خبرگزاری مهر _ گروه فرهنگ و ادب: از دور که ماشین و نقش کتابها را دیدم، یاد سریال «کتابفروشی هدهد» افتادم. سریالی که باید آن را تنها سریالی دانست که به صورت ویژه به بحث کتاب و کتابخانه پرداخت. همان زمان با پخش سریال خیلیها به سمت کتابفروشی، داشتن کتابخانه سیار یا ساخت کتابخانه عمومی رفتند.
دور و بر ماشین شلوغ بود جوری که جایی روی صندلیها برای نشستن پیدا نمیشد؛ بچهها با جیغ میخواستند با عروسکها عکس بگیرند و اگر پدر و مادرشان به درخواستشان توجه نمیکردند گریه و جیغ سلاح شأن میشد تا به نتیجه برسند.
اینجا مرکز همایشهای بینالمللی اصفهان است؛ مکانی که هنوز کامل افتتاح نشده اما به بهانه جشنواره فیلمهای کودکان و نوجوانان و هفته ملی کودک چند روزی است که به روی مردم اصفهان گشوده شده تا سرزمین شادی برای بچهها باشد.
به کتابخانه سیار نگاه میکردم که جیغ دختری حدوداً ششساله، که دست مادرش را میکشید، حواسم را پرت کرد. دختربچه با صدای بلند میگفت: «من میخوام برم با عروسکها که توی تلویزیون بودند عکس بگیرم.» مادرش قبول میکند و کنار «آقا و خانم کتابدار» قرار میگیرد و با خوشحالی سرش را به عروسکها میچسباند و میگوید: «من هر وقت شما رو توی تلویزیون میدیدم دلم میخواست از نزدیک ببینمتان.» عروسکها در آغوشش میگیرند و بالاخره بعد از ده دقیقهای به سمت محل دیگری از نمایشگاه میروند اما باز هم نگاهش مدام به عقب برمیگردد و عروسکها را نگاه میکند.
آقا و خانم کتابدار از این جهت برای بچهها آشنا هستند که نهاد کتابخانههای عمومی کشور برای آشنایی بچهها با فعالیت کتابخانهها، این شخصیتها را در قالب انیمیشن خلق، و از تلویزیون پخش کرد. برای همین بچههایی که در مقابل این کتابخانه سیار قرار میگیرند و عروسکها را میبینند جذبشان میشوند.
یک بخشی را برای کشیدن نقاشی درست کردهاند و بچهها بعد از عکس گرفتن برای نقاشی میروند و خانوادهها هم از این فرصت استفاده میکنند و فهرست کتابخانهها را میبینند و از شرایط ثبت نام میپرسند.
خانمی در حال قصه گفتن برای بچههاست و آنها هم تعامل دارند و پاسخ میدهند. شاید یک دلیل این موضوع را باید آشنایی بچهها با فضای کتابخانه از طریق این انیمیشن و تلویزیون دانست. باز یاد سریال کتابفروشی هدهد افتادم که چقدر در این زمینه نقش داشت و کمک کرد.
قصه تمام میشود و بچهها تشویق میکنند. به سراغ خانم قصهگو میروم؛ خودش را لیلا کاظمی معرفی میکند و میفهمم که مسئول کتابخانه شهید مفتح اصفهان است، اما عاشق قصهگویی است و میگوید خیلی اوقات این کار را انجام میدهد.
از فعالیتهایشان در حاشیه جشنواره میپرسم و میگوید: «کتابخانه سیار را به اینجا آوردیم تا بچهها بیایند و با خدمات کتابخانهها بیشتر آشنا شوند. کتابخانه سیار ما هفتهای یک بار به روستاهایی میرود که کتابخانه ندارند تا مردم آن روستا بتوانند از امکانات کتابخانهها استفاده کنند.»
