«حامد وفایی» عضو هیأت علمی دانشگاه تهران و کارشناس مسائل چین در گفتوگو با خبرنگار مهر، با اشاره به نشست سهجانبه اخیر ایران، چین و عربستان سعودی به میزبانی پکن اظهار کرد: چین، در یک دهه گذشته تمایل زیادی برای ایفای نقش در معادلات فرامنطقهای، حوزههای متمرکزتر و مناطقی که منافع چین در آنها وجود دارد مانند منطقه غرب آسیا، داشته است؛ نمود بیرونی این رویکرد نیز مسائل بین جمهوری اسلامی ایران و عربستان سعودی و مسائل مربوط به فلسطین و رژیم صهیونیستی است.
وی افزود: این موضوع به سیاستی که چین یک طی یک دهه اخیر به طور رسمی آن را اعلام کرده است، بازمیگردد که در آن منطقه غرب آسیا دارای اولویت است و چینیها به طور روزافزون اظهار تمایل جهت نقشآفرینی در این حوزه، دارند. متأسفانه این موضوع در داخل کشور ما چندان مورد توجه قرار نگرفت چراکه اگر ایران به آن توجه بیشتری داشت، احتمالاً فضای بهتری برای بازی در آن زمین پیدا میکرد.
این کارشناس مسائل بینالملل اضافه کرد: چین برقراری مجدد روابط تهران و ریاض را به عنوان یکی از دستاوردهای بزرگ خودش مد نظر دارد و نشست اخیر، تلاشی است برای تداوم دستاوردی که در این حوزه داشته است.
وفایی با اشاره به وجود اصول موازنه منفی و موازنه مثبت در سیاست خارجی کشورها گفت: سیاست خارجی چین بر مبنای موازنه مثبت است و بر این اساس، قطبهای متضاد میتوانند در کنار همدیگر قرار بگیرند؛ بزرگترین مثال این رویکرد در سیاست خارجی چین، بحث رابطه جمهوری خلق چین و آمریکا است. در حالی که آمریکاییها چین را اصلیترین تهدید راهبردی خود میشناسند اما بزرگترین شریک تجاری چین، آمریکا و بزرگترین شریک تجاری آمریکا، چین است؛ مثال دیگر نیز بحث دو کره است که با همدیگر صلح نکردند و در آتشبس هستند؛ چین اصلیترین شریک تجاری کره جنوبی و کره شمالی است و حتی اگر حمایتش را از کره شمالی بردارد خطرات مهمی حیات کره شمالی را تهدید خواهد کرد.
وی افزود: این سیاست برخلاف رویکرد صفر و یک است که «هژمون سابق» یعنی آمریکا در دستور داشت و یک اردوگاه از کشورهای دوست و یک اردوگاه از کشورهای دشمن برای خود تعریف میکرد؛ بر اساس همین نگاه جنگ سردی بود که سازمان «ناتو» شکل گرفت. چین، کاملاً با این نگاه مخالف است و نگاهش، نگاه موازنه مثبت است؛ به این شکل که ایران و عربستان را در یک ظرف در منطقه غرب آسیا بهعنوان قدرتهای تأثیرگذار میبیند و تعامل و همسویی این قدرتها را در حوزه منافع خودش تعریف میکند.
عضو هیأت علمی دانشگاه تهران در ادامه افزود: همانطور که چین مناسبات بلندمدتی با ایران تعریف کرده است، با عربستان نیز مناسبات مشابهی دارد و طبیعتاً منافعش در فضای همگرایی است و ظرفی که چینیها، منافع خود را در آن تعریف میکنند، یک فضای چند جانبهگرا و همگرایانه است؛ به همین خاطر تلاش دارند این فضای همگرایانه بین ایران و عربستان را تثبیت کنند و مذاکرات اخیر نیز در همین راستا انجام شد.
وفایی در ادامه موضوع فلسطین را دیگر حوزه مورد تمایل چینیها جهت ایفای نقش دانست و گفت: چین از مدتها قبل روی کشورهای عربی کار میکند و استراتژی ویژهای را برای کار با کشورهای عربی تعریف کره است. پیش از تجاوز وحشیانه رژیم صهیونیستی به اراضی فلسطینی، محمود عباس، رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین سفری بسیار مهم به چین داشت که طی آن، بیانیهای صادر شد و چین اعلام کرد که فلسطین را به عنوان «دولت مستقل» به رسمیت میشناسد و حتی چارچوب راهبردی برای رابطهاش با فلسطین تعیین کرد.
وی افزود: اگر با سطح، شکل و مختصات مناسباتی که چینیها با رژیم صهیونیستی دارند آشنا باشیم، این موضع بسیار جای تعجب دارد. طرح این موضوع، بیانگر آن است که چین یک بخش و سهمی از توسعه خودش را برای فلسطینیها در نظر دارد.
وی با بیان اینکه باید به ماهیت چندجانبهبودن معادلات در منطقه غرب آسیا توجه کرد گفت: وقتی به فضای حاکم بر منطقه غرب آسیا و نشستهای مکرری که چینیها با اعراب در قالب نشستهای چندجانبه بینالمللی و منطقهای دارند، نگاه میکنیم، به نظر میرسد که در یک معادله رفت و برگشت، اعراب و چینیها در حال بازی با یکدیگر هستند؛ به این معنا که در حوزههایی در نظام بینالملل، چین فضاهایی را برای کشورهای عربی باز میکند و در بعضی از عرصهها مثل عرصه فلسطین، کشورهای عربی اجازه نقشآفرینی به چین را میدهند.
وی در ارزیابی روابط دوجانبه یک سال اخیر میان ایران و عربستان سعودی نیز گفت: ایران و عربستان دو کشور مهم در منطقه هستند و به هر دلیل اختلافاتی از گذشته داشتند که روابط، تیره و تار شده بود. تردیدی نیست که تیره و تار شدن روابط ایران و عربستان به سود هیچکدام نبوده است. اما نکتهای که وجود دارد تغییری است که در فضای نظام بینالملل به وجود آمده است زیرا تا وقتی که آمریکا در این فضا مؤثرتر بود و ایفای نقش میکرد، نتیجه نگاه صفر و یکی ایالات متحده، انشقاق بین کشورهای اسلامی بود که تا سالها ما شاهد این انشقاق بودیم.
وفایی تصریح کرد: وقتی که چینیها به عنوان یک کشور ثالث وارد معادلات مختلف میشوند تغییر نگاهی در ابعاد کلان اتفاق میافتد و همان بحث چند جانبهگرایی و قطبهای مختلف در نظام بینالملل پیش میآید چون چینیها قائل به نظام چند قطبی هستند؛ چینیها قطبهای مختلف را برخلاف آمریکا که فقط خود را به عنوان قطب اول میداند، به رسمیت میشناسند.
وی ادامه داد: از همین جهت، چینیها ایران و عربستان را به عنوان قطبهای منطقهای میشناسند و با ابتکاراتی که مطرح کرد، فضای حاکم بر منطقه غرب آسیا در یک سال گذشته به سمت ثبات حرکت کرد؛ در فضاهایی که چینیها نقشآفرینی میکنند، عمدتاً همگرایی ایجاد میشود. در جنوب شرق آسیا نیز وضعیت همینطور است. تمام تلاش آمریکاییها، معطوف به واگرایی در جنوب شرق آسیا بین ژاپن، کره جنوبی، چین و کشورهای گروه آسهآن و بازیگران دیگر آن منطقه رقم بوده اما چین با پیمانهایی مثل «آر سی ای پی» در پی همگرایی این کشورها با ابزار اقتصاد بوده است.
نظر شما