خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و ادب _ صادق وفایی: چهارمینقسمت از پرونده مرور کتاب «زندگی و خاطرات شیخحسین انصاریان» نوشته مجید جدیدی مربوط به فرازهایی است که شیخحسین در سالهای دفاع مقدس به جبهه میرفت و بین رزمندگان و سربازان میهن حضور پیدا میکرد. حضور شیخحسین انصاریان در جبهه هم برای تبلیغ و سخنرانی و هم مشاهده و تجربه مواجهه مستقیم با نبرد انجام میشد.
سخنرانیهای عجیب و شورانگیز شیخحسین در جمع رزمندگان لشکرهای مختلف ازجمله لشکر ۲۷ محمدرسولالله (ص) در اردوگاه کوهستانی قلاجه، ازجمله خاطرات و روایتهای ماندگاری است که علاوه بر کتاب خاطرات وی، در کتابی چون «کوهستان آتش» هم به آن اشاره شده است. به اینموضوع، پیشتر در قالب مطلب «خاطرهای از کشف و شهود شیخحسین انصاریان در جبهه» در مهر پرداخته شده است.
تا بهحال سهقسمت از پرونده مرور خاطرات شیخحسین انصاریان در مهر منتشر شده که در پیوندهای زیر قابل دسترسی و مطالعهاند:
* «خاطرات شیخحسین انصاریان از نفوذ منافقین / تشکیل دایره مبارزه با منکرات و توبه ۴ هزار گناهکار»
* «تهران قدیم و خطیبی که باعث خلوتی صف سینماهای لالهزار میشد / شیخحسین در کمیلخوانی میراثدار کیست؟»
* «رئیس شهربانی همدان گفت سخنران را بالای منبرش با تیر میزنیم»
در ادامه مشروح چهارمینقسمت مرور زندگی و خاطرات شیخ حسین انصاریان را با محوریت خاطرات حضور او در جبهه میخوانیم؛
* اولینسفر جبهه و گزارش مشاهدات به شهید بهشتی
شیخحسین انصاریان در هفته اول شروع جنگ، همراه با ۳۰ تن از دایره مبارزه با منکرات سوار اتوبوس شده و از تهران به خرمشهر رفت. اینسفر همانطور که خود او روایت میکند، مربوط به زمانی است که هنوز خرمشهر سقوط نکرده بود و وقتی او و همراهانش از خرمشهر به آبادان رفتند، پس از ورودشان به شهر، پل بین خرمشهر و آبادان بسته شد. در نتیجه اینگروه در جاده خسروآباد در تیررس مستقیم نیروهای بعثی قرار گرفت. که از اینجاده بهسمت شادگان حرکت کرده و پس از حدود ۱۰ روز به تهران بازگشت.
پس از بازگشت از اولینسفر جبهه، شیخحسین گزارش کاملی از اوضاع و شرایط جبهههای نبرد به شهید آیتالله بهشتی تسلیم کرد.
* شیمیاییشدن شیخحسین و شهادت حاجهمت
پیش از شروع عملیات خیبر، نیروهای بعثی جبهه ایرانیها را با بمبهای شیمیایی، بمباران کردند که شیخحسین نیز با وجود آنکه در آنلحظات از منطقه عملیات فاصله داشت، شیمیایی شده و آثار مخرب گاز شیمیایی با تاول روی دستانش خود را نشان داد.
یکی از خاطرات شیخحسین انصاریان از سالهای جنگ، شهادت شهید محمدابراهیم همت فرمانده لشکر ۲۷ محمدرسولالله (ص) است که او نیز همراه با پیکر شهید به تهران آمده و در مراسم تشییعش در مسجد امام بازار تهران شرکت کرد. پس از برگزاری مراسم تشییع در تهران، پیکر شهید همت به شهرضا زادگاهش منتقل شد که شیخحسین نیز بهدلیل ارتباط نزدیک و صیمیت با اینشهید، همراه پیکر به شهرضا رفت و خود بدن شهید همت را در قبر گذاشت.
