۶ مهر ۱۴۰۲، ۱۰:۰۲

در گفتگو با مهر مطرح شد؛

دیوهای فرانکشتاینی چطور شکل گرفتند/ شکل‌گیری مخاطب جهانی برای هنر

دیوهای فرانکشتاینی چطور شکل گرفتند/ شکل‌گیری مخاطب جهانی برای هنر

بابک توانایی درباره نمایشگاه نقاشی «یک سودا و هزار سر» و طرح‌ها و ایده‌هایش توضیحاتی ارائه کرد.

بابک توانایی هنرمند طراح و نقاش که نمایشگاه جدیدش با عنوان «یک سودا و هزار سر» در گالری کاما برپاست، درباره ایده برگزاری آن به خبرنگار مهر گفت: «یک سودا و هزار سر» عنوان مجموعه‌ای تصویری و تجسمی است که شامل تجربیاتی در مورد «کلاژ الکترونیکی» و «دیالکتیک بین کلاژ و دکولاژ» است. از جمله مفاهیم مرتبط با این آثار می‌توان به امر شگفت و انگاره دیو اشاره کرد. دکولاژ با جنبش زیباشناسی ستیزی همسو دانسته می‌شود و سعی بر این بوده این فرم منطبق بر محتوای افسون‌زدایی پنداشته و در نظر پدیدار شود. از طرفی دیگر «یک سودا و هزار سر» عنوان یکی از ناداستان‌هایی است که با رویکرد دکولاژ در روایت‌های مختلف با توجه به سنت‌های عجایب‌نگاری و عجایب‌نویسی نوشته شده است و در کنار نمونه‌های دیگری همچون «شاکورو و خنده شرم»، «دل اندروای و سهمِ سهمگین»، «شاخ بی‌مرگی»، «تمشک مارماروس» و … به نوعی می‌تواند به متافیکشن نزدیک باشد.

وی در ادامه توضیح داد: برای نگارنده بن‌مایه‌های اساطیر ایرانی یعنی اسطوره زروان چشمه‌گانی است برای کلیتی که در حالات و بیان کنش‌مند ایده‌ها می‌تواند طرح پرسش کند. یک سودا به تعبیر این متن غمی است که امر شگفت، با حیرت، اندوه، عشق، اضطراب، ترس و شک را همراهی می‌کند و تیر شک و تردیدی که در پگاه آفرینش باورها سبب شکل‌گیری انگره مینو و اهریمن می‌شود، در نبرد خیر و شر به پیمان فرم می‌پذیرد و با تقابل‌های دوگانه همراه می‌شود. اما نکته این است که سوژه چندپاره در میان تقابل‌های خیر و شر خود را باز نمی‌شناسد. در این برداشت سوبژکتیو، تصویر لزوماً به وحدت نمی‌رسد، بلکه واقعیتی چندپاره و گاه امحا شده را نشان می‌دهد.

دیوهای فرانکشتاینی چطور شکل گرفتند/ شکل‌گیری مخاطب جهانی برای هنر

این هنرمند نقاش همچنین بیان کرد: «یک سودا و هزار سر» شبکه‌ای از روایت‌ها و تصاویرهایی است که بخش‌هایی از گذشته سوژه گسسته و پیوسته را افسون زدایی می‌کند و بر محورهای سوژه ویران و چندپاره خود را باز می‌یابد. شناخت سوژه هماهنگی است میان حسیات و فاهمه که با توجه به کارکرد امر شگفت انسجام آن زایل می‌شود و پرسش‌های بنیادین را می‌تواند به اذهان متبادر کند تا در بازاندیشی مفاهیم تازه ذیل امر غریب مطرح شوند. عموماً این مفاهیم، غیرعادی و خارج از عادات همیشگی است. این تصاویر گاهی ایده‌هایی است روایت‌پذیر، اما الزامی برای روایت آن در نظر گرفته نشده و گاهی با طرح‌هایی که با چیرگی خطوط سیال و روان همراه است به دیفرماسیون، دیکمپوزسیون و دیکلاژ توجه شده است تا به نوعی با دیکانتستراکشن و بن‌فکنی در ارتباط قرار گیرد. از این رو است که بر سوژه چندپاره به صورتی بی‌واسطه و بلامنازع تاکید شده است.

