خبرگزاری مهر _ گروه جامعه؛ شناخت و بررسی استانداردهای فرادادهای در موزهها (با تأکید بر موزههای ایران) عنوان مقالهای است که اعظم صفیپور دانشآموخته دکترا و لیلا ملازاده ناظم دانشجوی دکترا نوشتهاند. در این مقاله آمده: نگهداری از اثر موزهای بهعنوان نخستین گام در فرایند موزهای شدن شیء نقش مؤثری در بقای آن دارد فرایندی که در چندین مرحله و زیر نظر چندین کارشناس با گرایشهای موزهداری، باستانشناسی، مستندنگاری و مرمت صورت میگیرد.
از این رو مستندنگاری اثر موزهای بهعنوان مهمترین و ابتداییترین مرحله در فرایند اشارهشده و بهمنظور حراست از اثر موزهای، ضروریترین اقدام است که به دانش مربوط به آن شیء میافزاید. این کار نهتنها از بعد هویتبخشی قابل توجه و مهم است بلکه در تولید محتوای آموزشی و پژوهشی نیز نقش مؤثری را در موزه ایفا میکند و بهعنوان بستری بهمنظور تقویت زیرساختهای تولید محتوا برای شیء حائز اهمیت است. از این رو بهرهگیری از سیستمی یکپارچه و جامع برای دسترسی بهتر به اطلاعات شیء موزهای در تمام موزهها قابل توجه و ضروری است.
موزهها برای طبقهبندی آثار خود از استانداردهای مختلفی استفاده میکنند که در این پژوهش با تمرکز بر مستندنگاری آثار موزهای انواع طبقهبندی فرادادهای موزه و استاندارهای مورد استفاده در موزهها بررسی شده است.
این مقاله به روش توصیفی_تطبیقی استانداردهای فرادادهای مطرح را که در موزههای مختلف جهان مورد استفاده قرار گرفته است، معرفی کرده و مورد مقایسه قرار داده است. از طرفی بهمنظور بررسی وضعیت شیوههای مستندنگاری آثار در موزههای کشور نیز موزه ملی ایران و موزه ملی ملک انتخاب شده و با انجام دادن مصاحبه به میزان اهمیت و نقش فرادادهها و استانداردهای مطرح پرداخته شده است.
موزه ملی ملک برای طبقهبندی فرادادهای در موزه از استانداردهای جهانی استفاده کرده است، اما موزه ملی ایران در این خصوص استانداردهای تعریف شده خود را دارد
هدف این پژوهش شناسایی و معرفی انواع استانداردها و الگوهای مورد استفاده در مستندنگاری آثار موزهای است که ضرورت ایجاد و اهمیت طبقهبندی فرادادهها و استانداردهای آثار موزهای در موزهها را نشان میدهد. نتایج حاصل بیانگر به کارگیری استانداردهای آزموده شده و مورد تأیید جهانی است که فرادادهها را از زوایای مختلفی مشخص و طبقهبندی کرده و این امر کمک زیادی به ساماندهی بخش مستندنگاری موزههای کشور خواهد کرد و علاوه بر طبقهبندی استاندارد آثار، دسترسپذیری اطلاعات را نیز آسان میسازد.
در موزههای مورد بررسی (موزه ملی ایران و موزه ملی ملک) با توجه به تنوع و کثرت آثار در هر دو موزه که حاوی حجم زیادی از اطلاعات هستند، موزه ملی ملک برای طبقهبندی فرادادهای در موزه از استانداردهای جهانی استفاده کرده است، اما موزه ملی ایران در این خصوص استانداردهای تعریف شده خود را دارد.
همچنین در این مقاله آمده: مخاطبان گوناگونی با اهداف آموزشی و پژوهشی به موزهها مراجعه میکنند؛ از جمله معلمان و مربیان یا دانشجویان و استادان رشتههای علوم انسانی و اجتماعی، متخصصان موزهها، کتابداران و آرشیویستها (بیرمن و ترنت ،۱۳۸۴). انتظار این مخاطبان از موزهها مکانی است برای انجام فعالیتهای پژوهشی؛ همان کاری که در کتابخانههای دانشگاهی و تحقیقاتی صورت میگیرد. بر این اساس موزهها باید گامی فراتر از گردآوری، تعیین هویت، نگهداری و عرضه آثار بر عهده گیرند و در جهت امور آموزشی، مطالعاتی و پژوهشی گامهای استوارتری بردارند (خسرونژاد ،۱۳۷۸).
آنچه در اینجا در کنار ارتباط میان گردآوری اثر که همراه با ثبت اطلاعات به معنای مستندنگاری و به اشتراکگذاری اطلاعات است، مهم تلقی میشود، شیوه و روش اصولی بهمنظور طبقهبندی در جهت بازیابی اطلاعات و دسترسپذیری آن از سوی مخاطب است.
