خبرگزاری مهر - گروه هنر- محمد صابری، عطیه مؤذن: «سوران» جدیدترین محصول سازمان سینمایی سوره است که این روزها از شبکه یک سیما پخش میشود و به داستان یکی از قهرمانان مبارزی میپردازد که کمتر مخاطب عام نام او را شنیده است. امیر سعیدزاده ملقب به سعید سردشتی که اینجا و در این سریال، سوران نام گرفته است و لحظات و موقعیتهای ملتهب و حساسی در زندگی و مبارزههایش تجربه کرده است.
سریال «سوران» به بخشی از زندگی دراماتیک این مبارز میپردازد که از سالهای قبل از انقلاب تا چند سالی بعد از انقلاب را در برمیگیرد و به التهابات کردستان هم اشاره دارد و تلاش کرده است در تصویری که از این خطه ارائه میکند بازسازیهای نزدیک به واقعیت و باورپذیر داشته باشد.
سریال «سوران» به کارگردانی سروش محمدزاده ساخته شده و چهارشنبهها و پنجشنبهها روی آنتن شبکه یک میرود.
عوامل این سریال از جمله سروش محمدزاده کارگردان، عباس ریاحی نویسنده، مریم کاظمی و توماج دانش بهزادی بازیگران بعد از پخش چند قسمت در خبرگزاری مهر حاضر شدند و درباره این سریال سخن گفتند.
* یکی از برگبرندههای سریال «سوران» فضاسازی آن است و اینکه خیلی مانند نمونههای مشابه شاهد فضاهای دکوری و مصنوعی در سریال نیستیم. از نظر امکانات و تأمین تجهیزات برای رسیدن به این استاندارد در فضاسازی آیا چالشی نداشتید؟
سروش محمدزاده: این چالش که از ابتدا وجود داشت. از ابتدا دغدغهمان این بود که چگونه میتوانیم این آدمها را باورپذیر به تصویر درآوریم. یک راهکار این بود که سراغ بازیگرانی برویم که سابقه آشنایی برای مخاطبان نداشته باشند و در میان آنها اگر سراغ حرفهایهایی مانند خانم کاظمی، آقای دانشبهزادی و یا مرحوم حسام محمودی و علیرضا جعفری میرویم، بازهم شمایلها را آنقدر تغییر بدهیم که برای مخاطب آشناییزدایی شود. هدف اصلیمان هم باورپذیری کاراکترها بود. در موارد دیگر مانند لباس، صحنه و گریم، طبیعتاً باید سختگیری میکردیم اما امکاناتی فراتر از امکانات نرمال در اختیارمان نبود. اگر هر کس دیگری هم میخواست چنین سریالی بسازد، طبیعتاً همین امکانات را در اختیارش میگذاشتند.
توماج دانشبهزادی: مهم زاویه نگاه کارگردان برای استفاده از این امکانات است.
محمدزاده: خب من هم اگر جایی احساس میکردم فلان صحنه با ۲۰۰ هنرور کیفیت بهتری پیدا میکند، این امکان وجود داشت که تنها ۱۰۰ هنرور در اختیارم قرار بگیرد. بخشهایی از کار را در یاسوج فیلمبرداری کرده بودیم و برنامهمان این بود که برای سکانسهای زمستان هم در فصل مناسب به همان لوکیشنها بازگردیم، اما دیگر امکانش برایمان فراهم نشد. با تمام این شرایط، تمام تلاش ما رسیدن به باورپذیری برای مخاطب بود. مدیر هنری کار دکتر محمدرضا شجاعی بود و به دلیل شناختی که از کار داشتند و بسیار باتجربه بودند، از همان ابتدا عکسها و فیلمهایی را در اختیار ما گذاشتند که واقعاً در رسیدن به این فضاسازی نهایی اثرگذار هم بود. در مجموع ولی فکر نمیکنم که برای فضاسازی کار ویژهای کرده باشم و آنچه را که میبایست انجام میدادم، انجام دادهایم.
دانشبهزادی: به نظرم دارید شکستنفسی میکنید! دکتر شجاعی در کارهای دیگری هم حضور داشتهاند و همواره هم درجه یک هستند، اما این کارگردان است که میتواند با نگاه خودش بهترین بهرهبرداری را از ظرفیت چنین کارشناسی داشته باشد. سروش محمدزاده بهراحتی میتوانست مانند خیلیهای دیگر از این فرصت استفاده نکند.