وی با تاکید بر اینکه توجه به امر شگفت و مفاهیم و مقولات اسطوره زروان، مهم است، گفت: در آثار نمایشگاه «یک سودا و هزار سر» بعضی از فرم‌های قدیمی آشنا هستند اما چون صورت ناآشنایی دارند شگفت به نظر می‌رسند و مکانیسم پنهان درون تصاویر و طرح‌ها نشان می‌دهد که این دوگانگی‌ها برآمده از تردید و سردرگمی حین انجام این آثار درخور درنگ است. چون ما را به تجربه رازآمیز آشنا و غریب احساس گمگشتگی می‌رساند. علاوه بر اینکه بازتاب مقولات اساطیر ایرانی در این پروژه قابل بحث است، می‌توان به تأثیر جریان‌های مختلف هنری در این آثار توجه کرد.

توانایی با اشاره به رنگ‌هایی که در آثارش استفاده شده، درباره ترکیب رنگ‌های آثارش بیان کرد: رنگ‌های زرد، قرمز، آبی و سیاه که در آثار به چشم می‌خورند به پاپ‌آرت نزدیک است و تنها ترکیبات رنگی یکی از تابلوها که با تردید و ابهام همراه است، به آثار لیختن اشتاین اشاره دارد. این آثار روی ورق‌های زینک که در صنعت چاپ و تکثیر مورد استفاده است با چاپ مسطح شکل گرفته از این رو است که شفافیت و انعکاس و اعوجاج ورق‌های زینک باعث می‌شود تا پیامدهای برآمده از بازتولید مکانیکی اثر هنری از طریق خودِ ابزار و دستگاه صنعتی چاپ به برخوردی چالشی تبدیل شود چون نهایتاً این آثار در اسکن و عکاسی به تصویر یکسانی وفادار نیستند و بر تغییر مبتنی بر زمان ذیل ضرب آهنگ تکثیر توجه دارد.

در آثار نمایشگاه «یک سودا و هزار سر» بعضی از فرم‌های قدیمی آشنا هستند اما چون صورت ناآشنایی دارند شگفت به نظر می‌رسند و مکانیسم پنهان درون تصاویر و طرح‌ها نشان می‌دهد که این دوگانگی‌ها برآمده از تردید و سردرگمی حین انجام این آثار درخور درنگ استوی درباره لایه‌های طرح اصلی آثار که دیوها را نمایان می‌کند، گفت: لایه‌هایی که در این آثار می‌بینیم بیانگر لایه‌های ذهنی است که طرح دیوها را با جریان سیال ذهن به صورت بداهه تصویر کرده است. در واقع این لایه‌ها برای نگارنده یادآور باستان‌شناسی است که در لایه‌های تصویری ذهن خود با توجه به میراث اساطیری جستجویی افسون‌زدا می‌کند تا با توجه به امر شگفت مخاطب بتواند بر لبه‌های دوگانگی‌های تاریخی فرهنگی و اسطوره‌ای حرکت کند.

توانایی همچنین توضیح داد: با توجه به اهمیت زیباشناسی امر شگفت در بسترهای متأثر از دادائیسم و سوررئالیسم همچون پاپ آرت به عنوان رئالیسم امروزی یا نئورئالیسم به ویژه دکلاژ با برش و پاره کردن و حذف تکه‌هایی از تصویر به صورت کنش‌مند، وجهی انتقادی را پیش می‌کشد به تعبیری می‌توان گفت مدرنیسم امروزه فراتر از آن مباحثی است که در آغاز مورد توجه بود. از این رو مسیر زیباشناسی ستیزی که فاستر هال مطرح کرده، در این بحث یادآور هنرمندانی چون ولف وستل، ژان دوفرن، میموروتلا، ژاک ویلگله و ریموند هاینز است. این هنرمندان اغلب با پوسترهای لایه لایه شهری که روی هم چسبانده شده بود آثاری از این دست را ساخته‌اند. و ولف وستل توانسته بود دکلاژ را در رابطه با اتفاق قرار دهد. این نگرش متأثر از مسیری است که مارسل دوشان و من ری مطرح کرده بودند. در تبیین این بحث می‌توان گفت که آنچه از اسطوره و امر شگفت به ویژه در فلسفه سوررئالیسم مطرح می‌شود، بسیار متأثر از رمانتیسیسم و جریان‌های پس از آن است. بعدها در فرهنگ و هنر همگانی با اشکال مختلف سینمایی، کتاب‌های کمیک، بازی‌های ویدیویی … تأثیر ماندگاری به جا گذاشت.

