۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۲، ۸:۱۹

نگاهی به آخرین روزهای رضاشاه/۴

وقتی ارتشی‌ها مقاومت کردند و رضاخان فرمان توقف داد

وقتی ارتشی‌ها مقاومت کردند و رضاخان فرمان توقف داد

فروغی به قوای نظامی دستور شاه را اعلام کرد که از هرگونه مقاومت خودداری کننداین‌دستور سرلشکر شاه‌بختی را در اهواز خشمگین کرد. او تلگراف زد که «چرا دست از جنگ بکشیم؟ داریم فاتح می‌شویم.»

خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و ادب _ صادق وفایی: کتاب «در آخرین روزهای رضاشاه» به‌قلم یک‌نویسنده انگلیسی، مطالب جالبی درباره اشغال ایران توسط متفقین و انفعال رضاخان پهلوی در دفع حمله متجاوزان دارد. این‌کتاب به برخی از زوایای تاریک این‌ماجرای تاریخی، نور جالبی تابانده است.

تا به‌حال در پرونده‌ای که برای نقد و بررسی این‌کتاب باز کردیم، ۳ مطلب منتشر شد که از پیشینه‌های اشغال ایران و تجاوز به شمال و جنوب خاکش در جنگ جهانی دوم آغاز شده و تا بامداد اشغال ادامه پیدا کردند. یکی از مشابهت‌های تاریخی مرتبط با این‌ماجرا هم بهانه‌های واهی دولت‌های غربی برای حمله به‌یک‌کشور و اشغالش هستند که همیشه پس از مدتی، دروغ‌بودنشان مشخص می‌شود اما درک این‌مساله پس از اشغالگری و بهره‌برداری‌های استعمارگران فایده‌ای ندارد. همان‌طور که زمان جنگ جهانی دوم، حضور مستشاران آلمانی در خاک ایران، بهانه حمله و اشغالگری متفقین قرار گرفت، چند دهه بعد وجود دروغین سلاح‌های کشتارجمعی در عراق، باعث حمله به این‌کشور و آوارگی و بدبختی مردم این‌کشور توسط آمریکا شد.

سه‌قسمتی که تا به‌حال از پرونده «نگاهی به آخرین روزهای رضاشاه» منتشر شده‌اند، در پیوندهای زیر قابل دسترسی و مطالعه هستند:

* «چرچیل: می‌توانیم بر قانون خودمان پا بگذاریم / رضاخان از کجا پیدا شد؟»

* «وقتی بی‌طرفی ایران به‌معنای طرفداری از انگلیس و شوروی بود»

* «تنها فرد بی‌خبر از اشغال ایران توسط متفقین رضاخان بود / انگلیس: طوری بی‌طرف باشید که منافع ما حفظ شود!»

در ادامه مشروح چهارمین‌قسمت از این‌پرونده را می‌خوانیم:

* کشته‌شدن مردم انزلی، کنسول عراق و خواهر دینی آلمانی

صبح روز ۲۶ اوت ۱۹۴۱ (۴ شهریور ۱۳۲۰) ۱۳ فروند هواپیمای دوباله هنگ دوم هوایی ایران در فرودگاه تبریز توسط خلبانان این‌فرودگاه از زمین برخاسته و همراه با سرهنگ شیبانی به‌سمت زنجان و سپس تهران پرواز کردند. از این‌تعداد ۱۱ فروند در زنجان فرود آمدند. شیبانی که مطمئن بود نیروهای شوروی به زودی سر می‌رسند، به سمت تهران پرواز کرد. لحظاتی بعد یک بمب‌افکن شوروی فرودگاه زنجان را بمباران کرد و سپس نیروی هوایی شوروی شهر بی‌دفاع قزوین را هم بمباران کرد. صبح آن‌روز ضمن این‌که هواپیماهای شوروی در تبریز اعلامیه و بمب می‌ریختند، پدافند هوایی ایران مانع از پروازشان در شمال کشور می‌شد. صبح آن‌روز ستوان یدالله بایندر برادر کوچک‌تر دریادار بایندر هم در حمله به بندر پهلوی (انزلی) و بمباران هواپیماهای شوروی به شهادت رسید.

