خبرگزاری مهر- گروه دین و اندیشه: قرآن کریم سرشار از قصص و گزارشهای تاریخی مربوط به امّتهای پیشین و پیامبران آنان با هدف انتقال معارف وحیانی و هدایت انسان است. قصص قرآنی از نظر محتوا و هدف، شامل همه حکمتهای نزول قرآن میشود و در این راه شیوهای کارآمد است. از این رو قرآن داستان را برای اثبات وحی و نبوت، یگانگی خدا، هم ریشه بودن ادیان آسمانی و نیز برای بیم و نوید، نشان دادن نمودهای قدرت الهی، سرانجام نیک و بدی، صبر یا ناشکیبایی، سپاسگزاری یا سرکشی و دیگر اهداف رسالی، تربیتی و یا سنتهای تاریخی و اجتماعی به کار میبرد.قرآن با داستان روشن میکند که شیوه دعوت انبیا و ابزارهای به کار رفته در این راه همسان بوده است و امتها در برابر آنها به یک گونه واکنش نشان دادهاند و پیش برندهها و بازدارندههای گسترش دین، همانند بودهاند. قرآن در موارد گوناگونی بر این حقیقت تأکید داشته و به اشتراک پیامبران در موضوعات فراوانی اشاره کرده است. آنچه پیشرو دارید گزیدهای از سخنان آیتالله مصباحیزدی در دفتر مقام معظم رهبری است که در تاریخ ۱۳۹۶/۰۳/۰۷ مطابق با هجدهم محرم ۱۴۳۸ ایراد کردهاند:
یکی از داستانهایی که قرآن کریم به صورت مکرر از آن یاد کرده است، داستان اصحاب سبت است که در قرآن پنج مرتبه به آن اشاره شده است. این داستان جریان مفصلی دارد که به اجمال به آن میپردازیم. یکی از سنتهایی که در میان بنیاسرائیل رایج و البته مستند به امر الهی بود، تعطیلی روز شنبه بود. هماکنون نیز یهودیها در تمام دنیا روز شنبه را تعطیل میکنند و بعضی از کارها را در آن روز حرام میدانند؛ مثلاً گوسفند سر نمیبرند و خرید و فروش نمیکنند. روز شنبه نزد یهودیان تعطیل مطلق است و باید به معبدشان بروند و به عبادت بپردازند. البته خداوند برای یهودیها احکام سختی قرار داده بود. بعضی از احکام آنها از همان ابتدای تشریع سختتر از دیگر ادیان بود، و در ادامه نیز احکام سخت دیگری به عنوان عقوبت برای آنها واجب شد. این نص قرآن است که میفرماید: فَبِظُلْمٍ مِّنَ الَّذِینَ هَادُواْ حَرَّمْنَا عَلَیْهِمْ طَیِّبَاتٍ أُحِلَّتْ لَهُم ْ؛[۱] در ابتدا طیباتی برای آنها حلال بود، ولی خداوند به عقوبت گناهان و ظلمهایی که مرتکب شدند، چیزهایی را بر آنها حرام کرد. ولی اصولاً احکام تورات نیز سخت بود و از اینروست که در آیاتی که درباره پیغمبران بعدی است، خطاب به آنها میفرماید: وَلِأُحِلَّ لَکُم بَعْضَ الَّذِی حُرِّمَ عَلَیْکُم ْ؛[۲] پیغمبران بعدی، بهخصوص پیغمبر اسلام به مردم میگفتند: ما آمدهایم که بعضی از چیزهایی را که برای شما حرام شده بود، تجویز کنیم. در شریعت اسلام خیلی چیزهای حلال وجود دارد که در شریعت یهود حرام است.