این هنرمند طراح و نقاش اظهار کرد: در تابلوهای نمایشگاه، ایده و اقتباسی همسو با مقولات کلاژ را از هیولای فرانکشتاین می‌بینیم که دگردیسی و حلول در صورت دیو پیدا کرده است. در واقع انگاره فرهنگی (دیو) را به آن نسبت داده‌ایم. در این مجموعه فرانکشتاین می‌تواند تمثیلی از این نگرش باشد که گستره مفاهیم اساطیری و بازاندیشی و بازتعریف آن‌ها در هنر کمک می‌کند تا طبیعت انسان را بیشتر درک کنیم و در این مجموعه فرانکشتاین در کنار مفاهیم این دیدگاه قرار گرفته تا حلقه‌های مفقود شده در فرم و محتوا و اضمحلال و دکلاژ را در ویژگی‌هایش به عنوان نکته‌ای درخور درنگ نشان دهد. فرانکشتاین در واقع هیولایی است برآمده از پیشرفت علم که با ریشه‌هایی از شیمی و کیمیاگری که هم در عجایب و غرایب سخن از آن می‌رود و هم در هنر مدرن بسیار مؤثر است و نیز از مسیر هرمتیکا تفسیرهای جالبی از تداعی‌های آزاد زروانی می‌تواند ایجاد کند.

وی که سال گذشته نمایشگاهش را در شهر مشهد برگزار کرده بود، درباره تفاوت این ۲ نمایشگاه و بازخوردهایش به خبرنگار مهر گفت: تفاوت عمده نمایشگاه مشهد با آثار کنونی تجربیاتی است که در تکنیک و ارائه آثار اتفاق افتاده است و بازاندیشی که در گزینش طرح‌های تازه انجام شده طبیعتاً بخشی از آثاری که قبلاً نمایش داده شد، در این نمایشگاه شرکت داده نشده است و آثار جدیدی به ویژه کلاژهای الکترونیکی و ترکیب آن با انواع دیگر تجربیات تازه‌ای در طرح و فرم ارائه آثار پیش‌رو می‌گذارد و ایده «یک سودا و هزار سر» که نوعی افسون‌زدایی از انگاره فرهنگی دیو را پیش رو دارد، گسترش می‌دهد.

دیوهای فرانکشتاینی چطور شکل گرفتند/ شکل‌گیری مخاطب جهانی برای هنر

این هنرمند مشهدی افزود: در نمایشگاهی که در مشهد برگزار شد شاهد حضور اقشار مختلف و استادان بودم و همه روزهای برگزاری نمایشگاه مخاطب بسیاری به همراهی، گفتگو و تعامل پرداختند که برای دست‌اندرکاران نیز جالب توجه بود. در تهران نیز علاوه بر علاقمندان، حضور استادان مختلف در این نمایشگاه بسیار انگیزه‌بخش بود چون این حضور با نکته سنجی‌هایی همراه است و به انتقال تجربیات بیشتر از نسلی به نسل دیگر منجر می‌شود که این امر بسیار مغتنم است.