کنسول عراق که کنار یکی از پنجره‌های کنسول‌گری‌اش ایستاده بود و عبور سربازان را تماشا می‌کرد، مورد اصابت گلوله قرار گرفت و درجا کشته شد. خواهر دینی آلمانی الیزابت گارمس که حاضر به ترک تبریز نشده بود و بیمارستان کودکان نابینا را اداره می‌کرد، به‌وسیله پلیس مخفی شوروی بازداشت و به زندان شهر برده شد. همان‌جا هم ضمن بازجویی کشته شد در درگیری‌های بندر پهلوی، چند تک‌تیرانداز ایرانی از ساختمان‌ها به نیروهای شوروی شلیک می‌کردند که شوروی‌ها آزادانه در همه جهات به آتش آن‌ها پاسخ دادند. در همان‌ساعات کنسول عراق که کنار یکی از پنجره‌های کنسول‌گری‌اش ایستاده بود و عبور سربازان را تماشا می‌کرد، مورد اصابت گلوله قرار گرفت و درجا کشته شد. خواهر دینی آلمانی الیزابت گارمس که حاضر به ترک تبریز نشده بود و بیمارستان کودکان نابینا را اداره می‌کرد، به‌وسیله پلیس مخفی شوروی بازداشت و به زندان شهر برده شد. همان‌جا هم ضمن بازجویی کشته شد. شهر رضاییه در پی بمباران بی‌رحمانه روز گذشته آرام بود و اجساد کشته‌شدگان در کوچه‌ها افتاده بود. بمب‌افکن‌های شوروی آن‌روز ساعت ۱۰ صبح مجدداً حومه شهر را بمباران کردند.

* وقتی سرلشکر انگلیسی روی تابوت بایندر پرچم انگلیس کشید

در ادامه، مراسم تشییع رسمی پیکر دریادار بایندر در پایگاه نیروی دریایی خرمشهر برگزار شد. سرلشکر چارلز هاروی فرمانده لشکر هفتم هندی با حضور در این‌مراسم، روی تابوت یک‌پرچم انگلیس کشید اما درست در لحظه شروع مراسم، ناوبان یکم شمس‌الدین صفوی پرچم انگلیس را برداشت و پرچم سه‌رنگ ایران را جایگزین آن کرد.

* مقاومت سرلشکر شاه‌بختی و مقدم

در کوران درگیری‌ها، سرلشکر شاه‌بختی فرمانده لشکر آذربایجان و از امرای نظامی پرنفوذ همدوره با رضاخان، در مواجهه با پیشنهاد عقب‌نشینی که توسط یک‌افسر ارتشی مطرح شد، به صورتش سیلی زد و گفت دندان‌های کسی را که از عقب‌نشینی صحبت کند خرد می‌کند. شاه‌بختی دستور داد پل رودخانه کارون را دینامیت‌گذاری و آماده تخریب کنند. وقتی خبر نقشه‌های او به ستاد ارتش در تهران رسید، به او دستور داده شد هرگونه عملیات تخریبی را متوقف کند. این تنها رهنمودی بود که شاه‌بختی از فرماندهی عالی دریافت کرد. در همان‌حال در ۴۵۰ کیلومتری شمال اهواز، سرلشکر حسن مقدم شخصاً دفاع ایرانیان را رهبری می‌کرد و افرادش با گرسنگی و روحیه خراب ذخیره مهمات خود را تمام کرده بودند. مقدم به‌سمت کرمانشاه رفت تا یک خط دفاعی دیگر تدارک ببیند.

شوروی، در مسیر پیشروی خود شهرهای مرند و صوفیان و خوی و ماکو را اشغال کرد. انگلیس نیز آبادان و خرمشهر و بندر شاهپور را به تصرف درآورد. یک گردان چترباز انگلیسی هم حوالی مسجدسلیمان فرود آمده بود. لشکرهای اول و دوم ایران هم شب گذشته به‌ترتیب در غرب و شرق تهران مستقر شده و آرایش جنگی گرفته بودند. اما هیچ‌دستورالعمل عملیاتی‌ای به واحدهای صف اول جبهه واصل نشده بود و نیز هیچ‌دستور عملیاتی به سربازان پشت سر آنان داده نشد. تنها دستوری که به فرماندهان نظامی خارج از مرکز داده شده بود، این بود که از تخریب پل‌ها و خطوط آهن و جاده‌ها خودداری کنند. سرلشکر ارفع که متعجب و متحیر مانده بود، پیشنهاد کرد پل‌های مهم خراب شود و پادگان نیرومند تهران به استحکامات کوهستانی در غرب اراک عقب‌نشینی کند ولی رضاشاه نظرش را رد کرد. در همان‌حال، اهالی تهران گرسنه و در مضیقه بودند.

وقتی ارتشی‌ها مقاومت کردند و رضاخان فرمان توقف داد

تیمسار محمد شاه‌بختی

* درخواست ایران از آمریکا برای میانجیگری

ظهر چهارم شهریور، سرلشکر ضرغامی عازم سعدآباد شد و به رضاشاه گزارشی داد. به رغم خوش‌بینی کاذب گزارش، رضاخان فهمید ارتشش در حال فروپاشی است. در عالم واقعیت‌ها، امیدی به دفاع پیروزمندانه نبود و باقی‌ماندن رژیم او بستگی به پیامش به روزولت داشت. در نتیجه محمد شایسته وزیر مختار ایران در آمریکا دست به دامان دولت‌مردان آمریکایی و قرار شد آمریکا که قصد نداشت برای توقف تجاوزها کوشش کند، تقاضای ایران را برای میانجیگری آمریکا و توقف حملات، به انگلیس برساند. اما صحبت‌های والاس مری با شایسته، آخرین امید رضاخان را هم بر باد داد. مری گفت ما هدف بریتانیا را هدف خودمان می‌دانیم.

روزنامه نیویورک تایمز در مقاله سردبیرش تجاوز به ایران را منطقی دانست و درباره مقاومت ایرانی‌ها نوشت: این، واکنش منطقی ولی بیهوده ملتی است که بی‌چون و چرا خواستار حفظ بی‌طرفی و استقلال خود است. سردبیر نیویورک تایمز نوشت «ایرانی‌ها می‌توانند از طالع سعد خود سپاسگزار باشند که انگلیسی‌ها پیش از نازی‌ها وارد خاک کشورشان شده‌اند.» همان‌روز روزنامه نیویورک تایمز در مقاله سردبیرش تجاوز به ایران را منطقی دانست و درباره مقاومت ایرانی‌ها نوشت: این، واکنش منطقی ولی بیهوده ملتی است که بی‌چون و چرا خواستار حفظ بی‌طرفی و استقلال خود است. سردبیر نیویورک تایمز نوشت «ایرانی‌ها می‌توانند از طالع سعد خود سپاسگزار باشند که انگلیسی‌ها پیش از نازی‌ها وارد خاک کشورشان شده‌اند.» (صفحه ۲۵۴) بعدازظهر آن‌روز زره‌پوش‌های انگلیس از جنوب اهواز گذشتند و با هیچ‌مقاومتی روبرو نشدند. بخشی از آن‌ها هم به قریه تل‌زویه رسیدند و زیر آتش توپ‌ها و مسلسل‌های ایرانی قرار گرفتند.

