلِ ناشی از آن بیش از این جامعه را دو قطبی نکند. گفتنی است، در این روزها سخنان اهالی متخصص دین و فرهنگ و سیاست که به جمهوری اسلامی التزام فکری دارند و منتقدانه ریشهها و راه حل مسائل را بیان میدارند، از هر روزگاری و دورهای شنیدنیتر است.
وقتی استادان متخصص علوم انسانی در رشتههای مختلف از علل برخی ناکارآمدیها در حکمرانی سخن میگویند و در رسانه ملی بر تجدید نظر در شیوهها تاکید میکنند، ما نیز بدان ملتزم شویم و از نقادیهای برخی از هموطنانمان برآشفته نشویم. چه بسیارند آنانی که شیوه نقد را رعایت نمیکنند و در مقابل آنانی که هیچ نقد و اعتراض سازندهای را برنمی تابند!
جمهوری اسلامی عزیز ما بی عیب نبوده و نیست، معایبش را بگوییم تا چاره اندیشی شود. ما به عادی شدن فضای گفتوگو و نقادی در جامعه به شدت نیازمندیم.
محمد صادق امینی پینوندی؛ کارشناس فرهنگی
نظر شما