فلسفه بیرون و درون دانشگاه/۲:

فلسفه بیرون دانشگاهی طغیانی بر فلسفه دانشگاهی است

فلسفه بیرون دانشگاهی طغیانی بر فلسفه دانشگاهی است

استاد تاریخ علم گفت: به نظر می‌رسد فلسفه بیرون دانشگاهی طغیانی بر فلسفه دانشگاهی است و به طور کلی این دو از هم جدا نیستند ولی می‌توانیم فیلسوفان درون دانشگاهی و بیرون دانشگاهی داشته باشیم.

به گزارش خبرنگار مهر، عصر روز گذشته (سه شنبه ۲۴ بهمن ماه) نشست «فلسفه بیرون و درون دانشگاه» در خانه اندیشمندان علوم انسانی با همکاری این نهاد و انجمن حکمت و فلسفه و با حضور اساتید حوزه علوم انسانی و فلسفه برگزار شد.

امیر صائمی یکی از سخنرانان این مراسم گفت: با توجه به میزان رنج و بی عدالتی که در دنیای امروز وجود دارد ممکن است این سوال پیش بیاید که فلسفه ورزی یک تجمل است یا ضروری. اگر بخواهم به شیوه ساده انگارانه بگویم فلسفه دو هدف کلی دارد. یکی شناخت و آگاهی و دیگری رهایی. شناخت و آگاهی در درون دانشگاه اتفاق می‌افتد و رهایی در بیرون دانشگاه. در مورد هدف اول می‌توان به آکادمی افلاطون اشاره کرد که یک آکادمی فلسفی و در آن به روی عموم مردم گشوده بود و شهریه هم نداشت. در این آکادمی همه محصلان مرد بودند و اگر هم زنی قرار بود وارد آکادمی شود باید با لباس مردانه می‌رفت. فارغ التحصیلان این آکادمی هم علاقه ویژه ای به سیاست عملی داشته‌اند.

این پژوهشگر فلسفه افزود: به گفته راسل فلسفه نمی‌تواند به ما یقین دهد اما می‌تواند به ما تردید دهد. به معنای دیگر راسل اعتقاد دارد که فلسفه، یقین را کم می‌کند اما معرفت را زیاد. در تلقی اولی که از فلسفه وجود دارد مدام تلاش می‌شود که به مردم گفته شود باید یک هدف اجتماعی داشته باشند اما در نوع دوم تلقی، هدف این است که آدم‌ها مقام‌های ارشد، سیاستمداران و موعظه گران را رها کنند و بگویند که ما می‌خواهیم با همه این ساختارهایی که می‌خواهند جای ما تصمیم بگیرند مبارزه کنیم.

صائمی اضافه کرد: در هدف دومی که برای فلسفه ذکر کردم لازم نیست که حتماً کتاب و مقاله نوشته شود و می‌شود فقط یک کاری انجام داد مثلاً یک مدرسه ساخت. در حالت ایده آل، هدف اول که شناخت و آگاهی است در دانشگاه محقق می‌شود و مخاطب این جامعه افراد متخصص هستند نه مردم عادی اما در هدف دومی که برای فلسفه بیان کردم فلسفه جنبه رهایی بخشی دارد و مخاطبان آن افراد غیر دانشگاهی هستند کسانی که به داوری عمومی تن نمی‌دهند. نکته پایانی و مهم این است که ما نباید این دو را یک تضاد ببینیم که باید حل شود بلکه باید این نگاه را داشته باشیم که قرار است همه باهم در کنار هم زندگی کنیم.

حسین معصومی همدانی استاد فلسفه علم در ادامه این مراسم گفت: وقتی از دانشگاه صحبت می‌کنم منظورم معنای امروزی دانشگاه نیست بلکه هر جمعی است که در گذشته یا حال کاری شبیه دانشگاه‌های انجام می‌دهد. نکته دیگر این است که فلسفه رشته‌ای است که جنگ داخلی زیادی دارد. در حالی که ما در علوم و معارف دیگر کمتر شاهد چنین وضعیتی هستیم. البته من منظورم دعواهای داخلی فلاسفه با یکدیگر نیست چون من از فلسفه جانبداری نمی‌کنم و هر حرفی هم راجع به آن می زنم به خاطر علاقه ام به تحصیل در این رشته و حوزه کاری ام است.

