خبرگزاری مهر _ گروه فرهنگ و ادب، طاهره تهرانی: در یزد متولد شد، قلبی تپنده در میانه کویر-ندوشن- که خود آنرا کبوده مینامید. همان جا قد کشید و همان جا مدرسه رفت، در دامن لطف خانوادهای دهقان و اهل علم و پدربزرگانی از هر دو سو روحانی. برای کسانی که شاهنامه خوانده باشند و ایران را بشناسند، واژه دهقان به خودی خود بار معنایی متفاوتی دارد، مردمانی ایرانی تبار، زمین دار و کشاورز و لاجرم دارای گلههای گوسفند و دامهای دیگر، مردم دار و اهل علم.
محمدعلی کوچک آن سالها، با وجودی که بارها به سفر رفت و سالها بیرون از ایران درس خواند اما ریشه عمیق و پیوند ناگسستنی او با ایران هربار او را فرامیخواند. در تهران و سپس فرانسه حقوق خواند و حقوق هم درس میداد، اما خیلی پیش تر در نوجوانی سرودن را آغاز کرده بود و تسلطش به ادبیات فارسی تدریس را برایش ناگزیر و سهل میکرد. پس از بازگشت به ایران در دانشگاه ملی و چند مؤسسه دیگر به تدریس حقوق و ادبیات پرداخت تا به دعوت دکتر فضلالله رضا به دانشگاه تهران رفت و عضو هیأت علمی دانشکده ادبیات دانشگاه تهران شد و تا سال ۱۳۵۹ که بازنشسته شد در این دانشکده تدریس کرد.
خوی روادار و سازگار و پیوند غریب نیاکانش با سرزمین در او نیز بود، شیرینی طنازانه قلمش جابجا از میانه آنچه نگاشته بیرون میزند، باور به شنیدن سخنان دیگران در عین وطندوستی عمیق را یکجا داشت. نگاهی به کتابهای او و تعدد تألیفاتش درباره ادبیات و بخصوص شاهنامه فردوسی نشان میدهد که ایران مهمترین موضوع و دغدغه او برای نگاشتن بوده است، و سالهای طولانی برای هویت، ایرانیت و ملیت مردمان این سرزمین نوشت و تلاش کرد. او به درستی دریافته بود که ملت نیز مانند هر فرد انسان نیاز به غرور و شخصیت دارد، که شاهنامه عصاره و چکیده تمدن ایرانی است و کشش و کوشش زنده یک ملت را تصویر میکند، نحوه زندگی و اندیشه ایرانیان را نشان میدهد و کتابی عمیقاً انسانی است، نه تنها حماسه مردم ایران بلکه حماسه انسانِ پوینده را میسراید که با سرنوشت دست و پنجه نرم میکند و رنج میکشد و میکوشد تا معنا و حیثیتی در زندگی خاکی خود به جا بگذارد، کتابی که هرچند روایت جنگ است اما شاهان و پهلوانان در پرده پرده هر قصه به جستجوی صلح و داد میروند.
خود او میگوید: «شاهنامه از یکسو تعارض و از سوی دیگر تعادل بین جسم و روح را میسراید؛ تعارض به این معنی که بشر پای بند وضع محدود خاکی خویش است، به جسم آسیب پذیر و اسیر خویش وابسته است فرسوده و درمانده میشود، علیل میگردد و می میرد. اما از سوی دیگر روحِ آرزو پرور و پهناور و اوج گیرنده دارد، طالب کمال و رهایی است. در این کشمکش بین جسم و روح بشر فرزانه مقرر نمیشود، بلکه میکوشد تا تعادلی بیابد؛ آئین زندگی درست این است. انسان در عین آنکه با وضع زمینی خود سازگار و دمساز میماند، حسرت زندگی بهتر و پاکیزهتر را در دل نمیمیراند. بزرگی آنها در آن است که زندگی را دوست میدارند، بی آنکه از مرگ بترسند؛ از عمر بهره میگیرند، بی آنکه بی اعتباری جهان را از یاد ببرند؛ هیچ انسانی نمیتواند بزرگ باشد، مگر آنکه بداند چگونه مرگ را خوار بشمارد. ارزش زندگی هر کس تنها به این نیست که چگونه زندگی کرده است، به این نیز هست که چگونه مرده است… ما امروز خیلی کمتر به معنای واقعی زندگی میکنیم تا این مردان و زنان نیمه افسانهای چند هزار سال پیش که در شاهنامه وصفشان آمده؛ از این رو هنوز محتاج آنیم که درسی از آنها بیاموزیم.» ۱
محمدعلی اسلامی ندوشن از زمره مردانی است که در جمیع ساحتها استاد بودند، شیوه زندگی، رفتار و سخنان، جهت نگاه و افق دید و حتی مرگ. آخرین سفر او نیز برای ایرانیان درسی به همراه داشت، وقتی پس از درگذشت دور از ایران، همسر و همراه او خانم شیرین بیانی اعلام نمودند پیکر ایشان در خاک کانادا به امانت باقی میماند، شامگاه دیروز به کشور بازگشت و امروز این امانت در خاک وطن آرام خواهد گرفت. بیش از یکسال انتظار برای رسیدن به پیشگاه خاک سرزمین مادری، تا جسم دهقان زاده پیر در حضرت وطن آرام گیرد.
من
سالهای سال
زرینه کفش هر کاو درفش را
در قلب این سپاه بر دوش داشته
از خاکِ برنشسته ده قرن گردِ راه
با اشکِ چشم و آه
زآبِ روانِ شعر ترم پاک کرده ام… ۲
۱. از سرآغاز کتاب زندگی و مرگ پهلوانان در شاهنامه، اثر محمدعلی اسلامی ندوشن
۲. بندی از شعر لشکرکشی پیر طوس اثر علیرضا شجاعپور، تقدیم شده به محمد علی اسلامی ندوشن
نظر شما