کریستینا سانچز کارگردان فیلم کوتاه داستانی «عزیزم» از کشور کلمبیا که در بخش بینالملل چهلمین جشنواره بینالمللی فیلم کوتاه تهران حضور دارد، درباره این اثر به خبرنگار مهر گفت: وقتی من هفت ساله بودم والدینم طلاق گرفتند، پدرم پس از مدت کوتاهی با زنی که عاشقش شده بود دوباره ازدواج کرد و همه چیز ناگهان تغییر کرد، چون تبدیل به معمایی شد که حل کردنش برایم غیرممکن بود. اگر با همسر پدرم دوست میشدم به مادرم خیانت میکردم و اگر نسبت به او بیتفاوت میشدم و او را نمیپذیرفتم، رابطهام با پدرم قطع میشد که دقیقاً همین اتفاق افتاد و یک دوره بسیار سخت بر من گذشت، چون تنها شدم و به سختی باور میکردم بخشی از این خانواده جدید هستم. احساس میکردم که دوستنداشتنی و نخواستنیام. البته من هم خانواده جدید را نمیخواستم و دوستشان نداشتم.
وی ادامه داد: این ماجرا باعث شد شروع به کشف تصاویر بصری کنم. من همیشه با تابلوی نقاشی اندرو وایت به نام «دنیای کریستینا»، رابطه خاصی داشتم. نه تنها به این دلیل که او همنام من بود، بلکه به این دلیل که خلاء موجود در آن تابلو را احساس میکردم. گرچه نمیتوانستم صورتش را ببینم. زبان بدنش، آسمان متروک و آرزوی رسیدن به آن خانه از دور، باعث شد احساس مشترک با آن پیدا کنم. بنابراین متوجه شدم این یک امکان عالی برای ساخت فیلم کوتاهم است.
این کارگردان کلمبیایی اظهار کرد: میخواستم همان نما و ترکیب را در بافت مدرنی که داستانم در آن اتفاق میافتد، بازسازی کنم. پس تصویر این دختر جوان که پشتش را به سمت ما چرخانده است و آرزوی جایی را که در مقابلش است، دارد اما نمیتواند به آن برسد، محور داستان فیلم کوتاهم شد.
سانچز درباره آشناییاش با سینمای ایران بیان کرد: تا حدی با سینمای ایران و جشنوارههای بینالمللی آشنا هستم. پس مشتاق بودم که فیلم کوتاهم را به ایران ببرم زیرا با وجود اینکه ما فرهنگهای بسیار متفاوتی داریم، اما همیشه ارتباط قوی با فرهنگ این کشور داشتهام و سینمای ایران جایگاه بسیار ویژهای در قلبم داشته است.
وی تأکید کرد: سینمای ایران یکی از سینماهای مورد علاقه من است. اگرچه من کارگردانهای زیادی را دوست دارم که حس میکنم مانند اصغر فرهادی مضامین مشابهی از شرایط انسانی را در آثار خود بررسی میکنند، اما یکی از مهمترین و بزرگترین کسانی که بر من تأثیر گذاشته، عباس کیارستمی است. قبل از اینکه با او آشنا شوم، او را بهعنوان یک کارگردان دوست داشتم، اما لحظهای که با او آشنا شدم و این افتخار را داشتم که در یک کارگاه با او دوست شوم، او را بهعنوان یک انسان نیز دوست داشتم. من این افتخار را داشتم که در آخرین سال زندگیاش از طریق ایمیل با او در ارتباط باشم و به طرز بسیار تلخی با او خداحافظی کنم. تاثیر او در من بسیار واضح است.
این کارگردان با اشاره به برخی از صحنههای فیلمهای عباس کیارستمی اظهار کرد: ما در فیلمهای کیارستمی میبینیم که برخی از مهمترین لحظات، گفتگوها یا عدم گفتگوها در ماشینهای در حال حرکت اتفاق میافتد، این همان چیزی است که مستقیماً از سینمای او میآید، به همین دلیل برای من مهم بود که صحنه اول و پایانی داستان فیلمم در داخل ماشین اتفاق بیفتد.
وی تصریح کرد: من خیلی مدیون کیارستمی هستم چون الهامبخش من بود، در بسیاری از لحظاتی که به سختی برای پیشرفت در فیلمسازی تلاش میکنم اغلب به سخنان حکیمانه او فکر میکنم چون او اولین کسی بود که به طور جدی معتقد بود من قرار است سینما را بسازم. پس هر وقت دچار تردید میشوم به او و سخنان دلگرمکنندهاش فکر میکنم. از قضا لحظهای که فهمیدم فوت کرده است، خودم سوار ماشینی بودم و از یک ساحل خلوت تا فرودگاهی که ۲ ساعت فاصله داشتند در حال حرکت بودم، خبر فوت او باعث شد این سفر برایم بسیار غمانگیز باشد.
سانچز مطرح کرد: من عشق زیادی به مخاطب و فرهنگ ایرانی دارم. امیدوارم روزی بتوانم از نزدیک این فرهنگ را ببینم، البته بسیار سپاسگزارم که فرصتی برای نشاندادن فیلمم در تهران دارم و این برایم بسیار مهم است. احساس میکنم، زندگی من در حال تکامل است و برای این موضوع احساس خوشبختی میکنم. امیدوارم از فیلم خوشتان بیاید.
نظر شما