۱۰ دی ۱۴۰۳، ۱۲:۲۲

توسط نشر افق؛

«پسرخاله وودرو» برای هشتمین‌بار به کتابفروشی‌ها آمد

«پسرخاله وودرو» برای هشتمین‌بار به کتابفروشی‌ها آمد

رمان نوجوان «پسرخاله وودرو» نوشته روت وایت با ترجمه محبوبه نجف‌خانی توسط نشر افق به چاپ هشتم رسید.

به گزارش خبرنگار مهر، رمان نوجوان «پسرخاله وودرو» نوشته روت وایت با ترجمه محبوبه نجف‌خانی به‌تازگی توسط نشر افق به چاپ هشتم رسیده است. ترجمه این‌کتاب هشتادوششمین‌عنوان از مجموعه «رمان نوجوان» است این‌ناشر چاپ می‌کند.

این‌کتاب سال ۱۹۹۷ برنده مدال نیوبری شد. بهترین کتاب سال نوجوان به انتخاب انجمن کتابخانه‌های آمریکا، بهترین کتاب سال به انتخاب ناشران فرهنگی، یکی از ۱۰۰ عنوان کتاب منتخب برای «مطالعه و سهیم شدن» به انتخاب کتابخانه‌های عمومی نیویورک و بهترین کتاب نوجوان به انتخاب کتابخانه‌های عمومی نیویورک هم از دیگر عناوینی هستند که این‌کتاب برای نویسنده‌اش به ارمغان آورده است. ترجمه این‌کتاب هم سال ۱۳۹۱ در ایران برنده لوح سپاس شورای کتاب کودک شد و سال ۹۲ به چاپ رسید.

روت وایت نویسنده آمریکایی این‌کتاب، متولد ۱۹۴۲ است که در یک‌خانواده کارگری بزرگ شد و پدرش در درگیری بین کارگران معدن کشته شد. او رمان «پسرخاله وودرو» را براساس تجربیات کودکی و زندگی خود نوشته است.

در داستان این‌کتاب، پسری به‌نام وودرو حضور دارد که مادرش ناپدید شده و برای ادامه زندگی پیش پدربزرگ و مادربزرگش در ایالت ویرجینیا می‌رود. دخترخاله‌ وودرو، جیپسی نام دارد که زیباترین دختر شهر است و او هم پدرش را از دست داده است. دردهای مشترک و پنهان، باعث می‌شود وودرو و جیپسی با هم حرف بزنند و به هم نزدیک شوند اما متوجه می‌شوند خیلی از حرف‌ها و رازها ناگفته باقی مانده‌اند.

«پسرخاله وودرو» در ۲۳ فصل نوشته شده است.

در قسمتی از این‌کتاب می‌خوانیم:

پورتر به من گفت: «تو هم موافقی، جیپ؟»

جیپ؟! حالا دیگر می‌خواست با من جون‌جونی بشود.

شانه‌هایم را بالا انداختم و در حالی‌که بشقاب‌های آبی‌رنگ طرح درخت بید مامان‌بزرگ را تقی روی میز می‌انداختم، زیر لب گفتم: «فکر کنم، آره.»

وقتی توی اتاقی پر از آدم این‌سوال را از من می‌کرد، چه جواب دیگری می‌توانستم بدهم؟ می‌توانستم بگویم که ترجیح می‌دهم سوزن زیر ناخن‌هایم فرو کنم تا این‌که همراه او به سینما بروم؟ همه ساکت بودند _ انگار که به دیوار سکوت خورده باشی _ و من می‌دانستم که آدم‌بزرگ‌ها در حال بررسی وضعیت بودند؛ داشتند توی دل‌شان می‌گفتند این دختر کِی می‌خواهد دست از کینه‌اش به پورتر بردارد؟

خب، جواب‌شان پیش من بود: هیچ‌وقت!

مامان‌بزرگ با لحنی دلنشین گفت: «پورتر خیلی مهربان است که شما را می‌برد سینما، مگه نه؟»

به گمانم پورتر همان‌موقع از اتاق بیرون رفته بود، چون وقتی دوباره سرم را بالا کردم، دیدم که نیست؛ مامانم هم با او رفته بود. می‌توانستم توی ذهنم آن‌ها را تصور کنم که داشتند در مورد پیشامد بعدی و کنترل من گفت‌وگو می‌کردند.

چاپ هشتم این‌کتاب با ۲۴۸ صفحه، طرح جلد جدید، شمارگان ۵۰۰ نسخه و قیمت ۲۱۵ هزار تومان عرضه شده است.

کد خبر 6331956

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha