به گزارش خبرنگار مهر، دیوید بوردول نظریهپرداز فیلم و تاریخنگار آمریکایی چندی پیش در خانه اش پس از تحمل چهار سال بیماری (سرطان ریه) درگذشت.وی که دوست داشت در خانهش بمیرد نه بیمارستان تا آخرین شب زندگیش هرشب در کنار همسرش کریستین تامسون که او هم از نظریهپردازان و تاریخنگاران سرشناس آمریکایی بود یک فیلم میدید و با یکدیگر درباره آن صحبت میکردند.این زوج هنرمند به اتفاق هم کتابهای «هنر سینما» و «تاریخ سینما» را نوشتهاند که هماکنون کتاب هنر سینما در ایالات متحده آمریکا و بسیاری از کشورهای دیگر بهعنوان اصلی کتاب مقدماتی برای ورود به عالم سینما محسوب میشود.
بوردول حدود سه سال پیش با همسرش میهمان دانشکده الهیات شدند و در وبینارهای بین المللی که به همت نادیا مفتونی در دانشکده الهیات دانشگاه تهران برگزار میشود حاضر شدند.
نادیا مفتونی، استاد فلسفه و کلام اسلامی دانشگاه تهران و پژوهشگر پیشکسوت دانشگاه ییل پس از درگذشت بوردول به یاد او یادداشت و خاطرهای از این تاریخ نگار مشهور نوشته است که در ادامه میخوانید؛
دیوید بوردول و همسرش کریستین تامسون، کمتر از سه سال پیش، در وبینار فلسفه فیلم و رسانه مهمان دانشکده الهیات دانشگاه تهران شدند.
آن روز معاونت پژوهشی دانشکده الهیات دانشگاه تهران در ادامه وبینارهای مشترک با دانشگاههای برجسته جهان، میزبان زوج تاریخ ساز مطالعات فیلم و سینما از دانشگاه ویسکانسین-مدیسن بود. در آن وبینار علمی، اینجانب که برگزارکننده وبینارهای خارجی بودم با دیوید بوردول و همسرش کریستین تامسون به گفتگو پیرامون چگونگی شکل گیری فلسفه فیلم و رسانه پرداختم.
جلسهای شیرین و صمیمی بود که ارتباط عاشقانه و خالصانه این زوج نظریه پرداز را به خوبی منعکس میکرد. ابتدا، دیوید و کریستین در دو طبقه جداگانه منزل پای دو کامپیوتر نشسته بودند. اما همان اول جلسه، دیوید برای ورود به نشست زوم به مشکل برخورد و کریستین اجازه خواست که به کمکش برود. سپس از پلهها بالا آمدند و دیوید یک صندلی کنار صندلی کریستین گذاشت که پشت کامپیوتر وی بنشیند. از من پرسیدند اشکالی ندارد که هر دو پشت یک کامپیوتر بنشینیم و من پاسخ دادم: چه اشکالی دارد اتفاقاً اینجوری خیلی هم بهتر و صمیمانهتر است! به این ترتیب گفتگوی زوج همکار، توأم با نگاههای مهربان و شوخیهای لطیفشان به پیش رفت.
بوردول و تامسون در کنار یکدیگر نویسنده دو کتاب هنر سینما و تاریخ سینما هستند که از مهمترین منابع دانشگاهی رشتههای مرتبط در ایران و بسیاری از کشورها به شمار می آیند و اساساً جایگاه ممتازی در نظریه پردازی فیلم دارند. این زوج نظریه پرداز فیلم و تاریخ نگار، خودشان مستقلاً مسیر تحلیل فیلم تاریخی نگر را شکل داده اند که در مقابل یا در موازات آن مسیر تحلیل فیلم روانشناختی مشتمل بر چهرههای مشهوری مانند اسلاوی ژیژک و جوآن کوپجک قرار گرفته است.
در این وبینار از بوردول و تامسون درباره اینکه چگونه به این موقعیت ویژه رسیده اند سوال کردم و بوردول در پاسخ گفت: شاید دلیلش این باشد که ما دو نفر اولین دانش آموختگان فیلم بودیم که به مقوله مطالعات فیلم پرداختیم و قبل از ما کسی وارد این مقوله نشده بود. قبلاً بیشتر در دپارتمانهای ادبیات به این رشته پرداخته میشد. استاد راهنمای من، دادلی اندرو خودش در دپارتمان ادبیات بود و فقط دو سال از من بزرگتر بود.
سوال دیگری که از او پرسیدم درباره سینمای ایران و ابعاد مورد علاقه وی بود که در پاسخ به مرحوم کیارستمی اشاره کرد. بوردول گفت: سادگی کارهای کیارستمی برایم جالب بود. در ایران فیلمها چنان با امکاناتی پایهای ساخته میشوند که اگر قرار بود من درس تولید سینمایی بدهم فیلمهای کلاسیک ایرانی را نشان میدادم و میگفتم: ببینید با ایدههایتان چه میتوانید بکنید. این آثار چندان هزینهبر نیستند. به خاطر دارم وقتی کیارستمی را ملاقات کردیم داشت درباره طعم گیلاس صحبت میکرد. از او پرسیدم: چطور این صحنههای متعدد داخل ماشین را فیلمبرداری میکنید؟ گفت: فیلمبردار روی یک صندلی مینشیند و من هم صدابرداری را انجام میدهم. گفتم: همین؟! گفت: بله! این شیوه بسیار چریکی و بسیار مهارتمحور است. به نظرم بسیاری از فیلمسازان به این مسیر میروند و ایران با استفاده از ویدئو به نوعی مسیر را برای یک نوع سینمای ساده اما سرراست نشان داد که در دنیای فیلمهای ابرقهرمانی گُم شده است. این فکر از ایران آمد که برای ساختن یک فیلم خوب چیز زیادی نیاز ندارید اگر ایده و اجرای خوبی داشته باشید.
نظر شما