* مقاومت فرودگاه مشهد مقابل بمب‌افکن‌های شوروی

از طرف دیگر، ساعت ۵ و ربع بامداد بمب‌افکن‌های شوروی به فرودگاه مشهد حمله کردند. اما با آتش سنگین توپ‌های ضدهوایی ایران روبرو شدند و خسارت کمی وارد آوردند. در مشهد هرج و مرج حکمفرما بود و هزاران نفر از اهالی با خودرو یا پای پیاده به ییلاقات اطراف شهر هجوم می‌بردند. نیروی هوایی ارتش سرخ هم پی‌درپی شهر را بمباران می‌کرد. ساعت ۹ بامداد ۳۵ فروند بمب‌افکن شوروی فرودگاه و سربازخانه‌ها را زیر و رو کردند ولی باز هم آتش ضدهوایی‌های ایران به رویشان گشوده می‌شد. در این‌بمباران‌ها یک آشیانه هواپیما مورد اصابت قرار گرفت و ۶ فروند هواپیمای هنگ سوم هوایی ایران نابود شدند. ۴ سرباز ایرانی هم کشته و ۱۸ تن دیگر مجروح شدند.

صبح آن‌روز علی منصور استعفایش را در کاخ سعدآباد به رضاخان داد. شاه هم که خبر حمله جدید شوروی به استان‌های خراسان و گرگان بیش از پیش دلش را خالی کرده بود، استعفا را پذیرفت. عصر آن‌روز بمب‌افکن‌های شوروی یک‌بار دیگر فرودگاه و پادگان مشهد را بمباران کردند. صبح همان‌روز بود که محمد شایسته وزیر مختار ایران در آمریکا، یک‌بار دیگر از دولت آمریکا تقاضا کرد هشت اصل منشور آتلانتیک را پیش بکشد و با این‌کار به حفظ بی‌طرفی و حاکمیت مسالمت‌آمیز ایران کمک کند. شایسته برای دریافت کمک از آمریکا به‌عنوان «قهرمان دفاع از حقوق و حاکمیت ملل کوچک» اصرار کرد.

* تقاضای رضاخان از فروغی برای پذیرش نخست‌وزیری به امید جلب رضایت متفقین

بعدازظهر آن‌روز، رضاخان از محمدعلی فروغی تقاضا کرد نخست‌وزیری را بپذیرد. فروغی نسبت به رژیم رضاشاه نظر انتقادی داشت. رضاخان هم به همین‌دلیل امیدوار بود این‌اقدامش مورد پسند مردم و متفقین قرار بگیرد. فروغی ساعت ۸ بعدازظهر آن‌روز هیئت وزیران خود را به رضاخان معرفی کرد. شاه موافقت کرد به کلیه نیروهای نظامی فرمان آتش‌بس بدهد تا مذاکره با متفقین آغاز شود.

گریه ایرانی‌هایی که دستور عقب‌نشینی را شنیدند

با این‌توافقات، قرار شد فروغی صبح روز بعد آتش‌بس را اعلام کند. به این‌ترتیب به همه سربازان وظیفه دستور داده شد سلاح‌هایشان را تحویل دهند و لباس‌های نظامی را از تن درآورند. دستور عقب‌نشینی اثرات سویی در سربازان داشت. بعضی از این‌که ناچار بودند بدون جنگیدن عقب‌نشینی کنند می‌گریستند. ارتش‌های انگلیس و ایران خود را برای نبردی بزرگ آماده می‌کردند. گرچه رضاخان مایل به آتش‌بس بود اما به‌نظر می‌رسید خبر این‌تصمیم پیش از آغاز نبردهای جدید به جبهه نخواهد رسید.

* توپ‌های ایرانی‌ها انگلیسی‌ها را متوقف می‌کند اما...

در جنگ و درگیری‌های جنوب و اهواز، ۷ فروند هواپیمای بلنهایم، سربازخانه و مراکز تجمع سربازان ایرانی را در حومه اهواز بمباران کردند. در ادامه در جنگ زمینی، توپ‌های هوویتزر ۱۰۵ میلی‌متری ایرانی به آسانی از پس توپ‌های ۱۸ پوندی قدیمی ژنرال اسلیم انگلیسی برمی‌آمدند. تیراندازی عالی این‌توپ‌ها را یک‌گروه آموزش‌دیده ایرانی به فرماندهی سرهنگ پیروزان علیه انگلیسی‌ها انجام دادند.

