به گزارش خبرنگار مهر، دومینجلد کتاب «مجمعالجزایر گولاک» نوشته الکساندر سولژنیتسین بهتازگی با ترجمه احسان سنایی اردکانی توسط نشر مرکز منتشر و راهی بازار نشر شده است.
الکساندر سولژنیتسین نویسنده اینکتاب بهخاطر انتقاد از استالین، محکوم به ۸ سال کار در اردوگاه کار اجباری و مخوف گولاگ شد. تا مرگ هم در تبعید استالین باقی ماند. او در آثار خود جنایات دوران استالین و فاجعههای انسانی اردوگاههای کار اجباری شوروی را بهطور صریح و بیپرده تصویر کرده است. ایننویسنده سال ۱۹۷۰ برنده جایزه نوبل ادبی شد.
«مجمعالجزایر گولاگ» برای اولینبار زمستان ۱۹۷۴ بهطور بیسانسور، ماشیننویسیشده و زیرزمینی در اتحاد جماهیر شوروی دست به دست چرخید. اینکتاب در اینعرضهاش احساسات زیادی را برانگیخت و واکنش کمونیستها هم به آن بسیار شدید بود.
سولژنیتسین، کتاب مورد اشاره را در بازه زمانی ۱۰ سال با گفتگو با بیش از ۲۲۰ بازمانده دیگر اردوگاههای کار اجباری شوروی، خلق کرد که مطالب آن در ۳ جلد تدوین شدند. در نسخه پیشرو که به فارسی ترجمه شده، مقدمهای بهقلم اَن اپلبام درج شده است. اینکتاب هم سرنوشتی مشابه رمان «دکتر ژیواگو»ی بوریس پاسترناک دیگر نویسنده و شاعر روس دارد که رسیدن نسخههای قاچاقش به خارج از روسیه باعث شهرت و جایزه نوبل برای مولفش شد.
جلد اول ایناثر ۲ بخش اصلی با عناوین «صنعت حبس» و «حرکت بیامان» دارد که اولی ۱۲ فصل و دومی ۴ فصل را شامل میشوند. بخشهای سوم و چهارم «مجمعالجزایر گولاک» هم در جلد دوم منتشر شدهاند که بهترتیب عبارتاند از «اردوگاههای کار تعذیبی» و «روح و سیمخاردار».
بخش سوم، دربرگیرنده ۲۲ فصل است که بهترتیب عبارتاند از: «سرانگشتان آئورورا»، «مجمعالجزایر از دریا برمیجوشد»، «مجمعالجزایر متاستاز میکند»، «مجمعالجزایر پا سفت میکند»، «زمینِ زیر پای مجمعالجزایر»، «فاشیستا رو آوردن!»، «سبک زندگی و آداب و رسوم اهل جزایر»، «زنان اردوگاه»، «خوشرفتارها»، «به جای سیاسیها»، «جماعت مخلص»، «تق تق تق ...»، «پوست دومات را هم تحویل بده!»، «تغییر دادن سرنوشت!»، «تنبیهات»، «عناصر دوست و برادر»، «بیجهها»، «الهههای الهام گولاک»، «زکها به مثابه یکملت»، «وظایف سگی»، «پیرا اُردوگاه» و «داریم میسازیم».
چهارمینبخش کتاب هم ۴ فصل را با اینعناوین شامل میشود: «عروج»، «یا فساد؟»، «آزادی نیمبند ما» و «چندماجرای جداگانه».
در قسمتی از جلد دوم «مجمعالجزایر گولاک» میخوانیم:
خصومت سکنه پیرامون [اردوگاهها]، آنهم به تحریک مقامات، به اصلیترین مانع فرارها مبدل شد. مقامات در بذل مژدگانی به صیادانْ مضایقه نمیکردند. (و این شکل دیگری از ارشاد سیاسی بود.) قومیتهایی هم که در اراضی پیرامونیِ اردوگاههای گولاگ مستقر بودند، رفته رفته باورشان شد که گیر انداختن یک فراری یعنی عید، یعنی ثروت، یعنی یک صید تُپل یا یافتن یک تکه طلای قلنبه. تونگوها، کومیها و قزاقها آرد و چای نصیبشان میشد و ساکنان نواحی پرجمعیت ماورای ولگا که در نزدیکی اردوگاههای بورپولوم و اونژا زندگی میکردند هم در ازای هر زندانیای که تحویل میدادند، دو پود _ معادل ۳۲.۵ کیلو _ آرد، هفتمتر پارچه و چندکیلو شاهماهی میگرفتند. در طول سالهای جنگ، شاهماهی را به هیچ طریق دیگری جز این نمیشد به دست آورد، و به همین خاطر هم محلیها به فراریان میگفتند شاهماهی. مثلا هر وقت سروکله غریبهای در روستای شِرسْتکا پیدا میشد، بچهها گلهگله میدویدند و فریاد میکشیدند: «مامان! یه شاهماهی داره میاد!»
اینکتاب با ۷۱۸ صفحه، شمارگان هزار و ۲۰۰ نسخه و قیمت ۶۲۰ هزار تومان منتشر شده است.
نظر شما