کتابخانهها و آرشیوها با توجه به مواد تشکیلدهنده، الگوهای مشخص و تعریفشدهای دارند که مخاطب بهراحتی به این اطلاعات دسترسی خواهد داشت، اما از آنجایی که مواد و اشیا موجود در موزهها با مواد کتابخانهای تفاوت دارد، نحوه سازماندهی آنها و در نتیجه نوع دسترسی به مواد و خدمات مرجع آنها نیز تفاوت قابل ملاحظهای دارد. بنابراین تنوع آثار در موزه قابل مقایسه با کتابخانه نبوده و نمیتوان از الگوهای کتابخانهای برای موزهها استفاده کرد.
هر چند میان کتابخانه و موزهها به جهت به اشتراک گذاشتن اطلاعات ارتباط زیادی دیده میشود، اما بهجهت طبقهبندی و تنظیم دادههای مربوط به هر یک باید از شیوه خاصی پیروی کرد؛ از اینرو این مقاله به استانداردهای فرادادهای که مربوط به آثار موزهای پرداخته است تا اصول مختص تنظیم اطلاعات بر پایه فرادادههای اثر بهعنوان یکی از مهمترین ارکان مستندنگاری معرفی شود.
تورنس و دورل درباره مستندنگاری بر این نظرند که در هر پروژه استاندارد علمی، مستندنگاری و گردآوری اطلاعات پایه جایگاه ویژهای دارد که بهوسیله متخصصان آشنا در همه علوم انجام میگیرد. بهطوری که مستندنگاری جز مراحل پایه و اولیه در هر پژوهش محسوب میشود. در حقیقت بدون گذر از این مرحله نمیتوان پروژه را با موفقیت به پایان رساند.
جایگاه مستندنگاری در زمینه موزهداری و حفاظت و مرمت اشیا، مشابه دیگر طرحهای علمی است (محسنیان، بحرالعلومی ،۱۳۹۱). از نظر لورنس مستندنگاری پیش از ورود شیء به موزه آغاز شده و بسیار مهم است ( Lourenço, 2014). باید این نکته را در نظر داشت که اشیا موزه اشیایی هستند که از زمینه اصلی (اولیه) خود جدا شده و به موزه منتقل شدهاند تا واقعیتی را که از آن جدا شدهاند، استناد کنند. (Cunha et al., 2016) از اینرو در شیوه استناددهی و مستندنگاری باید به این موضوع نیز توجه شود.
مستندات موزه مربوط به توسعه و استفاده از اطلاعات در مورد اشیا موجود در مجموعه موزه و روالهایی است که مدیریت مجموعه را پشتیبانی میکند. این اطلاعات باید بهصورت مکتوب یا دیجیتال در سیستم اسناد موزه ثبت شود و در دسترس کارکنان، محققان و عموم باشد.
با بیشتر شدن تجربه موزهها، اهمیت مستندنگاری نیز فزونی گرفت. چنانچه افزایش اهمیت مستندسازی با ظهور شیوههای مفهومی تقویت شد که در غیاب اشیا هنری منجر به تولید شواهد شد: از نقاشیهایی که یک ایده را نشان میدهند تا تصاویری که فرایندها و نتایج آنها را به تصویر میکشند (Ibid). بنابراین هر مستندنگاری استاندارد داستان کاملی را از آنچه که در شیء رخ داده است، بیان میکند (محسنیان، بحرالعلومی ،۱۳۹۱).
به نظر سمیعی مستندنگاری یا تهیه شناسنامه پژوهشی نوعی فرم صورت وضعیت استاندارد از اثر است که حاصل گرداوری اطلاعات پایههای هنری، تاریخی و سایر ویژگیهای منحصر بهفرد از یک اثر تاریخی است. در واقع شناسنامه نشاندهنده طبقات اطلاعاتی است که شناسایی اثر را بدون دسترسی به اثر امکان پذیر میکند و نوعی مستندنگاری عمومی از اثر را فراهم میآورد. این شناسنامه علاوه بر اینکه آثار کاغذی و اشیا موزهها را در آرشیوها ساماندهی و دادههای اثر را صیانت میکند، میتواند اطلاعات مفیدی نیز در دسترس پژوهشگران قرار دهد.
مستندنگاری را باید شامل کلیه اقدامات صورتگرفته در طول فرایند حفاظت و مرمت دانست و همچنین هدف آن حفظ این مستندات بهعنوان تاریخچه اثر است
علاوه بر آن مستندنگاری را باید شامل کلیه اقدامات صورتگرفته در طول فرایند حفاظت و مرمت دانست و همچنین هدف آن حفظ این مستندات بهعنوان تاریخچه اثر است (سمیعی ،۱۳۹۴)، اما مستندنگاری در سطح جهانی تعریف کاملتری دارد، واله، فرناندز و آرنیلاس پنج نوع اصلی از اهداف مستندسازی را در مدیریت میراث تعریف میکنند: بهعنوان یک استراتژی دانش، حفاظت از داراییهای فرهنگی، انجام دادن تحقیقات، مشارکت در اقدامات حفاظتی، یا انتشار اطلاعات Salse-Rovira et al., 2023)). از این رو نمیتوان مستندنگاری را محدود به تنظیم شناسنامۀ شیء دانست؛ علاوه بر اهدافی که فرناندز و همکارش برای مستندسازی مطرح کردند، باید گفت مستندنگاری اشیا به چند دلیل پیچیده است.
اشیا در طبیعت چند معنایی هستند. آنها به اشیا دیگر و مجموعههای دیگر متصلاند و اشیا بهعنوان مجموعهها، نمایشگاهها، تکنیکهای تحقیق و نگهداری در طول زمان توسعه، تغییر و دارای پیشینه میشوند. در فرایند مستندنگاری، دستهبندیهای فوقدادههای تخصصی، مانند فرادادههای توصیفی، اداری، فنی و حفاظتی متمایز میشوند (Baca et al., 2008; Beumer 2009)، که اصطلاحاً به آن فراداده گفته میشود. این دستهبندیهای فرادادهای ساختارهای مدیریت محتوا را میسازند و مدیریت بهتر منابع اطلاعاتی متنوع، خوانشهای جایگزین اشیا و استفادههای متعدد از شیء را ممکن میسازند. (Marras et al., 2016)
اما فراداده چیست و چه کمکی به اطلاعات اثر موزهای میکند؟ آیا فرادادهها در قالب استاندارد خاصی برای آثار و اشیا موزهای استفاده میشوند؟ استانداردهای مطرح در این زمینه کدام هستند و اینکه آیا در موزههای ایران از این استانداردها استفاده میشود؟
فراداده چیست؟
فراداده به اطلاعاتی درباره شیء، بهعنوان حامل اطلاعات گفته میشود. در جایی که اشیا موزه حامل دانش بیرونی هستند، ممکن است گفته شود فراداده دانش درونی شیء است( (Navarrete & Owen, 2016. در واقع فراداده اطلاعات اولیۀ یک شیء یا اثر مانند عنوان، تاریخ، تاریخ ایجاد، تاریخ انتشار، محل را ارائه میدهد. سازنده / نویسنده / مشارکتکنندۀ اثر و … مرتبط با اثر را شامل میشود
استانداردهای فرادادهای موزهای
در طول زمان و با درک اهمیت اشیا موزهای، مدلها و دستورالعملهایی برای توصیف و سازماندهی محتوای اطلاعاتی اشیا موزهای و مستندسازی اطلاعات با توجه به ماهیت متفاوت آنها و بهبود خدماتی مانند شناسایی، معرفی، اطلاعرسانی ارائه شده است. برخی از این مدلها در قالب استانداردهای فراداده ارائه شدهاند.
استاندارد فراداده موزه معمولاً برای فهرستنویسی آثار فرهنگی استفاده میشود و شامل ساختار دادهها، دستههایی برای توصیف آثار هنری (CDWA)، فهرستنویسی محتوای دادهها اشیا فرهنگی (CCO)، قالب دادهها XML، و تبادل دادهها OAI (Elings, & Waibel,2007) هستند.
آنچه پژوهش درباره اشیا موزهای را دچار مشکل میکند نبود بانک اطلاعاتی استاندارد در موزههای کشور است که از یک استاندارد فرادادهایِ مشخص تبعیت نماید. اطلاعات زمانی ارزش و اعتبار پیدا میکند که در چرخۀ استفاده، در اختیار کاربران قرار گیرد و به اطلاعات مولد تبدیل شود، ولی از آنجا که حجم منابع تولید شده روند تصاعدی دارد و از طرفی محملهایی که این اطلاعات هر روز بر روی آنها ذخیره و نگهداری میشود نیز بهسرعت رو به تغییر و تکامل است، ضروری است که این اطلاعات به محملهای جدید انتقال یابند (قانی دهکردی، آلمختار، ۱۳۸۸) و همچنین براساس یک استاندارد فرادادهای جامع همچون اسپکتروم، لیدو، CDWA Liteو سایر استانداردهای فرادادهای که در این نوشتار هم به چند مورد از آنها اشاره شد، تجهیز و مستندنگاری شوند.
نظر شما