اما در جلسه فوق‌العاده مجلس، فروغی به قوای نظامی کشور دستور شاه را اعلام کرد که از هرگونه عملیات مقاومتی خودداری کنند تا موجبات خونریزی و اختلال امنیت ملی رفع شود. این‌دستور سرلشکر شاه‌بختی را در اهواز خشمگین کرد. او در پاسخ به تهران تلگراف زد که «چرا دست از جنگ بکشیم؟ ما داریم فاتح می‌شویم.»

وقتی ارتشی‌ها مقاومت کردند و رضاخان فرمان توقف داد

* شرایط ترک مخاصمه ایران رد و شرایط انگلیس اعلام می‌شود

سرگرد مسعود با خشم فراوان اعتراض کرد و گفت منظورش از صحبت‌ها آتش‌بس بوده نه تسلیم ایران! او هشدار داد به نیروهایش دستور حمله خواهد داد اما اسلیم اخطار کرد سرگرد ایرانی باید شرایطش را بی‌کم‌وکاست بپذیرد یا رد کند. در نتیجه سرگرد از جانب سرلشکر مقدم با کلیه شرایط انگلیسی‌ها موافقت کرد. سپس پیشنهاد کرد ایرانی‌ها کرمانشاه را ظرف چهار روز تخلیه کنند اما اسلیم مخالفت کرد و گفت: فقط دو روز شرایط ترک مخاصمه ایران توسط سرگرد عبدالله مسعود به ژنرال اسلیم تسلیم شد. شرایط ایرانیان این بود که هر دو طرف ترک مخاصمه کنند و در مواضع‌شان باقی بمانند تا این‌که دولتهایشان مذاکرات صلح را تکمیل کنند. اسلیم این‌شرایط را رد کرد. به‌جای آن هم گفت هر دو طرف باید ترک مخاصمه کنند و ایرانی‌ها هر وقت و به هر جایی که به آنان دستور داده شد عقب‌نشینی کنند. به قوای او هم اجازه داده شود بدون هیچ محدودیتی به کرمانشاه بروند. سرگرد مسعود با خشم فراوان اعتراض کرد و گفت منظورش از صحبت‌ها آتش‌بس بوده نه تسلیم ایران! او هشدار داد به نیروهایش دستور حمله خواهد داد اما اسلیم اخطار کرد سرگرد ایرانی باید شرایطش را بی‌کم‌وکاست بپذیرد یا رد کند. در نتیجه سرگرد از جانب سرلشکر مقدم با کلیه شرایط انگلیسی‌ها موافقت کرد. سپس پیشنهاد کرد ایرانی‌ها کرمانشاه را ظرف چهار روز تخلیه کنند اما اسلیم مخالفت کرد و گفت: «فقط دو روز.»

در کرمانشاه هم سرلشکر مقدم شرایط اسلیم را دریافت کرد و آن‌ها را طی تلگرامی به اطلاع رضاخان رساند. در همان‌حال کارمندان انگلیسی پالایشگاه کرمانشاه مشغول گلف‌بازی بودند.

* سربازان لشکر ۱۱ دستور را نادیده می‌گیرند

صبح روز پنجم شهریور در رشت توپخانه ضدهوایی ایران در سربازخانه لشکر ۱۱ به‌سمت یک‌هواپیمای شوروی که اوراق تبلیغاتی و اعلامیه می‌ریخت اجرای آتش کرد. لشکر ۱۱ از ترک مخاصمه خبر داشت، اما بسیاری از سربازانش با آن مخالف بودند. ساعتی بعد چند بمب‌افکن شوروی برگشتند و به سربازخانه‌های پرجمعیت لشکر ۱۱ حمله‌ور شدند. ریچارد ا.استوارت در کتاب «در آخرین روزهای رضا» این‌ماجرا را این‌گونه روایت کرده است: «در اثر فرو ریختن دیوارها بیش از ۱۰۰ سرباز به قتل رسیدند. رفقای خشمگین آنان دستور عقب‌نشینی به تهران را نادیده گرفتند و در عوض درهای اسلحه‌خانه را شکستند و تفنگ‌ها را برداشتند و در جنگل‌ها پراکنده شدند.» (صفحه ۲۸۶)

