به گزارش خبرنگار مهر، کتاب «فلسفه اخلاق و جهانبینی» نوشته ویلهلم دیلتای بهتازگی با ترجمه منوچهر صانعی درهبیدی توسط انتشارات ققنوس منتشر و راهی بازار نشر شده است. اینکتاب جلد ششم از مجموعه گزیدهآثار دیلتای است که اینناشر چاپ میکند و نسخه اصلیاش سال ۲۰۱۹ توسط انتشارات دانشگاه پرینستون منتشر شده است.
پنجمینجلد مجموعه دیلتای، «شعر و تجربه» بود که ترجمهاش سال ۱۴۰۱ منتشر شد. منوچهر صانعی درهبیدی مترجم اینمجموعه سال ۱۳۸۶ در مصاحبهای با مهر گفت دیلتای بهعنوان بزرگترین فیلسوف نحله ای است که در نیمه دوم قرن نوزدهم با جنبش نو کانتی که روایت جدیدی از آرای کانت داشتند، معروف شد. آثار او مشتمل بر ۲۶ جلد قطور است که در زبان آلمانی یک گزیده ۶ جلدی از آن تهیه شده است که هر جلد آن حدود ۴۵۰ تا ۵۰۰ صفحه است . این گزیده به زبان انگلیسی ترجمه شده است که من آن را از انگلیسی به فارسی ترجمه میکنم چون به دلایل اقتصادی دسترسی به اصل آلمانی آن برایم مقدور نبود.
«فلسفه اخلاق و جهانبینی» به مرور آثار دیلتای از سال ۱۹۰۰ به اینسو اختصاص دارد و از نظر موضوعی ۳ محور اصلی دارد؛ فلسفه اخلاق، ماهیت معرفت فلسفی و جهانبینی.
در بحث فلسفه اخلاق، دیلتای از افلاطون تا دستگاههای فکری قرن نوزدهم، نظر مستقل خود درباره اخلاق را بر اساس «فلسفه زندگی» بیان میکند. در بحث ماهیت معرفت فلسفی هم دیلتای تلاش کرده ذات فلسفه را بیان کند. او صورتهای تاریخی تفکر فلسفی، از جمله دوره یونانی، دوره قرون وسطی و دوران جدید را واکاوی کرده و درباره سیلان تاریخی فلسفه و پیوندش با سایر عناصر فرهنگ مثل علم، هنر، ادبیات و دین کندوکاو کرده است.
موضوع جهانبینی هم در اندیشه دیلتای به شرح جهانبینیهای او اختصاص دارد. او ۳ نوع جهانبینی شاعرانه، دینی و فلسفی را متمایز از هم میداند و ادعا میکند روند و مسیر رشد جهانبینیها از شاعرانه به فلسفی است. از نظر دیلتای جهانبینیهای شاعرانه و دینی برای رسیدن به ثبات و انسجام به جهانبینی فلسفی تبدیل میشوند.
کتاب پیشرو ۶ فصل یا پاره دارد که بهترتیب عبارتاند از: «پاره اول: نظام اخلاق (۱۸۹۰)»، «پاره دوم: فرهنگ معاصر و فلسفه (۱۸۹۸ _ ۱۹۰۰)»، «پاره سوم: رویا (۱۹۰۳)»، «پاره چهارم: ذات فلسفه (۱۹۰۷)»، «پاره پنجم: انواع جهانبینی و بسط و رشد آنها در نظامهای مابعدطبیعی (۱۹۱۱)» و «پاره ششم: مساله دین (۱۹۱۱)».
در فصلهای چهارم و پنجم، آثار مشهوری از دیلتای مرور میشوند که بر فیلسوفان پس از او چون مارتین هایدگر تاثیر گذاشتند.
در قسمتی از اینکتاب میخوانیم:
شیوهای که یونانیان علوم خاص را ذیل فلسفه قرار دادند با سازماندهی مکاتب فلسفی آنها منطبق بود. اینمکتبها فقط مراکز بحث در مورد اصول نبود، بلکه همچنین جایی بود که پژوهشهای ایجابی در آنها انجام میشد. بعد از چندنسل علوم طبیعی و علوم انسانی متعددی در اینمکاتب پا گرفت. دلایلی وجود دارد برای باور به اینکه حتی پیش از افلاطون نوعی سازماندهی و انسجام برای آموزش و کار مشترک وجود داشت که نهفقط فیثاغوریان بلکه شاگردان متفکران متقدمتر را نیز متحد میساخت. در پرتو روشن تاریخ رسمی، آکادمی و مکتب مشائیْ انجمنهای سازمانیافته قانونی بارزی بودند که وحدت اندیشه فلسفی بنیادی آنها علوم گوناگون را گرد هم میآورد. در اینانجمنها، اشتیاق شناخت ناب حقیقت به هر کوشش ایجابی و نسبتش با کل حیات میانجامد. اینانجمنها نمونهای بینظیر از قدرت خلاقهای را به نمایش میگذارند که چنین سازمانی میتواند داشته باشد. مکتب افلاطون مدتی مرکز پژوهشهای ریاضیاتی و اخترشناسی بود. اما بزرگترین کوشش علمی، که تاکنون در چنین دوره کوتاهی و در یک مکان انجام شده است، به واسطه گروهی از اطرافیان ارسطو تکمیل شد. اندیشههای بنیادی درباره ساختار غایی و رشد، روش توصیف، تحلیل و مقایسه باعث شد مکتب ارسطو علوم طبیعیِ توصیفی و تحلیلی و نیز علم سیاست و نظریه هنر را بنیادگذاری کند.
اینکتاب با ۴۴۵ صفحه، شمارگان ۷۷۰ نسخه و قیمت ۳۸۰ هزار تومان منتشر شده است.
نظر شما