خبرگزاری مهر، گروه استانها – بهرام قربانپور: ساعت به عصر نزدیک شده و ابرناکی شدن آسمان رشت، هوای خنکی را به زیر پوستین شهر بخشیده است. کوله بار همیشگی ام را که با آن خاطرات گرم و سرد و تلخ و شیرین مردمان روزگارم را ثبت در «تاریخ» میکنم، برداشتم و راهی «حرم» شدم، حرم خواهر امام رضا (ع) در رشت یا «فاطمه اخری» که به خواهر امام رشت معروف است.
جمعیت قابل توجهی در اطراف حرم جمع شده بودند و رفته رفته بر تعداد این جمعیت افزوده میشد، قرار است دسته بزرگ عزاداری ویژه سوم امام حسین (ع) از خواهر امام رشت به سمت پیاده راه فرهنگی شهر حرکت کند.
به اتفاق جمعیت عزادار به انتظار ایستادیم تا با تکمیل شدن دسته عزاداری و سوگواری به سمت پیاده راه حرکت کنیم.
مردم عزادار رشت و گیلان که یک دهه نخست ماه محرم را با برپایی محافل، مواکب، تکیهها و دستههای عزاداری به سوگ آل الله نشسته بودند، حالا دوباره آمدهاند در سومین روز شهادت امام حسین (ع) و یاران باوفایش سوگواری و عزاداری کنند.
حُب حسین (ع) عمیق و ریشه دار است
در حال ثبت صحنههای ناب بودم که چشمم به یک بانوی سالخورده افتاد که با همان دستهای لرزانش دانههای تسبیح را ذکرگویان افتان و خیزان میکرد، به سراغش رفتم به نشانه «حیا» چادرش را جمع و جور کرد.
این بانوی رشتی که خودش را «حاجیه کیمیا حسنی» معرفی میکند، میگوید: عزاداریهای سیدالشهدا سایه اسلام را بر سر ما مستدام کرده است.
پیشرفت علم و تکنولوژی و هوشمندسازی دنیا سبب نشده تا عقاید و اعتقادات مردم نسبت به دین و مذهب سست و لرزان شود، این را حاجیه خانم کیمیا این مادر رشتی میگوید و معتقد است؛ هر سال به سال عزاداریهای محرم و محافل سوگواری و اهل بیت (ع) رنگ و بوی ویژه ای به خود میگیرد و پر شور و شوق تر از گذشته برگزار میشود این نشان دهنده حُب عمیق و ریشه دار آل الله در دل مردم است.
همزمان که داشت با من صحبت میکرد زیر لب ذکر میگفت؛ «سبحان الله – سبحان الله»، دلم نیامد خلوت نشینی اش با خدا را به هم بزنم و این بانوی مهربان رشتی را با ذکرها و خلوت عصرگاهی اش تنها گذاشتم.
کمی آن طرف کنار دیوار پچ پچ کنان دو جوان صیادِ توجهم شد به سراغشان رفتم، یکی از آنها سربند «یا مهدی (عج)» به سر بسته بود و آن یکی هم سربند «یا زینب (س)».
لزوم پاسخگویی به شبهات
از شباهت ظاهری شأن میشد فهمید که برادر هستند، یکی از آنها که نامش «رضا» بود تمایل بیشتری به «گفت گو» نشان میدهد و میگوید: نسل حاضر باید به فلسفه قیام عاشورا و امام حسین (ع) آشنا شوند و فقط صرف حضور در مراسم سوگواری حسینی کفایت نمیکند.
به عقیده این جوان رشتی، دنیای امروز مملو از «شبهات» شده و برای رفع شبهات باید حrایق را برای نسل جوان تبیین و واکاوی کرد، کاری که تاکنون به درستی و کارشناسانه انجام نشده است.
رضا، نسل امروز را تشنه معنویت و عرفان دانسته و میگوید: نگاه به فاصله گیری برخی افراد معدود از شعائر اسلامی نکنید غالب مردم به ویژه نسل جوان شیفته و دلباخته امام حسین (ع) هستند اما باید به سوالات و شبهات شأن صریح و صحیح پاسخ داده شود.
در حالی که مشغول گَپ و گفت با این جوان رشتی بودم، با صدای «یاحسین – یاحسین» جمعیت، حرکت دسته عزاداری به راه افتاد و کاروان عزای حسین (ع) رشت با تمسک از حضرت فاطمه اخری خواهر گرامی امام رضا (ع) به سمت پیاده راه فرهنگی یا همان میدان شهدای ذهاب حرکت کردند.
جمعیت عزادار از زن و مرد، پیر و جوان گرفته تا چادری، کم حجاب و شُل حجاب همه آمده بودند تا در عزای حسین (ع) سهیم باشند، دسته بزرگ سوگواران حسینی رشت به میدان بسیج (صیقلان) رسید و مسیرش را به سمت پیاده راه فرهنگی رشت ادامه داد، جمعیت در طول مسیر به عزاداران حسینی اضافه میشد به طوری که خیابان صیقلان به پیاده راه فرهنگی رشت با جمعیت انسانی به هم وصل شد.
عزاداری با «لبِ تشنه»
استقرار وجب به وجب مواکب در طول مسیر و خدمات دهی خدام مواکب به عزاداران حسینی، «رفع عطش» میکرد، یک لحظه یاد «کربلا» افتادم، کربلایی که ظالمانِ کوردل و تنگ نظر تاریخ یک قطره آب را هم از آل الله محروم کردند تا آب هم شرمنده حسین (ع) و یاران با وفایش شود.
به اولین موکب که رسیدم با خوردن آب سرد گلویی تازه کردم؛ به راستی عزاداری با «لبِ تشنه» صفای بیشتری دارد اگرچه ما ناتوان از «عطش» هستیم.
ذاکرین و نوحه خوانها یکی پس از دیگری پشت بلندگوی سیار میرفتند و با نوای گرم شأن محفل سوگواری حسینی رشتوندان منور میکردند، نوبت به روضه «بی بی» که رسید اشکها هم سرریز گونه شد و دستها ناخواسته و پی در پی به «سرم کوبیده میشد، آنها برای» سَری» دست به سر میزدند که بالای نیزهها رفته است.
دلتنگی های مادرانه با ارباب
در میان انبوه هق هق کنان جمعیت نگاه و نظرم به مادر پیری خورد که تصویر فرزند شهیدش را بغل گرفته و زار زار گریه میکرد و زیر لب مویه کنان ذکر «یا حسین (ع)» سر میداد، خودم را در مسیر حرکتش قرار دادم و چند قدمی با این مادر هم قدم شدم از روی غیرت مادرانه اشکهایش را پاک کرد و با من هم کلام شد.
صدایم را به سختی میشنید غم و دلتنگی فرزند سوی چشمانش را هم به دنیا سپرده بود، اما دلش هم چنان سرزنده و امیدوار به نظر میرسید.
از طرز نگاه و ذکرهای گاه بی گاهش میشد عمق دلبستگی اش به ائمه اطهار به ویژه امام حسین (ع) را به وضوح دید، عشقی که این بانوی سالخورده را از محلات رشت به پیاده راه فرهنگی و میدان شهدای ذهاب رسانده است، میدانی که روزی فرزند دلبندش روی بالهای شهر تشییع شد، حالا آمده تا در غم سید شهدای کربلا به سوگ بنشیند.
مادر شهید در حالی که عکس فرزند شهیدش را محکم بغل کرده بود میگفت؛ «محمدم را به عشق حسین (ع) تقدیم انقلاب کردم».
آری این قصه واقعی مادران غیور، پاک دامن و نجیب سرزمین من است، روایتی از یک افسانه ساختگی و مجازی نیست، این روایت کاملاً «حقیقی و واقعی» است.
از غرب گرفته تا شرق، جنوب و مرکز گیلان خبر میرسد که مردم عزادار دیار علویان یک دست سیاه پوش با برپایی دستههای سینه زنی و نوحه خوانی در روز سوم شهادت امام حسین (ع) با حضور در مساجد و یا نزدیک محل زیارتی و مذهبی، عرض ارادت خود را به امام حسین علیه السلام و یاران با وفایش نشان دادند و به ساحت مقدس منجی عالم بشریت حضرت ولی عصر (عج) عرض تسلیت گفتند.
نظر شما