از جمله کارهایی که برای یهودیان حرام بود، کار کردن در روز شنبه و از جمله صید ماهی در این روز بود. واَسْأَلْهُمْ عَنِ الْقَرْیَةِ الَّتِی کَانَتْ حَاضِرَةَ الْبَحْرِ ؛[۳] صید ماهی در روز شنبه حرام بود و گروهی از بنیاسرائیل بودند که محل سکونتشان مشرف به دریا بود. آنها غذایشان عمدتاً ماهی بود و زندگیشان از راه صید ماهی میگذشت. خداوند میفرماید: روز شنبه ماهیها دستهدسته نزدیک ساحل میآمدند؛ إِذْ تَأْتِیهِمْ حِیتَانُهُمْ یَوْمَ سَبْتِهِمْ شُرَّعاً، اما روزهای دیگر نمیآمدند؛ وَیَوْمَ لاَ یَسْبِتُونَ لاَ تَأْتِیهِمْ. این مسئله برای آنها خیلی گران آمد. بالاخره وضع اقتصادشان به هم میخورد، و از خصوصیات قوم یهود دلبستگی شدید به مال و اقتصاد بود. هماکنون نیز در همه دنیا یهودیها به علاقهمندی به پول و فعالیتهای اقتصادی شناختهشده هستند.
عدهای از مردم چارهاندیشی کردند و فکرشان به اینجا رسید که گودالهایی اطراف دریا و نهرهای آب بکنند و روزهای شنبه آب را به طرف این گودالها باز کنند. وقتی ماهیها همراه آب به این گودالها آمدند جلوی آن را ببندند، و روز یکشنبه آنها را صید کنند. به این وسیله هم منافع اقتصادیشان تأمین میشد و هم به خیال خودشان خلاف دستورات خدا عمل نکرده بودند! روز شنبه که ماهی صید نکرده بودند بلکه فقط جلوی گودال را باز و بسته کرده بودند! کَذَلِکَ نَبْلُوهُم بِمَا کَانُوا یَفْسُقُونَ؛ در اینجا قرآن اشاره دارد که اینکه ماهیها روز شنبه کنار دریا میآمدند و روزهای دیگر نمیآمدند، آزمایشی الهی بود، و علت اینکه خداوند این آزمایش سخت را برای آنها گذاشت این بود که اهل فسق و فجور بودند و برای نافرمانی خدا به دنبال بهانه میگشتند. تا بالاخره این بهانه را هم پیدا کردند و روز شنبه ماهیها را به گودالها میفرستاند و آب را میبستند تا روز یکشنبه آنها را صید کنند.
عدهای به این کار مشغول شدند، اما گروهی از این قوم، به موعظه اینان پرداختند و گفتند: با احکام خدا بازی نکنید و این کار را نکنید! خداوند فرموده است شنبه صید نکنید! این کار را رها کنید! این کار موجب عقوبت خداوند میشود. از سوی دیگر دسته سومی موعظهگران را ملامت میکردند و میگفتند: شما به اینها چه کار دارید؟! چرا با اینها سروکله میزنید؛ اینها که به حرف شما گوش نمیدهند. اینها را رها کنید! شما خودتان صید نکنید، به اینها هم کار نداشته باشید، بگذارید کار خودشان را بکنند! آنهایی که موعظه میکردند، گفتند: مَعْذِرَةً إِلَی رَبِّکُمْ وَلَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ؛ اولاً ما این کار را میکنیم تا پیش خدا عذر داشته باشیم و به وظیفه خودمان عمل کرده باشیم. وَلَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ؛ ثانیاً شاید در بین آنها نیز کسی پیدا بشود که تحت تأثیر موعظه ما قرار بگیرد و دست از این کارش بردارد. فَلَمَّا نَسُواْ مَا ذُکِّرُواْ بِهِ أَنجَیْنَا الَّذِینَ یَنْهَوْنَ عَنِ السُّوءِ وَأَخَذْنَا الَّذِینَ ظَلَمُواْ بِعَذَابٍ بَئِیسٍ بِمَا کَانُواْ یَفْسُقُونَ ؛[۴] نتیجه اینکه خداوند عذابی بر این قوم نازل کرد و صیدکنندگان و کسانیکه موعظهگران را نهی میکردند معذب شدند. فقط موعظهگران، همان کسانی که نهی از منکر میکردند نجات پیدا کردند. در آیات دیگر آمده است که آن دو دسته به میمون تبدیل شدند؛ فَقُلْنَا لَهُمْ کُونُواْ قِرَدَةً خَاسِئِینَ ؛[۵] به آنها امر کردیم که میمون بشوید؛ امر تکوینی الهی است و آنها به میمون تبدیل شدند. در روایات آمده است که وقتی انسانی به صورت حیوان مسخ شود، سه روز بیشتر زنده نمیماند. بنابراین اینها نیز پس از اینکه سه روز به صورت میمون در بین مردم زندگی کردند، مُردند.
