به گزارش خبرگزاری مهر، مراسم رونمایی از کتاب «تاکسی دایموند ۵۳»، شامل خاطرات غلامرضا شیران از روزهای اسارت در دست حزب دمکرات که به تازگی توسط انتشارات ستارگان درخشان چاپ شده، با حضور راوی اثر و مجید عمیدی و بهزاد دانشگر در غرفه مجمع ناشران انقلاب اسلامی در سی و پنجمین نمایشگاه بین المللی کتاب تهران برگزار شد.
بیان بزرگی خدا، هدف نوشتن خاطرات دوران اسارت
در ابتدای این مراسم شیران در خصوص فرایند نوشتن خاطراتش گفت: وقتی از اسارت بازگشتم و قصههای اسارت را تعریف میکردم، همه به نوشتن تشویقم میکردند. اما فرصت نشد تا سال ۱۳۷۰ که دانشجوی دوره دکتری شدم و فرصتی پیدا کردم تا با خودم تنها باشم. از آن زمان تا سال ۱۳۹۰ برای بیست سال خاطراتم را مینوشتم و کم و زیاد و چکشکاری میکردم؛ چون نمیدانستم به جزئیات یا کلیات وقایع بپردازم. تا اینکه دهه نود توفیق شد با مجید عمیدی و بهزاد دانشگر آشنا شدم و از آن زمان به طور جدی موضوع را عملیاتی کردم.
وی افزود: ما روزی چند بار در عملیاتها و زندانها خدا را میدیدیم و بزرگیاش را حس میکردیم. به همین دلیل تمایل داشتم این حس را به دیگران نیز منتقل کنم. پانزده روز از اسارت من گذشته بود که آمده بودند من را برای اعدام ببرند. اگر جملهای کم و زیاد میگفتم، اعدام میشدم. لطف خدا شامل حالم شد و در مقابل سوال بازجو، از حجم مطالب داخل مغزم فقط یک مطلب گفتم و همان من را نجات داد. از قرآن کوچکی که مادرم در جیبم گذاشته بود و معجزاتش، هرچه بگویم کم گفتهام. بزرگی و لطف خدا سبب شد این را بنویسم. مخاطبان میتوانند مشروح این خاطرات را در این کتاب بخوانند. خدا به من عمر دوبارهای داد و وظیفه خود دانستم که این خاطرات را مردم بدانند. نمیدانید وقتی یک اسیر را از خواب بیدار میکنند، مثل ۱۲ مهر ۶۱، تا او را برای اعدام او را ببرند، در حالی که هنوز خوابآلود است، چه حالی دارد. خواستم اینها را مردم بدانند. عامل دیگر نیز مهماننوازی مردم کردستان است.
خاطراتی که راستیآزمایی شدند
عمیدی از سخنرانان دیگر این مراسم در خصوص آشنایی با این سوژه گفت: در انتشارات ستارگان درخشان متنی برای بررسی به دستم رسید که موضوعش بسیار عالی بود؛ اما نیاز به داستانپردازی و تدوین مناسب داشت و در عین حال، حجم زیادی هم داشت. مشخصاً مطالب را ذهن مهندسی دقیقی نوشته بود. در خصوص بازنویسی مطالب و تبدیل متن به صورت داستانی پیشنهاد دادم. با نظر استاد دانشگر و آقای قاسمی، مدیر انتشارات، قرعه کار به بنده افتاد.
وی افزود: این متن ۱۳۰ هزار کلمهای را سه بار کامل خواندم و قلههای داستانی ماجرا را کشف کردم و حاصلش این کتاب شد. در طول کار بارها به آقای شیران رجوع میکردم و هر فصل را برای اصلاحات به ایشان میدادم و به همین نحو، کار فصل به فصل پیش رفت. حجم اتفاقات و روند این خاطرات بسیار شگفتانگیز بود. به همین دلیل، اواسط نوشتن ما به ماجرا شک کردیم و به همکاران گفتم نمیشود این همه اتفاق پشت سر هم بیفتد و درام تا این اندازه غلیظ باشد. روزی دکتر شیران را دعوت کردیم و از او سند و مدرک مربوط به آن زمان را خواستیم. ایشان با یک کیف مشکی آمدند که مال یکی از شهدای زندان بود. از داخل کیف چیزهایی بیرون آوردند که همه ما شوکه شدیم. ایشان عینک لحظه اسارت یا حولهای را که قبل از ورد به زندان آلواتان خریده بود، نگه داشته بود. به علاوه مدارک متقن دیگر. از آنجا به واقعیت داستانها یقین یافتیم.
تکرار تاریخ به دنبال نشناختن آن اتفاق میافتد
در پایان این نشست دانشگر گفت: ملتی که تاریخش را نشناسد، آن را تکرار میکند. میتوان درباره رشادتهای مردم کردستان و مدافعانش حرفهای کلی بسیاری زد. راه دیگر این است که صحنهها را دقیق توصیف کرد و جوری نوشت که با یک بار خواندن، خواننده آن ترس و وحشت راوی و رفتن تا آستانه مرگ را ذرهذره بچشد. کسی که خوب اتفاقات آن دوره و جنایتهای دموکراتها و ضد انقلاب را درک کند، فریب شعارهای آزادیخواهانه آنها را نمیخورد. این کار را یک داستان یا روایت جذاب یک خاطره کرده و ما را برای روز مبادای دیگری آماده میکند. اگر ما ۴۵ سال پیش را روایت نکنیم، دیگران جور دیگری روایت میکنند. «تاکسی دایموند ۵۳» تلاش کرده به مخاطب نشان دهد آن زمان، جنگ و درگیری سر چه بود و چه کسانی صادق یا دروغگو بودند.
نظر شما