محمدزاده: واقعاً بابت تواضع این حرف را نزدم، معتقدم این وظیفه ماست که اینگونه عمل کنیم. اجازه نداریم کمتر از این کار کنیم، در عین اینکه ممکن است در شرایطی، آنچه میتواند حاصل کار درجه ۱۰۰ ما باشد، به چشم نیاید.
* در کنار طراحی صحنه، جزئیات دیگری مانند صدا، انتخاب رنگ تصویر و دیگر جزئیات فنی هم در فضاسازی مؤثر است.
محمدزاده: طبیعی است که باقی همکاران فنی هم بهوجد بیایند و در این فضاسازی همراه شوند. اگر تصویر باکیفیتی به صداگذار ارائه نشود، او هم خیلی برای کار وقت نمیگذارد. آرش قاسمی بهعنوان صداگذار بعد از اینکه تصاویر را دید، گفت آنقدر این تصاویر لایهلایه است که من برای هر یک از این لایهها میتوانم صداهایی را طراحی کنم. از یک دستفروش که در ته قاب حرکت میکند تا رادیویی که شاید کسی در گوشهای از تصویر دارد گوش میکند. اگر نسخه فعلی را از تلوبیون و با هدفون تماشا کنید، متوجه جزئیات بیشتری از صداگذاری در سریال میشوید.
* خانم کاظمی شما سابقه خوبی در تئاتر هم دارید و تنوع کاراکترها و شخصیتها در نمایشهای روی صحنه بیشتر است. در کارهای تلویزیونی آیا چالشی با پیشنهاد نقشهای تکراری نداشتهاید؟
مریم کاظمی: بهنظرم این یک چالش نیست بلکه چیزی است که برای هر بازیگری پیش میآید. برای هر کسی ممکن است در مقطعی چند کار شبیه به هم پیشنهاد شود. به تعبیری اینگونه نیست که این مسئله برایم دغدغه ذهنی داشته باشد. از طرفی هم فضا اینگونه نیست که شما در هر کاری که حضور داشته باشید، آن را انتخاب کردهاید. گاهی خیلی هم انتخابگر نیستیم و اگر شرایط بهلحاظ مالی و زمانی مناسب باشد و همزمان گروه و بازیگر یکدیگر را بخواهند، حضور در یک پروژه محقق میشود. شرایط کار از جنبههای مختلف آنقدر ایدهال نیست که بخواهیم همه چیز را از منظر ایدهآلها قضاوت کنیم.
* برای رسیدن به لهجهای که در این سریال داشتید، چه فرآیندی را طی کردید؟
کاظمی: شاید بتوان گفت این همان چالشی بود که داشتم (میخندد). در میان کارهایی که در سالهای اخیر به من پیشنهاد شد، یکی لهجه افغانستانی داشت و یکی هم همین کار بود که لهجه کردی نیاز داشت. برخی فکر میکنند رسیدن به یک لهجه کار سختی است، اما به عقیده من اگر یک مربی خوب در این زمینه داشته باشید، باقی آن از جنس حفظ کردن است.
محمدزاده: البته هوش بالایی هم میخواهد که شما داشتید.
کاظمی: ممنونم از لطف شما. اما در کنار حفظ کردن دیالوگها در برخی از موقعیتها هم باید نکاتی را مدنظر داشته باشیم که شاید الزاماً در متن نوشته نشده باشد. مثلاً ممکن است در دیالوگ مشخصاً لفظ «سلام» نیامده باشد اما خب وقتی کاراکتر وارد جایی میشود، طبیعتاً میتواند سلام کند. برای رسیدن به این جزئیات هم وامدار همان فردی هستیم که بهعنوان مربی لهجه در گروه حضور دارد.