* نفوذ منافقین و ممنوعیت نوارهای شیخحسین
شیخحسین انصاریان که بارها برای سخنرانی به نقاط مختلف جبهه دعوت میشد، عموماً در پادگان ابوذر و پادگان دوکوهه مستقر میشد. در همانبرهه زمانی بهدلیل نفوذ منافقین و گروهک مجاهدین خلق در بین نیروهای انقلابی و رزمندگان، پخش نوارهای سخنرانیهای شیخحسین برای مدتی ممنوع اعلام شد. شهید محلاتی نماینده امام خمینی در سپاه با شنیدن اینخبر بسیار عصبانی شده و هنگام سخنرانی در مراسم تشییع پیکر شهید همت خطاب به انصاریان گفت: اینممنوعیت خلاف شرع است و کسی که اینکار را کرده، غلط کرده است!
* محسن طاهری فکر کرد شهید شده و در برزخ هستیم
شیخحسین انصاریان روایت میکند در خانه یکی از آشنایان خود در تهران حضور داشته که از رادیو، مارش پیروزی و خبر ورود نیروهای نظامی ایران به فاو را شنیده است. به همیندلیل با همراهی محسن طاهری به فاو سفر کرد. او میگوید به پیشنهاد نیروهای رزمنده، شب ورودش به فاو را که شب جمعه بود را به برپای جلسه دعای کمیل اختصاص دهد. به همیندلیل در مسجد فاو که نزدیک اروندرود قرار داشت، جلسه دعای کمیل با قرائت او برپا شد. اینمحفل در حالی برپا شد که احتمال هدف قرارگرفتن مسجد با موشکهای عراقی وجود داشت. شیخحسین نیز با لباس ضدشیمیایی دعا را قرائت کرد.
دیدم باید به او شوکی وارد کنم، محکم با مشت به پشت او زدم و گفتم: محسن جان! هنوز وارد برزخ نشدهایم، ما فاو هستیم و هنوز زندهایم فردای ورود به فاو، شیخحسین به همراهانش اصرار کرد جلوتر رفته و به نیروهای دشمن نزدیکتر شوند. به اینترتیب همراه با محسن طاهری مداح اهل بیت به موقعیت سایت دو یا سایت سه فاو رفت. طبق روایت شیخحسین انصاریان در آننقطه، مانند باران گلوله توپ و خمپاره میبارید و تعدد گلولهها باعث شد موج انفجار محسن طاهری را بگیرد. در نتیجه سکندریخوران تصور کرد شهید شده و در بررخ است. به همیندلیل از شیخحسین پرسید: «ما کجای برزخ هستیم؟» شیخحسین با بیان اینخاطره، راویت میکند: «دیدم باید به او شوکی وارد کنم، محکم با مشت به پشت او زدم و گفتم: محسن جان! هنوز وارد برزخ نشدهایم، ما فاو هستیم و هنوز زندهایم.» (صفحه ۳۲۸)
با پیشروی و جلوتر رفتن در فاو، شیخحسین و طاهری به مقری رسیدند که محمدرضا دستواره فرمانده وقت لشکر ۲۷ آنجا حضور داشت و از دیدن آندو بسیار تعجب کرد. چون جز نیروهای تکور و رزمنده نباید کسی تا آنجا میرسید.
شیخحسین انصاریان به همینمنوال برای چندروز دیگر همراه با محسن طاهری و علی بیدادی در فاو ماند.
* چند مورد استثنا برای سخنرانی در مراسم ختم
بسیاری از شهدای تهران و شهرستانها در سالهای دفاع مقدس، در وصیتنامه خود وصیت کرده بودند سخنران مراسم ترحیمشان شیخحسین انصاریان باشد. شیخحسین نیز که هیچوقت در مراسم ختم سخنرانی نمیکند، به حرمت خون شهدا و وصیتشان، استثنا قائل شده و در مراسم ختم شهدای دفاع مقدس سخنرانی میکرد.
اینخطیب تهرانی در بیشتر عملیاتهای مهم جنگ حضور داشت و تنها عملیات مهمی که بهگفته خود در آن حضور نداشته، عملیات مرصاد است که بهدلیل وعده قرائت دعای عرفه، همزمان در مشهد حضور داشته است.
نظر شما