عبرتگیری گروههای مختلف
در سوره بقره بعد از بیان مسخ این افراد جملهای آمده است که در سوره اعراف نیست. میفرماید: فَجَعَلْنَاهَا نَکَالاً لِّمَا بَیْنَ یَدَیْهَا وَمَا خَلْفَهَا وَمَوْعِظَةً لِّلْمُتَّقِینَ ؛[۶] این مسخ تنبّهی برای معاصران و آیندگان آنها بود. وقتی انسان میبیند که برادرش، پسرخالهاش، پسر عمهاش و بالاخره برخی از افرادی که تا دیروز با آنها ارتباط داشته است، به صورت میمون درآمدهاند، یکباره تکان میخورد و شوکی در او ایجاد میشود. چهبسا کسانی که این کار را نکرده بودند، اما نزدیک بود به آنها ملحق شوند، وقتی وضعیت را دیدند دیگر به آن گناه آلوده نشدند. همچنین وقتی برای کسانی که در آن زمان نبودند، این داستان نقل شود، تحت تأثیر واقع میشوند. همچنین این ماجرا موجب تقویت روحیه اهل تقوا خواهد بود. گاهی انسان گناهی را مرتکب نمیشود، اما ممکن است ارادهاش ضعیف باشد و اگر در اثر گرسنگی و فقر به او فشار بیاید، مبتلا شود. وَمَوْعِظَةً لِّلْمُتَّقِینَ؛ این جریان باعث شد که اراده اهل تقوا نیز تقویت شود و اصلاً فکر نزدیکشدن به این گناه را هم نکنند.
علت مسخ
بنیاسرائیل انحرافات و گناهان مختلفی مرتکب شدند که به برخی از آنها در جلسات گذشته پرداختیم. گوسالهپرست شدند؛ حتی آمدند از حضرت موسی تقاضای ساختن بت کردند؛ ولی خداوند به خاطر این گناهان آنها را مسخ نکرد. اما اینجا چطور شد که مسخ شدند؟ چرا این صید آنها را به این عقوبت سنگین گرفتار کرد؟ با اینکه آنها به صورت رسمی در روز شنبه صید نکردند؛ آب را به حوضچهها باز کردند تا روز یکشنبه صید کنند. صید کردن در روز شنبه حرام بود، روانکردن آب به حوضچهها که حرام نبود. دستوری نیز نبود که اگر همراه آب، ماهی به حوضچهها آمد باید برگردانید. چرا این کاری که به ظاهر خلاف شرع بیّنی هم نبود، باعث مسخ آنان شد؟ تازه این مسخ فقط گریبان مرتکبان را نگرفت بلکه آنهایی که نهی از منکر نکردند نیز گرفتار شدند.
بازی با دین خدا، ممنوع!
پاسخ این است که خداوند فسق بیّن را تحمل میکند، حتی شرک را هم تحمل میکند و برای مشرکان زود عذاب نازل نمیکند، اما آنهایی را که میخواهند با دین خدا بازی کنند، تحمل نمیکند. خداوند هیچکدام از مشرکانی که این همه جنایات کرده و جنگها علیه پیغمبر و مسلمانان به راه انداختند، مسخ نکرد. حتی آنها را به عذابی فراگیر که همه هلاک شوند مبتلا نکرد. اما اینها آمدند و به زبان حالشان گفتند: خدایا تو گفتی نکن! اما کاری به سرت میآوریم که بگویی بکن و نتوانی بگویی نکن! آن قدر با دین تو بازی میکنیم که همان کاری که تو میخواهی نشود، بشود و حجتی نیز بر ما نداشته باشی! خداوند میخواست آنها در روز شنبه به دنبال عبادت بروند و کار را تعطیل کنند، اما اینها همان کار دنیاییشان را کردند و رفتند چاله کندند و آب را روانه آنها کردند تا ماهیها به داخل آن بیایند و آنها را حبس کنند.
