خبرگزاری مهر، استانها- نرگس موذنیان: اینجا کسی به دنبال اسم و رسم نیست؛ اینجا جهادگران خدمت خالصانه خود را فریاد نمیزنند، آنها به دنبال تشویق و تأیید هم نیستند بلکه اینجا سراسر عشق است و از خودگذشتگی.
اینجا سرزمینی است که در آن جهادگران واژه انسانیت را عاشقانه معنا کردند و لبخند روی لب محرومان و مستضعفان را معنای زندگی خویش ساختند. جهادگران خانواده خود را به بزرگی جهان میدانند و در آن آبادانی، شادی و امید را برای همه طلب میکنند.
عمو حیدر حالا نه تنها یک خانه دارد بلکه خانوادهای هم دارد که نه تنها از بیماری او گریزان نیستند بلکه برای دوا و درمان او هم شب و روز نمیشناسند… دانش آموز روستایی دیگر نگران آوار شدن خانهشان نیست و شبها پنهانی برای جبران لطف جهادگران برای آنها آجرها را با دستان کوچکش جابهجا میکند… با عزم جهادگران برای تهیه چرخ خیاطی و همت بانوی روستایی و سرپرست خانوار حالا کارگاهی از جنس همت مضاعف شکل گرفته و خانوادهای از شمول حمایتهای کمیته امداد امام (ره) خارج شدهاند و رفته رفته همین خانواده دستگیر دیگر محرومان خواهند بود و بی شک این زنجیره انسانی هیچ گاه به انتها نخواهد رسید…
خدمات جهادی آنان تنوعی به اندازه تمامی نیازهای بشر امروزی دارد؛ از برنامههای فرهنگی و تربیتی گرفته تا کارهای عمرانی و تهیه بستههای غذایی و کمکهای مومنانه. آری اینجا میدان عمل است و تا پای به میدان ننهی دلبستگیهای عارفانه و عاشقانه جهادگران این میدان را درک نخواهی کرد…
دغدغهای که چراغ ورود به مسیر اردوهای جهادی شد
پیمان ابراهیمی، متولد ۱۳۷۵ در شهرستان درگزین است که سال ۹۳ وارد دانشگاه فرهنگیان شد.
وی در گفتگو با خبرنگار مهر با بیان اینکه چهار سال در دانشگاه فرهنگیان همدان تحصیل کردم؛ دو سال کارشناسی ارشد را در رشته مدیریت آموزشی در دانشگاه آزاد تهران گذراندم؛ اظهار کرد: هم در مجموعه دانشجویی جهادی کار کردم و هم به عنوان مسئول بسیج دانشگاه بودم و فعالیتهای فرهنگی، سرپرستی اردوهای دانش آموزی و راهیان نور را هم داشتم.
مسئول گروه جهادی شهدای فرهنگی دانشگاه فرهنگیان همدان با بیان اینکه ۸ سال است که در حرفه معلمی مشغول به خدمت است، ادامه داد: از زمانی که وارد حرفه معلمی شدم دغدغه عدالت آموزشی و عدالت پرورشی را داشتم و اگرچه قبلاً فردی کار میکردم اما امروز شبکه ای از بچههای دانشجو معلم شکل گرفته از ادوار مختلف دور هم جمع شدهایم؛ جوانانی که دغدغههای فرهنگی دارند و آنقدر این مسیر مؤثر بوده که امروز تبدیل به شبکه بزرگ جهادی شدهایم و در این بین اصلاً فرد مطرح نیست.
ابراهیمی از مسیر ورودش به اردوهای جهادی در سال ۸۹ سخن گفت و ادامه داد: ما امروز مفتخریم که اعلام کنیم در تمامی ده شهرستان استان بچههای جهادی ما حضور دارند؛ در شبکه جهادی شهدای فرهنگی که جمعی از ادوار مختلف دانشجویان بسیج دانشجویی دانشگاه فرهنگیان هستند؛ بالغ بر ۱۰۰ مرد و زن جهادگر فعالیت میکنند.
