خبرگزاری مهر، گروه جامعه؛ در اوج سختیها و مشکلات نباید آرزوهای بزرگ را فراموش کرد. البته برای رسیدن به ایدهها لازم است سخت تلاش کنیم درست مثل آقای عزیزی.
آرش عزیزی متولد سال ۱۳۷۱ و کارشناس ارشد مدیریت مالی معتقد است دکتر و مهندس و معلم نشده اما جایگاهی که در آن قرار گرفته است هم دست کمی از آن موقعیتها ندارد. او در شهر زادگاهش خرم آباد به عنوان دیگری هم شناخته میشود، به عنوان مدیر عامل «مؤسسه نهان مهر»
کلاس پنجم دبستان بود که به دلیل مشکلات اقتصادی ناخواسته در خانوادهاش، با خواست و اراده خود و برای کمک به خانواده شروع به کار کرد. خانواده او به تهران مهاجرت کردند و آرش عزیزی در همین خیابان ۱۵ خرداد دستفروشی میکرد و در میدان صادقیه شاخه شاخه گل میفروخت. او در آن روزها آرزو داشت پزشک، مهندس یا معلم بشود، چون میدید این افراد چقدر برای جامعه مفید هستند. البته این مساله فقط یک آرزو نبود و سخت تلاش کرد تا شکل واقعی به خود بگیرد. در کنار کارکردن درس خواند و به دانشگاه رفت و موقعیت اجتماعی خوبی کسب کرد و زمانی که توانست بر مشکلات شخصی غلبه کند.
در سال ۱۳۹۸ «مؤسسه آواخت» را برای بچههای کار در شهر خود خرمآباد تأسیس کرد. این شهر کودک کار ندارد و این کودکان از شهرستانهای حاشیه خرمآباد مثل کوهدشت، نورآباد، درود و… به خرم آباد مهاجرت کردهاند. البته در این شهر اتباع خارجی هم نیست و همین مساله کنترل و مدیریت کودکان کار را آسان کرده است.
هسته اولیه این گروه جمع دوستان دانشجویی بود. اوایل برنامهای برای سازماندهی فعالیتها نداشتند و کارها به صورت خودجوش و مردمی انجام میشد. اما در ادامه به این نتیجه رسیدند که باید مؤسسه تشکیل شود و ساختار شکل بگیرد. به همین دلیل گروهها و افراد جدیدی به آنان ملحق شدند که بیشتر از قشر فرهنگیان، پزشکان و طلاب هستند. هر کسی از هر رشتهای میتواند در این حوزه فعالیت کند و این مؤسسه به هیچ فردی برای فعالیت پاسخ منفی نمیدهد. مثلاً اگر کسی رشته مکانیک و فنی باشد هم مورد پذیرش است و از او میخواهند علم خود را به بچهها آموزش دهد.
سال اول بیشتر به جمعآوری و دستهبندی اطلاعات و بررسی مشکلات پرداخته و ۲۴۶ کودک کار را در شهرستان شناسایی شد. با شناخت مسئله طرحهای مختلفی را برای اجرا برنامهریزی کردند. کودکانی که بالای پانزده سال بودند را به سمت مهارت آموزی برده تا یک شیفت به سر کار بروند و در بخش دیگر روز تحصیل کنند. آنهایی که زیر پانزده سال بودند را هم در مسیری قرار دادند که فقط به تحصیل علم و دانش در مدرسه بپردازند.
فعالیت بعدی این گروه توانمندسازی مادران این بچهها بود. آنان مشاغل و کسب و کارهای کوچک و زودبازدهی مانند کارگاه تولید مواد غذایی، کارگاه خیاطی، نانواییهای کوچک محلی و غیره را در شهر خرمآباد توسعه دادند و در حال حاضر ۱۰۳ پرونده کمتر از سال اول دارند و تنها مرکز استانی هستند که آمار ورودی آن رو به کاهش است.
این مؤسسه یک کمیته حقوقی کودک کار هم با همکاری بهزیستی در شهرداری، نیروی انتظامی، دادگستری و جاهای دیگر ایجاد کرده است و توانسته مصوباتی را به صورت قانونی داشته باشد. قاضی ویژه کودکان کار یکی از مصوبات آنها بود. هدف از تصویب آن این بود که خانوادههایی که از کودکانشان سو استفاده و بهرهکشی میکنند شناسایی و علیه آنها اقدامات حقوقی انجام شود.
در زمینه تحصیل کودکان کار با معلمها و آموزش و پرورش کار را پیش بردند و در موضوع پزشکی و مسائلی از قبیل غربالگری و بهداشت و درمان با گروههای جهادی پزشکی و مراکز بهداشت علوم پزشکی همکاری کردند. همچنین در زمینه استعدادیابی و توانمندسازی بچهها تلاشهای بسیاری شد تا شکوفا شوند. در میان آنها افرادی بودند که در زمینه بازیگری یا ورزش استعداد داشتند. اعضای این مؤسسه علاقه کودکان به ورزش را تبدیل به یک توانمندی کردند.
مثلاً یکی از بچهها که بوکس کار میکرد در حال حاضر مدرک استادی دارد و این ورزش تبدیل به شغل او شده است. یا کودک زبالهگردی که در حال حاضر در تیم ملی هندبال بازی میکند. همچنین در رده نونهالان قهرمان ملی کشتی دارند.
منابع مالی آنها از روشهای مختلف به دست میآید. گاهی فراخوان میدهند و خیرین کمک میکنند و گاهی دور هم جمع میشوند و مبالغی را از درآمد شخصی خود برای مؤسسه کنار میگذارند. گاهی هم کمکهایی از استانداری برای برنامههای اجتماعی مانند پیشگیری از خودکشی انجام میشود و هزینهای را در اختیار این مؤسسه قرار میدهد.
سال گذشته فقط حدود صد و هشتاد میلیون تومان منبع مالی داشتند. ولی فقط دویست و سی کلاس آموزشی برگزار کردند. بحث ورزش و اردوهای فرهنگی با کمک شبکه داوطلبان صورت میگیرد. گاهی جشنواره غذا برپا میکنند که عوائد آن صرف کارهای بچهها میشود. کار آنها پولمحور نیست و بیشتر خدماتمحور است.
نظر شما