محمدزاده: برای لهجه بازیگران با خودمان گفتیم فرض را بر این بگذاریم که یک فرد کرد به تهران آمده و میخواهد به گونهای صحبت کند که به زبان فارسی هم فهم شود اما همچنان تهلهجه کردی خودش را هم دارد محمدزاده: ما تقریباً دو ماه با باقی بازیگران مشغول کار بودیم و خانم کاظمی کمی دیرتر به گروه ملحق شدند. همزمان هم درگیر یک تئاتر بودند و بهطور کامل نمیتوانستند در تمرینات حضور داشته باشند. به همین دلیل واقعیتش کمی نگران بودم. اما وقتی برای اجرا میآمدند، کمی به نکات ما گوش میکردند و میگفتند، برویم برای اجرا! از کیفیت کارشان در مقابل دوربین تعجب میکردم. مشاور لهجهمان هم میگفت خیلی خوب دارد اجرا میکند. اما حالا که بحث لهجه شد بد نیست به این نکته هم اشاره کنم که برخی به ما انتقاد کردهاند که این چه لهجه مندرآوردیای است! برخی از دوستان کرد به ما خرده گرفتند که چنین لهجهای در کردستان نداریم.
پاسخ من این است که ما این سریال را برای کل ایران ساختهایم و باید بهگونهای باشد که همه اقلیمها بتوانند با آن ارتباط برقرار کنند. به همین دلیل با خودمان گفتیم فرض را بر این بگذاریم که یک فرد کرد به تهران آمده و میخواهد به گونهای صحبت کند که به زبان فارسی هم فهم شود اما همچنان تهلهجه کردی خودش را هم دارد.
* حالا که صحبت از بازیها شد، بد نیست توضیحی هم درباره انتخاب بازیگران بدهید. بهخصوص حضور مهدی نصرتی در نقش اصلی و حضور درخشان علیاکبر اصانلو به عنوان بازیگر فیلم «نگهبان شب» در یکی از نقشهای فرعی.
محمدزاده: آقای اصانلو واقعاً بازیگر درجه یکی است و این از خوشبختی ما بود که مدیرتولید فیلم ما همزمان مدیر تولید فیلم «نگهبان شب» هم بود. او آقای اصانلو را برای نقش «جواد» معرفی کرد که حضور کوتاهی هم دارد و تنها در قسمت دوم او را میبینیم اما فردی را میخواستیم که هم شیرین باشد و هم تهلهجه ترکی داشته باشد. خیلی از آقای اصانلو ممنونم که بهرغم کوتاهی نقش، ایفای آن را پذیرفتند و به نظرم حضور خیلی شیرینی هم داشتند. مهدی نصرتی هم در همان مرحله پیشتولید توسط بهمن حسینی به ما معرفی شد. هنوز دو فیلم «لباس شخصی» و «ضد» را هم ندیده بودم. از دوستان سازمان سینمایی سوره درخواست کردیم که یک اکران خصوصی برای تماشای فیلم «ضد» بگذارند. با هماهنگی بچههای اوج هم فیلم «لباس شخصی» را دیدیم. رفته بودم که بازی مهدی نصرتی را ببینم و با تماشای همان فیلم اول، او را انتخاب کردم.
اتفاقاً در همان فیلم «لباس شخصی» هم بود که بازی توماج دانش بهزادی را هم دیدم و همانجا او را هم انتخاب کردم. واقعیتش من بازی توماج را پیش از این در دو فیلم دیگر دیده بودم و خوشم نیامده بود! این را هم به خودش گفته بودم. اما بعدها در یک تئاتر او را دیدم و گفتم چقدر خوب بودی. بعد که فیلم «لباس شخصی» را دیدم گفتم توماج هم حتماً باید در سریال باشد. آن زمان هنوز کاراکتر «کیانوش» بهطور کامل شکل نگرفته بود. مهدی نصرتی انصافاً در نقش یک سریال خیلی خوب ظاهر شده است و لحظاتی را درآورده است که خودم در نسخه نهایی سریال متوجه آن ریزهکاریها شدم و این نشانه هوشمندی یک بازیگر است. درباره انتخاب علیرضا جعفری هم باید بگویم هیچکس انتظار نداشت من او را برای این نقش درنظر گرفته باشم. من او را از سریال «سیاوش» میشناختم و همیشه به او میگفتم که درجایی یک نقش خیلی خوب به تو میدهم. او خودش هم انتظار این نقش را در سریال «سوران» نداشت. معتقدم حضور در این سریال، نقطه درخشانی در بازیگری اوست.