وقتی عمو حیدر صاحبخانه میشود
از او میخواهم که از خاطرات اردوهای جهادی بیشتر برایمان بگوید و او چنین روایت کرد: سال ۹۶ در شهرستان رزن بخش سردرود و دمق را انتخاب کردیم به اضافه روستاهای اطراف از جمله روستای جعفرآباد را داشتیم که هم کار عمرانی و هم کار فرهنگی را بچههای ما در آنجا شکل دادند.
ابراهیمی ادامه داد: یک پیرمردی بود با نام عمو حیدر که از بیماری نادر پوستی و ژنتیکی رنج میبرد و علاوه بر خودش، فرزندانش هم درگیر بیماری شده بودند و در این شرایط کسی حاضر نشده بود برای آنان خانه بسازد که بچههای ما وارد عمل شدند و با توجه به اینکه مصالح داخل کوچه نمیرفت بچهها مجبور بودند یک فاصله ۳۰۰ متری را صرفاً مصالح جابه جا کنند و الحمدالله با پشتکار بچهها ما خانه را در کمتر از ۴ ماه به عمو حیدر تحویل دادیم.
مسئول گروه جهادی شهدای فرهنگی دانشگاه فرهنگیان همدان ادامه داد: عمو حیدر و خانواده اش همچنان هم تحت حمایت مجموعه ما قرار دارند آنها تحت پوشش کمیته امداد امام (ره) بودند؛ به صورت صدقهای خانهای به آنها داده شده بود که آن هم در حال ریزش بود و همانطور که گفتم شروع کار ما با دانش آموز است و در ماجرای عمو حیدر هم با دختر این خانواده شروع کردیم و زمانی که دیدیم خانواده چه مشکلاتی دارند وارد عمل شدیم.
ماجرای کرونا و جشنتکلیفهای خاص!
وی ادامه داد: در بحبوحه کرونا، جشن تکلیف ۷۰ دانش آموز درگزینی را درب منزل گرفتیم؛ تیم ما با چادرنماز و کیک و… در حیاط منزل دانش آموزان جمع میشدیم و علاوه بر جشن مسائل احکام را هم بیان و خانواده را درگیر میکردیم.
معلم جوان و جهادگر همدانی، ویژگی شاخص شبکه جهادی شهدای فرهنگی را «استمرار در کار» دانست و افزود: دوران سخت کرونا هم موجب نشد که ادامه ندهیم، در آن دوران از تهیه گوشی و تبلت برای دانشآموزان گرفته تا چاپ درسنامه برای مدارس روستایی را انجام میدادیم.
بستههای هدیهای که آغشته به اشکهای شبانه شد
ابراهیمی به بیان یکی دیگر از خاطرات خود پرداخت و گفت: معمولاً مرسوم است که ما گهگاهی بسته هدیه شامل نوشت افزار و… برای دانش آموزان روستا تهیه میکنیم اما به دلیل محدودیتها امکان اهدا به همه دانش آموزان وجود ندارد و معمولاً به برترینهای بخشهای مختلف هدیهها تعلق میگرفت؛ یک شب بنده این بستههای هدیه را به مسئول یک روستا رساندم و شب هم ناچار شدم در همانجا بخوابم که نیمههای شب با صدای گریه مسئول روستا (دانشجو معلم مجموعه) از خواب بیدار شدم و از او سوال کردم که چه اتفاقی افتاده؟ گفت: «از سر شب که خوابیدی دارم به این فکر میکنم که این بستههای هدیه را به کدام یکی از بچهها بدهم و کدام یکی دست خالی بماند!؟» و اشک میریخت و میگفت: اینها به قدری که ذوق میکنند، من دوست ندارم این لبخند را از هیچیک از آنها بگیرم و تو بگو که من چه کنم!؟
مسئول گروه جهادی شهدای فرهنگی دانشگاه فرهنگیان همدان ادامه داد: برخی از این دانش آموزان در روستاهای ما به قدری محروم هستند که حتی یک مداد آنها را به حد وصف ناپذیری خوشحال میکند.
نظر شما