خبرگزاری مهر؛ گروه مجله: بزرگی واقعه عاشورا، کاری کرده است که با شنیدن نام امام حسین (ع) تصاویر آن روز را پیش چشم بیاوریم و ایشان را به عنوان نوه پیامبر و امام زمان خود بشناسیم که با مظلومیت اما قهرمانانه به شهادت میرسد.
جنگاوریهای امام حسین (ع) زبانزد ورق به ورق تاریخ اسلام است؛ اما در کنار این جنگاوری کسی از روح احساسات فرزند امیرالمومنین یا چیزی نشنیده و نمیداند یا کمتر حرفی میزند؛ همانطور که از صلح امام حسن (ع) میگویند اما از جنگ جمل و قصاص ابن ملجم توسط امام حسن (ع) کمتر صحبت میشود.
اباعبدالله (ع) احساسات فوقالعاده لطیفی داشتهاند تا آنجا که در تمام حالاتشان، شعر میسرودند. آمده است که ایشان به همسرشان، بانو رباب و همچنین دخترشان حضرت سکینه (س) با اشعاری که میسرودند ابراز علاقه میکردند. برخی از این اشعار توسط کتاب «حکمتنامه حسینی» از آثار ماندگار مرحوم «آیتالله محمدی ریشهری» جمعآوری شده و در دسترس است.
اباعبدالله در روزهای سختی که پشت سر گذاشته و روزهای شادیاش شعر میسروده و گویی این اشعار، قدری تسلای خاطرش بوده است. حسین بن علی (ع) را به سرور شهیدان میشناسیم؛ درست! اما از امروز هرکس این متن را میخواند باید بداند سرور شاعران آئینی هم همان شهید کربلاست.
برخی از اشعار ایشان در قالبی شبیه به «مثنوی» سروده شده و برخی دیگر در قالبی شبیه به قصیده یا غزل. همه این سرودهها در زبان عرب وزن و ردیف و قافیه دارد؛ اما طبیعی است که ترجمه کلام عربی به فارسی آن وزن و ردیف و قافیه را حفظ نمیکند.
حالا، رسم چلّه شعور در «مجله مهر» به روز سوم رسیده است و امروز فرصت آن را داریم که چند بیتی را از زبان امام حسین (ع) بشنویم؛ شاعری که پیش از آنکه پا به گودال قتلگاه خویش بگذارد، برای روزهای مصیبت خود را آماده میکند و در وصفش بیت بیت، روضه میخواند؛:
مصیبتهای ناگریز
ای مصیبتهای روزگار! هر گونه میخواهید، بچرخید
چه کوتاه باشید، چه طولانی
ای مصیبتهای روزگار! مرا هدف قرار دادهاید
که گریزی از آن نیست
با حوادث گران و بسیار بزرگ و بلاهای سخت و بزرگ و سنگین
نخستین مصیبتی که بدان گرفتار شدم از دست دادن پیامبر خدا بود
سپس، مصیبت مادرم طاهره بتول [بود]
و پس از آن، شهادت پدر نیکوکار و بسیار بخشندهام...
و بعد از آن، شهادت برادر گرامیام، حسن
و نیز خاندان تفسیر و تأویل قرآن.
بعد از آن نیامدن زائر معروف ما جبرئیل
که بالاترین مصیبت ماست
امروز، گریزی از رسیدن این مصیبتها نیست
خدای رحمان مرا از هر چه میرسد کفایت کننده است.
سر فرود نمیآورم
همچنین در این کتاب آمده است امام حسین (ع) در روز عاشورا هنگامی که به جناح چپ دشمن حمله کرد این شعر را به نوعی رجزخوانی برای سپاه دشمن خوانده است.
من حسینبن علی هستم
از اهل و عیال پدرم حمایت میکنم
سوگند میخورم که سر فرود نیاورم
بر اساس دین پیامبر (ص) حرکت میکنم
چه نیکو آزادهای
امام حسین همچنین (ع) در رثای «حرّ بن ریاحی» فرمانده سپاه دشمن که توبه کرد و به سپاه امام حسین (ع) پیوست، چنین سرودهاند:
چه نیکو آزادهای است حر ریاحی
و چه نیکو آزادهای که بدنش محل فرود آمدن نیزهها شده است
و چه نیکو آزادهای که حسین را صدا زد
و جانش را {در راه او} بامدادان، فدا کرد
آتشی افروخته
اباعبدالله در سوگ علمدار سپاهش، حضرت عباس (ع) در روز عاشورا چنین گفت:
ای بدترین مردم! با کارتان از حد گذراندید
و با سخن پیامبر (ص) مخالفت کردید
آیا بهترین پیامبران،
شما را به نیکی با ما سفارش نکرد؟
آیا ما از فرزندان آن پیامبر راستگو نیستیم؟
آیا او فرزند بهترین انسانها، احمد نیست؟
به سبب جنایتهایتان، نفرین شدید و خوار گشتید
و به زودی، آتشی افروخته را خواهید دید
گرامیترین پیروان
امام حسین (ع) درباره افتخارات خویش در روز عاشورا فرمود:
من، پسر علی پاک از خاندان هاشم هستم
برای افتخار همین مرا بس است
جد من پیامبر خدا، گرامیترین مردم است
و ما چراغهای خداوندیم که در زمین میدرخشیم
حکمتهای منظوم
فاطمه، مادرم از تبار احمد است
و عمویم جعفر، [در بهشت،] «صاحب دو بال» خوانده میشود
کتاب راستین خدا میان ما نازل شده است
و هدایت در خاندان ماست و از وحی به نیکی سخن میرود.
ما امان خدا برای همه مردمانیم
و به همین دلیل میان مردم والا مرتبهایم و آن را آشکار میکنیم
ما صاحبان حوض کوثریم و دوستداران خود را
با جام پیامبر خدا سیراب میکنیم و این، چیزی انکار ناشدنی است
پیروان ما میان مردم گرامیترین پیرواناند
و دشمنان ما روز قیامت زبان میکنند
نفرین بر دوستی
امام حسین (ع) در شب عاشورا نیز روزگار دنیوی را چنین نفرین کرد:
ای روزگار! نفرین بر دوستی تو باد
چقدر طلوع و غروب داری
و چه قدر یاران و هواخواهان کشته داری
و روزگار، هیچگاه به جایگزین هم قانع نمیشود
کار همه با خدای بزرگ است
و هر زندهای رونده راه من است
با اشکت قلبم را نسوزان
یکی دیگر از اشعاری که مرحوم ریشهری در کتاب خود نقل کرده، مربوط به زمانی است که سیدالشهدا در حالی که دخترش سکینه را به سینهاش چسبانده با او وداع میکند؛ شعری که از روضه، چیزی دست کم ندارد...
ای دخترم، سکینه! بدان که وقتی مرگ مرا در بر گرفت
گریههای تو طولانی خواهد شد
با اشکهای حسرتبارت قلبم را
تا زمانی که جان در بدن دارم نسوزان
آنگاه که من کشته شدم، تو سزاوارتری
که زنان برای گفتن تسلیت، به گردت جمع شوند، ای بهترین زنان
در میان کسانی که دوستشان ندارم
یکی دیگر از شعرهایی که در کتاب حکمتنامه امام حسین نقل شده مربوط به راز و نیازش با خداوند است؛ راز و نیازی که با اشعار لطیف بیان شده و امام در بیان غربت خود چنین گفته است:
آنان که دوستشان داشتم از این جهان رفتند
و اینک در میان کسانی هستم که دوستشان ندارم
در میان مردمی زندگی میکنم که پشت سرم ناسزا میگویند
اما من از آنان به بدی یاد نمیکنم
تا میتوانند، در پی تباه کردنم هستند
ولی من برای اصلاح آنان، امر به معروف میکنم
با کینه و خشم در پی زیان رساندن به مناند
حال آنکه من، در پی زیان آنان نیستم
آنان حشرات گزنده را میبینند که در
اطراف من صدا میکنند؛ اما آنها را از من نمیرانند
هر گاه آتش کینه دلها رو به خاموشی میرود
آنان آن را شعلهور میکنند
آیا اندیشه خود را به کار نمیاندازند
با عقل به سرشان باز نگشته است؟
آیا نمیدانند عواقب اعمال بدشان
دامنگیر خودشان میشود؟
پروردگارم برای من بس است
در برابر آنچه از آن بیم دارم و ستم هم کار آنان است
و کم است کسی که به او ستم شود
و پروردگارش کفایتش نکند
نظر شما