* بمباران‌های بی‌هدف و بی‌نظم شوروی؛ مردم قزوین و همدان کشته می‌شوند

شامگاه ۲۸ اوت (۶ شهریور) دولت‌های انگلیس و شوروی توافق کردند نیروهایشان در قزوین، در ۱۴۰ کیلومتری شمال غربی تهران به هم ملحق شوند. روز ۲۹ اوت هم هواپیماهای شوروی شهر بی‌دفاع قزوین را بمباران کردند و یکی از هواپیماهای شوروی هم پس از بمباران راهش را به‌سمت جنوب ادامه داد و همدان را بمباران کرد که در نتیجه آن ۱۵ ایرانی کشته شدند.

* فرار خاندان سلطنتی به اصفهان و دست رد سفارت انگلیس به سینه رضاخان

صبح ۲۹ اوت یک کاروان اتومبیل سواری حامل خانواده سلطنتی کاخ سعدآباد را به مقصد اصفهان ترک کرد. ولی رضاخان و محمدرضا ولیعهد ۲۲ ساله‌اش در تهران ماندند. رضاخان که از بمباران‌های مکرر شوروی پس از ترک مخاصمه به‌شدت ناراحت بود، ابراهیم قوام پدر دامادش را نزد سر ریدر بولارد وزیر مختار انگلیس فرستاد تا نگرانی‌اش را در این‌باره ابراز کند. قوام، ضمن رساندن این‌پیام این‌سوال را هم پرسید که اگر نیروهای شوروی وارد تهران شوند، آیا سر ریدر در سفارت انگلیس به شاه پناه می‌دهد یا نه؟ که پاسخ سفیر دلگرم‌کننده نبود.

ریچارد ا.استوارت در روایت اتفاقات روز حمله متفقین به ایران، از لفظ «تجاوز» استفاده کرده و می‌گوید آن‌روز چرچیل از لندن با فرستادن تلگرافی به استالین، مراتب خوشنودی خود را از نتیجه رویدادهای ایران اعلام و نیت واقعی «تجاوز» را این‌گونه مطرح کرد: هدف ما در ورود به ایران، حتی بیش از حفظ مناطق نفت‌خیر، به دست آوردن راه ارتباطی دیگری به کشور شما بود که به آسانی قطع نشود. باید راه آهن خلیج فارس تا بحر خزر را توسعه بدهیم و مطمئن شویم به خوبی کار می‌کند. بناست نیروهای ما با شما در نقطه‌ای بین همدان و قزوین دست دهند. بهتر است وارد تهران نشویم چون آن‌چه طالبش هستیم راه‌های ارتباطی است. ما در حال ساختن یک پایگاه عظیم در بصره هستیم تا آن را برای پذیرفتن تجهیزات آمریکایی آماده کنیم. این پایگاه از راه آب‌های گرم به منطقه خزر و ولگا خواهد رسید.

نویسنده کتاب «در آخرین روزهای رضاشاه» درباره تبلیغات ضد رضاخانی رادیوهای انگلیسی نیز نکته جالبی دارد که از این‌قرار است: «آن‌شب رادیولندن به حمله به شخص رضاشاه پرداخت و اظهار داشت در ایران مواد خوراکی وجود ندارد چون شاه آن‌ها را به آلمان فروخته است. سپس BBC شاه را برای دزدیدن زمین‌های مردم مورد انتقاد قرار داد. دولت بریتانیا از رادیو بی‌بی‌سی برای فاصله ایجاد کردن بین خود و شاه غیرمحبوب استفاده می‌کرد زیرا بسیاری از ایرانیان بر این باور بودند که انگلیسی‌ها رضاشاه را روی کار آورده‌اند و رژیم او را از طریق کمک‌های شرکت نفت سر کار نگه داشته‌اند.» (صفحه ۲۹۴)