* آقای ریاحی شما در مقام فیلمنامهنویس کمی از چالشهای نگارش چنین آثاری بگویید. بهخصوص که شما در کارنامهتان سریالهای ملودرام هم داشتهاید. چگونه میتوان سراغ کارهای تاریخی رفت و به دام کلیشههای شعاری و تا حدود شاید حتی ایدئولوژیک نیفتاد و فضای دراماتیک اثر را حفظ کرد.
ریاحی: درام حاصل برخورد است. اگر میخواهیم درام بنویسیم، باید چیزهایی به او بدهیم برای از دست دادن و چیزهایی در مسیرش بگذاریم برای بهدست آوردن عباس ریاحی: از همان ابتدا که درباره این پروژه صحبت میکردیم، با حضور سروش محمدزاده و تهیهکننده، مبنا را بر این گذاشتیم که فضای دراماتیک کار را حفظ کنیم. من در همه کارهایم این مسئله را مدنظر دارم. وقتی منظومه کاریام را در نظر میگیرم، از کارهای کمدی گرفته تا کارهای دیگرم، میبینم همواره رعایت ملزومات درام برایم حائز اهمیت بوده است. مثلاً اگر کاراکتر سوران در واقعیت، همسر نداشت، من ترجیح میدادم برای او زنی در نظر بگیریم. درام حاصل برخورد است. اگر میخواهیم درام بنویسیم، باید چیزهایی به او بدهیم برای از دست دادن و چیزهایی در مسیرش بگذاریم برای بهدست آوردن.
اگر کاراکتر کیانوش با بازی توماج دانشبهزادی را در نظر بگیریم، باید از ابتدا با این سوال مواجه شویم که او قرار است چه چیزهایی را از دست بدهد و چه چیزهایی را به دست بیاورد. یکی از چالشها این است که سینما، تلویزیون و اخیراً پلتفرمهای ما بهگونهای عمل میکنند که عوامل تولید یک اثر همواره منقطع از هم هستند اما من واقعاً دوست داشتم قبل از شروع کار با توماج دانشبهزادی درباره این کاراکتر صحبت میکردم. در این فرآیند یک سری حلقههای مفقوده وجود دارد.
مهدی نصرتی بازیگری بود که در همان مرحله پیشتولید از تهیهکننده خواسته بود یک جلسه با من داشته باشد و حرف بزنیم. در همان مرحله متوجه شدم که چقدر کار برای این بازیگر جدی است. پیشنهادها و ایدههای مختلفی هم با خودش آورده بود. در اولین جلسهای که با سروش محمدزاده داشتم، یک نگاه لرزان و شکنندهای در او دیدم که همان نگاه را گرفتم و در طراحی شخصیتها به کار بردم. الان هم در سریال نگاه تکتک کاراکترها را که میبینید، در نگاه همهشان این شکنندگی و عدم قطعیت وجود دارد...
دانشبهزادی: چون همه آنها انسان هستند!
ریاحی: دقیقاً. این همان نکتهای بود که از روز اول و بهواسطه جلسهای که با کارگردان داشتم به آن رسیدم. این موردی است که من از صحبت با سروش محمدزاده به آن رسیدم. اینها نکاتی است که در یک تیم شکل میگیرد. زمان و مکانی که در آن کار میکنیم هم بسیار مهم است. مخاطب امروز بسیار مخاطب باهوشی است. مخاطبی که با یک کلیک به نتفلیکس و اچبیاو وصل میشود را به این راحتی نمیتوان قانع کرد که به سریال ما در شبکه یک نگاه کند. این مخاطب که حالا اینقدر قدرتمند شده است را ما باید مجاب کنیم که به تماشای ما بنشیند. اما عدهای دست و پای ما در مقام فیلمنامهنویس و کارگردان را میبندند و میگویند برو به جنگ این مخاطب! البته جنگ به معنای مثبت برای مجاب کردن!
گاهی مدیران تلویزیون چنین کاری با ما میکنند و دست و پای ما را در این میدان میبندند. اگر جایی هم توانستهایم مخاطبان را قانع و راضی کنیم، واقعاً باید بدانید که با دست بسته این کار را کردهایم. همه چیز هم بودجه و امکانات نیست، کار هنری نیاز به خیال راحت دارد. در مقاطعی که کار ما جواب داده است، به دلیل حضور مدیرانی بوده است که دست ما را باز گذاشتهاند و خودشان هم جوابش را دیدهاند.
نظر شما