حال این پرسش مطرح میشود که آیا بعضی از کلاه شرعیهایی که ما در معاملاتمان درست میکنیم از همین قبیل نیست؟ آیا بیان داستان اصحاب سبت هشداری برای ما مسلمانها نیست که با دین خدا بازی نکنیم؟ وقتی اقتصاددانان درباره دلیل ورشکستگی گسترده مردم، گرانی و پایین آمدن سطح اقتصاد تحقیق میکنند، در آخر به همین سودهای کلان ربوی میرسند؛ کسانی به خیال اینکه درآمدهایی کسب کنند، سودهای کلان برای وام به بانکها دادند، وقتی آن درآمدها حاصل نشد، در آن ماندند و کارخانه و سرمایهشان رفت و خودشان ورشکسته شدند. امروز در همه دنیا اختلاف طبقاتی روزبهروز بیشتر میشود؛ یعنی همانطور که به تعداد سرمایهداران چند میلیارد دلاری افزوده میشود، فقرا نیز زیاد میشوند؛ فقرایی که در سطل خاکروبه به دنبال لقمه نانی میگردند. آنهایی که جرأت تحقیق درباره این مسائل را دارند، میگویند: ریشه همه این فسادهای اقتصادی رباخواری است. آن وقت ما کلاه شرعی میگذاریم و وام با ۳۰ درصد سود هم میدهیم و میخواهیم با یک جعبه سیگار یا یک سیر نبات مسئله را حل کنیم! توجه داشته باشیم که نباید با دین خدا بازی کرد.
گناه ترک نهی از منکر
نکته دوم اینکه اگرچه کسانیکه در جامعه مرتکب گناه، بهخصوص گناههای اجتماعی و علنی میشوند، خود مرتکب فساد میشوند و جامعه را به فساد میکشند، ولی تکلیف امربهمعروف و نهیازمنکر از دیگران ساقط نمیشود. خداوند فقط صیدکنندههای ماهی را مسخ نکرد، آنهایی که نهی از منکر نمیکردند نیز مسخ شدند. گناه فقط گناههای ایجابی و کارهایی که انجام میدهیم نیست؛ گاهی ترک نهی از منکر و امر به معروف، گناه بزرگتری است و نزد خداوند سکوت کردن در مقابل بعضی از گناهان و مفاسد، از خود آن گناه عظیمتر و اهمیتش بیشتر است. ممکن است بگویید نهی از منکر اثر نمیکند؛ امتحان کردهایم، نتیجه نداده است. پاسخ این است که ما چگونه برای کارهای شخصیمان به دنبال راهحل میرویم و راه چاره پیدا میکنیم؟ چگونه است که برای کارهای شخصیمان گروه و هیأت تشکیل میدهیم، برای نهی از منکر نیز همین کار را بکنیم. درست است که شما یک نفری نمیتوانید جلوی همه مفاسد را بگیرید، اما اگر این کار به یک حرکت اجتماعی تبدیل شود و گروهی برای این کار ساخته شوند و مقداری از وقتشان را برای نهی از منکر صرف کنند، به نتیجه میرسند. این کار در اصفهان انجام شده و نتیجه داده است؛ عدهای تربیت شدند و در خیابانهای بزرگ مثل چهار باغ به فاصلههایی میایستادند و به کسانی که مرتکب گناهی میشدند فقط تذکر میدادند. شاید نفر اول فحش هم میشنید، ولی وقتی این تذکر به فاصله ده قدم به وسیله فرد دیگری تکرار میشد، پس از دو سه بار تکرار نتیجه داده و موجب تغییر وضعیت و خجالت طرف مقابل شده است.
خداوند با کسی رودربایستی ندارد!