آن‌شب رادیولندن به حمله به شخص رضاشاه پرداخت و اظهار داشت در ایران مواد خوراکی وجود ندارد چون شاه آن‌ها را به آلمان فروخته است. سپس BBC شاه را برای دزدیدن زمین‌های مردم مورد انتقاد قرار داد. دولت بریتانیا از رادیو بی‌بی‌سی برای فاصله ایجاد کردن بین خود و شاه غیرمحبوب استفاده می‌کرد زیرا بسیاری از ایرانیان بر این باور بودند که انگلیسی‌ها رضاشاه را روی کار آورده‌اند و رژیم او را از طریق کمک‌های شرکت نفت سر کار نگه داشته‌اند به گفته این‌نویسنده انگلیسی، این‌تبلیغات رادیویی مورد اشاره، بسیاری از ایرانیان را شگفت‌زده و خوشحال کرد. زیرا تا آن‌زمان انتقاد علنی از شاه جنایت به شمار می‌رفت. در آن‌روزها ذخایر متنابهی از مواد خوراکی در انبارها وجود داشت و البته مقامات دولتی نسبت به پخش آن‌ها بین مردم بی‌رغبت بودند. این‌شرایط با حملات رادیوهای انگلیسی مزید علت شده و رضاخان را نگران کرد. چون می‌ترسید مردم به شورش و طغیان تحریک شوند. بنابراین به فروغی دستور داد در تهران حکومت نظامی اعلام کند.

* شورش خلبانان پایگاه قلعه‌مرغی

صبح‌همان‌روز خلبانان ایرانی در پایگاه قلعه‌مرغی علیه دستوری که وادارشان می‌کرد هواپیماهایشان را به پرواز درنیاورند و روی زمین بمانند، شوریدند. چون بسیار مایل بودند با هواپیماهای قدیمی خود پرواز کرده و مقابل تجاوز بیگانگان بایستند. وقتی هم شنیدند شوروی روز گذشته قزوین بی‌دفاع را بمباران کرده‌، خشمشان به اوج رسید. در نتیجه اختلاف خلبانان با فرماندهانشان، زد و خوردی در پایگاه شکل گرفت که طی آن سخنرانی سرتیپ احمد خسروانی فرمانده نیروی هوایی قطع و به‌سمت آجودان او سرگرد افخمی تیراندازی شد که به‌شدت از ناحیه گردن مجروح شد. خسروانی هم توسط خلبانان بازداشت و زندانی شد. در همین‌ساعات بود که یک فروند هواپیمای بمب‌افکن شوروی به تهران نزدیک شد. سروان وثیق و استوار شوشتری دو تن از خلبانان قلعه‌مرغی در کابین دوهواپیما نشستند و برای جلوگیری از نزدیک‌شدن هواپیمای روس از زمین برخاستند. در ادامه چند دستگاه زره‌پوش و تانک برای سرکوبی شورش فرودگاه قلعه‌مرغی اعزام شدند. با ورود یک‌واحد از زره‌پوش‌ها به فرودگاه، زد و خوردی در گرفت و در نتیجه شورش خلبان‌ها سرکوب شد. خسروانی هم آزاد شد. اما دو خلبان نامبرده با هواپیماها گریختند.

* فرار دو سرلشکر ارتشی

سرلشکر مطبوعی و سرلشکر معینی سوار بر اتومبیل، سربازانشان را در تبریز و رضاییه رها کرده و گریخته بودند. در همان‌حال مسابقه انگلیس و شوروی برای رسیدن به قزوین جریان داشت و نگرانی دو دولت، اصلاً سرنوشت آلمانی‌های ساکن ایران نبود بلکه مساله سر مناطق اشغالی ایران بود.