در حال حرف زدن هستیم که یک پسر مبتلا به سندروم داون نزدیک آقا و خانم کتابدار میشود و آقای کتابدار را بغل میکند و میگوید: «دوستت دارم.» همه شروع به عکاسی میکنند و پسر همینطور در آغوش عروسک میماند. مادرش میرسد و بعد از عکس گرفتن میگوید: «در کتابخانهای که نزدیک خانهمان داریم عضو است و عاشق کتابخانه است. از دور اتوبوس سیار و کتاب و عروسکها را دید و نتوانستم کنترلش کنم.» پسرک انقدر شیرین است که همه در همان چند لحظه کوتاه عاشقش شدهاند. بالاخره از عروسکها جدا میشود و به سمت میز میرود تا نقاشی بکشد.
داخل کتابخانه سیار قفسهبندی شده است و کتابها انقدر رنگارنگ هستند که میخواهی همه را برداری و بخوانی؛ این را از تقلای بچهها که کتابها را جابهجا میکنند و با هر کتاب ذوق میکنند، متوجه میشوم. خانم کاظمی توضیحی در مورد کتابخانه سیار میدهد و میگوید: «فکر کردیم که وجود کتابخانه سیار در حاشیه جشنواره میتواند برای شناخت بیشتر بچهها با فضای کتابخانهها کمککننده باشد. کتابخانههای سیار هم همان خدمتمحور بودن را با توجه به اهداف نهاد کتابخانهها پیگیری میکنند.»
این خدمتمحور بودن برایم سوال میشود، میپرسم و میگوید: «ببینید شاید همه فکر کنند که خدمت در کتابخانه، فقط امانت کتاب است اما در کتابخانههای عمومی فعالیتهای زیادی انجام میگیرد و خدمات زیادی دارد؛ انواع و اقسام آموزشها از قصهگویی، سفال، نقاشی، کلاسهای شعر و…. در اصفهان، ۱۸ کتابخانه عمومی و ۲۰ کتابخانه مشارکتی داریم، کودکان و نوجوانان از این برنامهها و خدمات بسیار استقبال میکنند.»
از بازخوردهای این دو روزی که در حاشیه سیوپنجمین جشنواره فیلمهای کودکان و نوجوانان حضور داشتند میپرسم که دوباره صدای فریاد و ذوق بچهها حواسمان را پرت آنها میکند. محوطه مرکز همایشها، پر از عروسکهای مختلف است که برای شادی بچهها آمدهاند. اما واکنشی که بعد از دیدن عروسک آقا و خانم کتابدار دارند، جالب است. دورشان میچرخند، دست شأن را میگیرند، بالا و پایین میپرند.
کاظمی بچهها را نشان میدهد و میگوید: «این دقیقاً همان بازخوردی است که در این دو روز داشتیم. وقتی ابزاری برای بازی با بچهها باشد آنها خیلی بیشتر جذب میشوند. انیمیشن آقا و خانم کتابدار که پخش شد، بین بچهها خیلی چرخید و آنها الآن با دیدن این عروسکها چنان خوشحال میشوند که وصفنشدنی است. کارهایی که در کتابخانهها انجام میشود، مثل قصهگویی، خیلی به خلاقیت بچهها کمک میکند و آنها را به فضای کتابخانه میکشاند.»
حرفهایمان تمام میشود و بچهها باز هم مشغول شنیدن یک قصه جدید هستند، آن هم از طرف دختری که هم سن و سال خودشان است و دارد قصهای با موضوع خشم تعریف میکند. همه مشتاق گوش میدهند و عروسکها هم در حال چرخیدن و عکس گرفتن با بچهها.
اینجا در مرکز همایشهای بینالمللی اصفهان و در حاشیه جشنواره فیلمهای کودکان و نوجوانان مدیوم کتابخانه و فیلم در کنار هم قرار گرفته است. چیزی که خیلی از اهالی هنر در این سالها آرزویش را داشتند و دارند. اینکه موضوع کتاب به فیلم و سریالها برسد و دغدغه کارگردانان مانند گذشته توجه به این حوزه باشد تا از این طریق تأثیرگذار شوند. شاید همین جشنواره و ذوق بچهها برای کتابخانه و کتاب بتواند مقدمهای برای شروع فعالیت مشترک این دو حوزه باشد.
نظر شما