وی افزود: تاریخ علم و تاریخ فلسفه دو هویت اجتماعی جداگانه و مثل هر موجود اجتماعی و تاریخی دیگر محصول زندگی بشر هستند که تعریف هم ندارند. بیشتر تعاریفی که برای فلسفه وجود دارد بیان یک نوع برنامه‌ای است که تعریف کننده آن می‌خواهد فلسفه را بر اساس آن برنامه پیش ببرد.تصویری که ما از سقراط و ارسطو داریم دو تصور از فلسفه است. سقراط کسی است که استاد ندارد. می‌داند که نمی‌داند. روزها در کوچه و بازار راه می‌رود و با مردم حرف می‌زند و انگار به چیزی رسیده که بیرون از تعلیم است اما ارسطو با نیم قرن فاصله کاملاً با سقراط فرق دارد.او حدود ۲۰ سال در آکادمی افلاطون درس خوانده و وقتش را به شاگردی و تدریس گذرانده و مدرسه دایر کرده است. او بر خلاف سقراط در مورد هر مسئله‌ای نظر داشته و سعی کرده آنها را داخل یک دستگاه علمی عرضه کند ضمن اینکه آثار بسیاری هم دارد که منتشر شده و خیلی از آنها درسنامه است. مخاطب آثارش هم شهروندان عادی نیستند بلکه شاگردان و علاقه مندان به حوزه فلسفه هستند.

معصومی همدانی ادامه داد: با نگاهی به زندگی فلسفی این دو نفر متوجه می‌شویم که از فلسفه هم دو تصور وجود دارد. یکی فلسفه به عنوان نظام علمی و دیگری فلسفه به عنوان یک شیوه اندیشیدن که در دسترس همه قرار دارد. در نظر عموم، فلسفه به معنای سقراطی مفید است و به ما کمک می‌کند که زندگی فردی و اجتماعی‌مان را اصلاح کنیم ولی فلسفه ارسطویی فایده فردی و مستقیم ندارد. مسأله‌ای که ما در درون و بیرون دانشگاه‌ها داریم شبیه این دو تلقی است. منتهی نکته‌ای که باید بدانیم این است که تلقی که از هر دو اینها وجود دارد نوعی ایده آل سازی است و هیچکدام آنها به طور خالص وجود ندارند.

این استاد تاریخ علم در پایان بیان کرد: در مورد فلسفه بیرون دانشگاه چیزی که اهمیت دارد این است که مرز فلسفه بیرون دانشگاهی و فعالیت روشنفکران عمومی را مشخص کنیم. به نظر می‌رسد فلسفه بیرون دانشگاهی طغیانی بر فلسفه دانشگاهی است. اگر چه فلسفه بیرون دانشگاهی گاهی در فلسفه دانشگاه جذب می‌شود؛ به بیان کلی‌تر ما فلسفه بیرون دانشگاهی با فلسفه درون دانشگاهی نداریم اما می‌توانیم فیلسوفان درون دانشگاهی و بیرون دانشگاهی داشته باشیم.

کد خبر 6024401

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha

    نظرات

    • عبد الرشیدی کمالیان نژاد IR ۰۹:۵۰ - ۱۴۰۲/۱۲/۰۴
      0 0
      فلسفه دانشگاهی به درد همان دانشگاه میخورد ،فیلسوفان واقعی در دل جامعه فیلسوف میشوند چون دانشگاه ذهن را کانالیزه میکند و این یعنی ختم فلسفه،بایزید بسطامی در کدام دانشگاه درس خواند ابن رشد همینطور،دانشگاه برای حفظ اصطلاحات خوب است.