وقتی ارتشی‌ها مقاومت کردند و رضاخان فرمان توقف داد

* انگلیس و شوروی شرایط‌شان را اعلام می‌کنند

شرایط رسمی ترک مخاصمه انگلیس و شوروی، ساعت ۵ عصر ۳۰ اوت (۸ شهریور) به فروغی و سهیلی وزیر امور خارجه تسلیم شد. در نقطه دیگری از تهران، بخشنامه‌ای محرمانه بین واحدهای ارتش توزیع شد که دستور می‌داد کلیه سربازان وظیفه ساعت ۶ بعد از ظهر آن‌روز از خدمت مرخص شوند و در صورتی‌که قوای شوروی یا انگلیس وارد تهران شدند، هیچ‌مقاومتی نکنند. منشا این بخشنامه هنوز مشخص نیست و در هاله‌ای از ابهام قرار دارد. وقتی سرپاس مختاری رئیس شهربانی خبردار شد ارتش سربازان را مرخص کرده، بی‌درنگ افسران ارشد شهربانی را احضار کرد و هشدار داد اوضاع خطرناک شده و ممکن است در تهران انقلاب شود.

* فرودگاه دوشان‌تپه بمباران می‌شود

در نقطه دیگری از تهران، بخشنامه‌ای محرمانه بین واحدهای ارتش توزیع شد که دستور می‌داد کلیه سربازان وظیفه ساعت ۶ بعد از ظهر آن‌روز از خدمت مرخص شوند و در صورتی‌که قوای شوروی یا انگلیس وارد تهران شدند، هیچ‌مقاومتی نکنند. منشا این بخشنامه هنوز مشخص نیست ساعت ۹ صبح ۳۱ اوت (۹ شهریور) ۱۵ فروند هواپیمای بمب‌افکن بزرگ شوروی بر فراز تهران پرواز کردند تا انتقام شلیک پدافند ضدهوایی روز گذشته را بگیرند. این‌هواپیماها ۷ بمب را نزدیک فرودگاه دوشان‌تپه در شمال شرق شهر انداختند و بمب‌های بیشتر را روی کارخانه سیمان جنوب شرقی شرق ریختند که باعث کشته‌شدن ۲ نفر و مجروح‌شدن ۱۴ نفر شدند. ظهر آن‌روز رضاخان سوار بر اتومبیل خود در خیابان‌های تهران گردش کرد تا شایعه عزیمتش را از بین ببرد. همزمان با گردش او، هزاران سرباز وظیفه به خانه‌هایشان رسیده بودند و ستاد ارتش به شاه اطلاع داد پیداکردن و برگرداندن آن‌ها به سربازخانه‌ها غیرممکن است.

یکشنبه اول سپتامبر (۱۰ شهریور) انگلیس به دولت ایران اعلام کرد کلیه اتباع آلمان به استثنای اعضای سفارت و بعضی کارشناسان فنی باید برای بازداشت به متفقین تحویل داده شوند و تاکید شد دیگر اوضاع به نحوی نیست که آلمانی‌ها از ایران اخراج شوند. زیرا مرزهای ایران بسته است.

شوروی هم همان‌روز اعلام کرد کلیه افسران ایرانی باید خود را به مقامات شوروی معرفی کنند. به این‌ترتیب ۱۱۰ افسر خود را معرفی کردند و از وسط شهر مشهد به اردوگاه اسرای جنگی منتقل شدند. نویسنده کتاب «در آخرین‌روزهای رضاشاه» درباره تسلیم این‌افسران و واکنش مردم مشهد به این‌مساله روایت کرده مردمی که دو طرف خیابان ایستاده بودند با دیدن این‌منظره اظهار شادمانی و نفرت نهفته خود را از تکبر و خشونت افسران ارتش شاهنشاهی ابراز می‌کردند. نیروهای شوروی در شهرهای دیگر چون تبریز هم جماعتی از ارامنه محلی را در تئاتری روباز گردآوردند و برای آن‌ها سخنرانی تبلیغاتی مبنی بر تشویق جدایی آذربایجان کردند. همزمان در تهران، سربازان آواره و ژنده‌پوش که از خدمت مرخص شده بودند، در خیابان‌ها پراکنده بودند.

ادامه دارد...

کد خبر 5772382

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha