خبرگزاری مهر – گروه هنر – علیرضا سعیدی: عبارت «پرورش هنرمند» در فرآیند تولید، عرضه و فروش محصولات موسیقایی یک کلید واژه حیاتی در حوزه مارکتینگ و تهیهکنندگی است که با توجه به فرهنگ و آدابی که در هر جامعه وجود دارد، دربرگیرنده تفاوتهای پرورشی و فرهنگی مختلفی است که میتواند در ابعاد روانشناسانه و جامعه شناسانه مورد بررسی قرار گیرد.
اگر خودمان را اسیر معنا و واکاوی این کلیدواژهها نکنیم، میتوانیم وارد چارچوب و مسیری شویم که هم در «تجارت موسیقی» و هم در ارتقای آگاهی و اندیشه مخاطبان این حوزه به توفیقاتی دست پیدا کنیم.
جریان فعالیتهای هنری اگر به سمت توجه صرف به اقتصاد و پول هدایت شود، قطعاً در رودخانه خروشان و پرطغیانی قرار میگیرد که هم آگاهی و فرهیختگی مخاطب و مصرفکننده را دچار تزلزل میکند و هم هنرمند را در جریان شهرتهای کاذب و کوتاه مدتی قرار می دهد که جز شکست و فراموشی برای او در بلندمدت ارمغان دیگری ندارد.
فرآیندی که بهعنوان «پرورش هنرمند» در موسیقی یاد میکنیم، این روزها در مسیری قرار گرفته که به نظر میآید تأمل درباره آن میتواند برای تهیهکنندگان و تولیدکنندگان آثار موسیقایی ارزشمند باشد، شرایطی که اکنون به ویژه در خوانندگان محبوب نسل دهه هفتاد و هشتاد جامعه ایرانی به گونه ای ترسیم شده که گویی مقوله تجارت و درآمدزایی صرف، در اولویت فعالیت های آنان قرار گرفته و این هنرمندان میتوانند با وارد کردن وجوه نمایشی به جنس صدا و چهره خود، کیفیت پایین اجراهای خود را در این نمایشهای متظاهرانه پنهان کنند و مخاطب را در ساختاری قرار دهند که گوش شنیداری اش را به چنین روند نامطلوبی عادت دهد.
در این فضا گویی این «موسیقی» است که باید در کنار «تجارت» قرار گیرد و حوزه مهم «ترانه و محتوا» از جایگاه آنچنان مطلوبی در این سازوکار برخوردار نیست.
بله این درست که یک هنرمند، به ویژه خوانندگان موسیقی پاپ میبایست برای ورود به بازار و درآمدزایی در این حوزه، در جریان یک مدیریت حرفهای از حضورشان قرار بگیرند و فارغ از تواناییهای موسیقاییشان به فرآیند اقتصادی و نمایشی این صنعت نیز واقف و پایبند باشند، اما نکته بسیار مهمی در این میان میتواند مورد توجه قرار گیرد، نحوه جلب توجه جامعه مخاطبان به نوع موسیقیای است که ارائه میدهند.
هر محصول موسیقایی در شرایط معتدل و فرآیند اجتنابناپذیر عرضهاش ممکن است موافقان و مخالفانی برای خود داشته باشد، اما همواره هم اینگونه نباید باشد که هنرمند در مسیری قرار بگیرد که به بهانه ارائه کار متفاوت، وجوه نمایشی و متظاهرانه کارش را در اولویت قرار دهد و ارزیابی کیفیت موسیقایی کارش تحت تاثیر فضاسازیها فراموش شود.
آنچه روایت شد، فقط بخشی از شرایطی است که این روزها در جریان فعالیت تعدادی از خوانندگان موسیقی کشورمان دیده میشود و ناخودآگاه گزارههای رسانهای را به این سمت و سو میکشاند که آیا این افرادی که بهعنوان خواننده خود را نسل جدید معرفی کردهاند، توانستهاند در حوزه کیفیت حرفهای تازه و حتی متفاوتی برای گفتن داشته باشند؟
آیا عناصری چون «خلاقیت» و «کیفیت» توانسته در کنار مولفههای نمایشی و تجاری این خوانندگان که قطعاً در تمام دنیا امری اجتنابناپذیر به حساب می آید، جایگاه مناسبی داشته باشند؟ آیا آن دسته از خوانندگانی که این سالها خود را به نوعی نسل تازه موسیقی پاپ نامیدهاند و اتفاقاً هم در جذب مخاطب توفیقاتی زیادی را کسب کردهاند، از استانداردهای کیفی لازم برای یکی اجرای با کیفیت در حد هزینههای نجومی که گاهی برای بلیتهای کنسرتهایشان تعیین میشود، برخوردارند؟
به طورحتم در برگزاری یک کنسرت موسیقی چالشها و فرازونشیب های زیادی بر سر راه تهیهکنندگان و تولیدکنندگان آثار موسیقایی وجود دارد که هر کدام از این چالشها میتواند در وجوه مختلف مورد کنکاش و بررسی قرار گیرند. اما اگر بخواهیم در این سوی میدان به حوزه کیفیت نگاهی داشته باشیم، خواهیم دید که آنچه اکنون از پس برخی کنسرتها و صدای خوانندگان موسیقی پاپ به ویژه نسل جوان شنیده میشود، همانی نیست که میتوانیم در صنعت موسیقی از آن انتظار تأثیر مثبت داشته باشیم.
در کشورهای توسعه یافته هم فارغ از تمام امکانات پیشرفته و غیرقابل رقابتی که با ما دارند، حوزه کیفیت و ارتقای کیفیت نیز امری اجتنابناپذیر است که بسیاری از تهیهکنندگان و مدیران برگزاری کنسرتها روی این موضوع حساب و برنامهریزی ویژهای دارند و تلاش میکنند تا به واسطه جمعآوری تحلیلگونه انتقادات و پیشنهادات مخاطبان و منتقدان حوزه موسیقی، شرایط موثر و مثبتتری را برای ارتقای سطح کیفی خوانندگانشان ایجاد کنند.
البته بیانصافی است اگر بخواهیم این شرایط را به تمام بدنه موسیقی پاپ کشورمان تعمیم دهیم، چرا که هستند خوانندگان و گروههایی که تلاش میکنند در کنار حضور بابرنامه در بازار موسیقی و برندی که از خود پیش روی مخاطبان ارائه میکنند، در حفظ کیفیت ارائه آثار خود هم کوشا باشند.
آنچه اکنون درفرآیند تولید بازاریابی و عرضه محصولات موسیقایی پس از دوران سخت کرونا به ویژه حوزه موسیقی پاپ دیده میشود، دربرگیرنده شرایط مختلفی است که به طور طبیعی توانسته جهش قابل توجهی در حوزه درآمدزایی و ورود به صنعت موسیقی را برای کشورمان به ارمغان آورد. مسیری که میتواند در آیندهای نزدیک با در نظر گرفتن تمام مولفههای قانونی، ملاحظات و الزاماتی که در این حوزه وجود دارد، هدف روشنی داشته باشد.
اما آنچه میتواند چالشی جدی و حتی متوقفکننده در این مسیر تلقی شود، فقدان توجه به کیفیت در ارائه موسیقی و محتواست که شاید برای مخاطبان نوجوان و خواهان سرگرمی دربرگیرنده ویژگیهای جذابی هم باشد، اما به طور حتم در آسیب به گوش شنیداری مخاطبان که در این سالها آنچنان تمایلی به شنیدن نجوای موسیقی اصیل ایرانی و اساساً موسیقی جدی ندارند، نقش ایفا میکند.
طی روزهای اخیر خبر برگزاری کنسرت علیرضا قربانی در کاخ سعد آباد و استقبال کمنظیر مخاطبان از این رویداد موسیقایی که حتی موجب ایجاد بازار سیاه برای این اجراهای زنده شد و همچنین برگزاری کنسرت مشترک علی قمصری و سهراب پورناظری با عنوان «درهوای بی چگونگی» به همراه آماده سازی ارکستر ملی ایران به رهبری آرش امینی برای اجرای رپرتوار آثاری از آهنگسازان منتخب کشورمان در تالار وحدت کورسوی امیدی را ایجاد کرده که میتوانیم برای ایجاد شرایط بهتر در جهت شنیدن موسیقی خوب و با کیفیت شاهد اتفاقات امیدوارکنندهای باشیم.
چارچوبی که در کنار برخی از کنسرتهایی که بهنوعی در حوزه موسیقی نواحی ایران و موسیقی تلفیقی از جمله گروه «لیان بوشهر» به سرپرستی محسن شریفیان، «آوای تبری» به سرپرستی جلال محمدی و پویا حاجیلی با همراهی تعدادی از نوازندگان مطرح موسیقی این روزها خود را برای میزبانی از مخاطبان آماده میکنند، میتواند کورسوی امیدی را برای بهتر شدن ماجرای کیفیت ایجاد کند اما باید بپذیریم آنچه هم اینک بهعنوان موسیقی غالب در بین مخاطبان شناخته و معرفی میشود، گونه موسیقی سرگرمکنندهای است که برخی از آنها از درجه کیفی بسیار قابلتوجهی برخوردار است اما برخی متاسفانه به قدری از درجه کیفی پایین و بیمحتوایی برخوردارند که باید برای بهبود این کیفیت تلاشهای مضاعفی انجام داد.
این شرایط در حالی است که در سالهای اخیر به ویژه با گسترش فضای مجازی که همه اعمال و رفتار خوانندگان و هنرمندان در زیر ذره بین مخاطبان قرار گرفته و هیچ چیزی در صحنه از نظرها پنهان نمیماند، ماجرا به سمتی هدایت شده که کاهش سطح کیفی برخی کنسرتهای پاپ بیشتر از قبل به چشم میآید. شرایطی که گهگاه از پلی بک خواندن یک خواننده روی صحنه خبر میدهد، گاهی از هماهنگ نبودن خواننده با گروه ارکستر و نوازندگان حرف میزند، گاه از صدای بیکیفیت خوانندهای حرف میزند که آوا و نوایش به هیچ وجه متناسب با آنچه صدای او از استودیو خارج میشود، نیست و گاه از شرایطی خبر میدهد که اصلاً در شأن و شخصیت تماشاگری که چندصدهزار تومان برای خرید بلیت خواننده مورد علاقه خود هزینه کرده نیست.
موضوعاتی که عمده آنها مبتنی بر کیفیت و اشکالات فنی مرتبط با موسیقی است که تاکید زیادی روی بهروز رسانی کیفی گروههای موسیقایی به ویژه خوانندگان دارد. خوانندگانی که برخی از آنها اگرچه به لحاظ سایر مولفههای تجاری موسیقی پاپ از شرایط خوبی برخوردارند و میتوانند مخاطبان زیادی را به واسطه این توانایی به سالنهای کنسرت بکشانند، اما به طور حتم دیگر وقت آن رسیده که برای بهروزرسانی و ارتقای سطح موسیقایی خود دست به اقدامات جدی بزنند که هم برای طرفدارانشان، هم در مسیر حرفهای و هم در حوزههای کیفی میتواند دربرگیرنده اتفاقات بهتری باشد.
موسیقی پاپ یکی از مهمترین و پرطرفدارترین گونههای موسیقایی است که چه در کشورمان و چه در تمام دنیا از طرفداران پرشماری برخوردار است، اما آنچه در این روزها و هفتهها به شدت جلوه بیشتری را از خود به نمایش گذاشته، فقدان توجه کافی برخی خوانندگان این حوزه به ارتقای حوزه کیفیت است که هم موجب دلخوری طرفداران و هم رفته رفته موجب کاهش کیفیت این گونه موسیقایی شده است. شرایطی که میدانیم در مارکتینگ موسیقی عمر کوتاهی دارد و خوانندگان وابسته به جریان نمایشی و خارج از کیفیتگرایی موسیقی پاپ دوام چندانی برای بقای خود در این فرآیند ندارند.
نظر شما