بنیاسرائیل مردمی هستند که خداوند درباره آنها میفرماید: انی فضّلتکم علی العالمین؛ من شما را بر همه جهانیان برتری دادم. خداوند در چند آیه به بیان این فضائل میپردازد، اما برخی از افراد همین قوم را به میمون تبدیل میکند. پیغمبرانی برای آنها فرستاد که برای هیچ قومی نیامدند. پیامبرانی مثل حضرت ابراهیم، اسماعیل، اسحاق، یعقوب و یوسف داشتند. تازه اینها پیامبرانی هستند که نامشان در قرآن است و ما از آنها خبر داریم. بنیاسرائیل هزاران پیغمبر داشتهاند که ما از آنها خبر نداریم. خداوند برای هیچ قومی این همه پیغمبر و مربی نفرستاد، اما وقتی که شیطنت میکنند و رودرروی خدا میایستند، آنها را به بوزینگانی پست و رانده شده تبدیل مینماید. خداوند با کسی رودربایستی ندارد. از امام باقر سلاماللهعلیه نقل شده است که لیس بین الله و بین احدٍ قرابة؛ خداوند با هیچکس خویشاوندی ندارد.
خداوند در کل عالم هستی، مخلوقی مثل پیغمبر اسلام صلیاللهعلیهوآله ندارد، اما حتی به ایشان چنین میگوید: لَقَدْ کِدتَّ تَرْکَنُ إِلَیْهِمْ شَیْئًا قَلِیلاً * إِذاً لَّأَذَقْنَاکَ ضِعْفَ الْحَیَاةِ وَضِعْفَ الْمَمَاتِ ثُمَّ لاَ تَجِدُ لَکَ عَلَیْنَا نَصِیرًا .[۷] در بعضی از روایات در تفسیر این آیه آمده است که عدهای نزد پیامبر آمدند و پیشنهاد کردند که به این شرط که سجده را از ما برداری، مسلمان میشویم. به این مناسبت این آیه نازل شد؛ لَقَدْ کِدتَّ تَرْکَنُ إِلَیْهِمْ شَیْئًا قَلِیلاً؛ نزدیک بود که کمی به نظر آنها تمایل پیدا کنی. میدانی که اگر این کار را میکردی چه میشد؟ إِذاً لَّأَذَقْنَاکَ ضِعْفَ الْحَیَاةِ وَضِعْفَ الْمَمَاتِ ثُمَّ لاَ تَجِدُ لَکَ عَلَیْنَا نَصِیرًا؛ دیگر حساب تو از ما جدا میشد و در مقابل ما هیچکس از تو حمایت نمیکرد. حتی شمای پیامبر حق نداری که ذرهای از حکم خدا کوتاه بیایی. قانون خدا ناموس خداست و تجاوز به حکم خدا و بازی کردن با دین خدا، تجاوز به ناموس اوست و خداوند این را تحمل نمیکند. البته عذابها متناسب با شرایط زمانی و مکانی است و خداوند همه را به یک صورت عذاب نمیکند. درباره بنیاسرائیل دیدیم که آنها گرفتار انواع و اقسام عذابها شدند که یکی از زشتترین و رسواکنندهترین آنها عذاب مسخ بود.
در این داستانها از این نکتهها بسیار وجود دارد که اگر دقت کنیم برای زندگی فردی، اجتماعی و صنفیمان بسیار مفید است. متأسفانه ما وقتی هم که قرآن میخوانیم کمتر به این مضامین میپردازیم، کمتر تدبر میکنیم و کمتر از آن پند میگیریم. امیدواریم خدای متعال پردههای غفلت را از دلهای ما بردارد و به برکت این ماه شریف دلهای ما را روشن کند و به ما توفیق دهد آلودگیها را از خود بزداییم و در مسیری قدم برداریم که خدا راضی باشد و مشمول دعاهای آقا امام زمان عجلاللهتعالیفرجه قرار بگیریم.
[۱]. نساء، ۱۶۰.
[۲]. آل عمران، ۵۰.
[۳]. اعراف، ۱۶۳
[۴]. اعراف، ۱۶۵.
[۵]. بقره، ۶۵.
[۶]. بقره، ۶۶.
[۷]. اعراف، ۷۴-۷۵.
نظر شما