فضای هنری در مشهد بسیار ضعیف و آسیب‌پذیر است

وی درباره فضای هنری شهر مشهد و علت برگزاری نمایشگاه در تهران، توضیح داد: فضای هنری معطوف به گالری‌ها در مشهد بسیار ضعیف و آسیب‌پذیر است و اقتصاد و خرید و فروش آثار هنری در گالری‌های مشهد رونقی ندارد. از طرفی شما اگر بخواهید فعالیت‌تان در هنر شناخته شود، تجربه فعالیت در شهرهای دیگر به جز تهران چندان مورد توجه بازار هنر و هنرمندان قرار نمی‌گیرد و بیشتر مهم است که در تهران چند نمایشگاه برگزار کرده باشید! از طرفی در مشهد ما دانشگاه هنر نداریم و فقط چند مؤسسه غیرانتفاعی آموزش عالی داریم که به لفظ رایج، به آن نام دانشگاه نیز اطلاق می‌شود و این به طور کاذب جای دانشگاه هنر را در شهر مشهد پر کرده است و فارغ‌التحصیلان آن با دانشگاه‌هایی که در تهران قرار دارد بسیار تفاوت دارند. نکته دیگر اینکه، طی سال‌های مختلف بسیاری از هنرمندان موفق که شروع کارشان در شهر مشهد بود، هرگز در این شهر نماندند و به تهران و یا خارج از ایران رفتند و این تصوری ایجاد کرده است مبنی بر اینکه فعالیت هنری در تهران به خودی خود نوعی ژست موفق و نگاه از بالا به پایین ایجاد کرده است اما ما نیاز به تعاملاتی داریم که این رونق در همه شهرها منتشر شود و هرکس باید به زعم خود بکوشد به همین دلیل من نه تنها بازخوردهای متفاوتی را دریافت می‌کنم بلکه آن را ایجاد می‌کنم.

برخورد کلیشه‌ای و تقلیدی با هنر مانع خلاقیت است

این مدرس دانشگاه در پاسخ به اینکه خلاقیت در نقاشی چطور ایجاد می‌شود، گفت: به نظر من خلاقیت در هنرهای تجسمی از دوران کودکی با آموزش و ایجاد زمینه‌های لازم و ضروری آنکه قابل تحقیق است، شروع می‌شود اما این کافی نیست چون ما برنامه‌ای برای رشد هوش دیداری نداریم و باید بدانیم در دنیایی که «تصویر» نقش کلیدی در انتقال مفاهیم شناختی آن دارد هوش دیداری بسیار مهم است. تجربه‌ای که من در تدریس در هنرستان‌ها و دانشگاه‌ها و مراکز آزاد هنری دارم، نشان می‌دهد که ما در آموزش به این مهم توجه نداریم و با سهل انگاری از آن عبور می‌کنیم. هنرجو و هنرمندان ما گاهی می‌بینیم از هوش بصری کافی و تربیت شده برخوردار نیستند و به صورت کلیشه‌ای و تقلیدی با هنر برخورد می‌کنند و این مساله ضربه اساسی به خلاقیت وارد کرده است. اما من سعی می‌کنم با آموزش روش‌های دیدن در نقد هنری و پرداختن به جنبه‌های مختلف هوش دیداری در نگرش هنرجویان به هنر و خلاقیت مؤثر باشم.

چطور هنری مخاطب جهانی پیدا می‌کند؟

وی در مورد اینکه آیا هنرش مخاطب جهانی دارد و ویژگی‌های هنری که با مخاطب جهانی تعامل دارد، توضیح داد: هنری که من به آن توجه دارم از تعامل با جهان شکل گرفته است، یعنی من با مطالعه و تحقیق در جنبه‌های گوناگون از اساطیر و هنر ایران که جهان شمول است و قبلاً نیز در تعاملات گوناگون قرار گرفته است، قرار می‌گیرم و با جریان‌های هنری جهانی و مدرن به تعامل می‌پردازم. یعنی با دیگری یا همان مخاطب خارجی می‌توانم روایتی تأمل برانگیز ایجاد کنم. البته این مساله در فرهنگ ما ریشه‌های اساسی دارد شما می‌توانید به کارکردها و تأثیرات هزار و یک شب، خیام، مولانا و …در غرب توجه کنید و از چشمگان این میراث به قدر کفایت بهره ببرید.

توانایی در پایان گفت: در واقع من فکر می‌کنم ما باید بن‌مایه های هنر و فرهنگ و زبان را بشناسیم و بدانیم که در دوره‌های مختلف چگونه در تعامل با دیگران قرار می‌گرفته است. برای من توجه به فرهنگ عمومی بسیار کلیدی است چون رنگ و فرم در آن از زمینه‌های جهانی و روزمره برخوردار است و این ویژگی‌ها، موقعیتی انتقادی ایجاد می‌کند که به نوعی در مواجه با بحران و دوره انقراض (آنتروپوسین) بر عاملیت ما در موقعیت انتقادی تاکید می‌ورزد.

کد خبر 5897367

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha