امام علی(ع) در خطبه سی و هشتم نهج البلاغه در مورد شبهه می فرمایند: «شبهه» را از اين رو «شبهه» نام نهاده اند كه شباهت به حق دارد، اما براى دوستان خدا نورى كه آنان را در تاريكيهاى شبهه رهنمائى كند، «يقين» آنهاست و راهنماى آنها مسير هدايت است، ولى دشمنان خدا گمراهيشان آنها را به شبهات دعوت می كند، و راهنمای آنها كورى باطن است آن کس كه از مرگ بترسد هرگز به خاطر اين ترس، از مرگ نجات نمى يابد همان طور كه آن كس كه مرگ را دوست دارد براى هميشه در اين جهان باقى نخواهد ماند.
سخنان طرفداران باطل را به اين جهت «شبهه» مى گويند، كه چگونگى تركيب آنها طورى است كه مردم آن را حق مى پندارند و واقعيت بر آنها مشتبه مى شود، به همين جهت كه اين سخنان به حق شباهت دارد آن را شبهه مى گويند، اما به سخنانى كه مردم را به حق مى رساند «دليل» گفته مى شود.
شبهه (بر وزن شِبْه و شَبَه) به معنای مثل و نظیر است. شبهه در لغت به معنای مشابهت و پوشیدگی است. معانی دیگری چون اشتباه، احتمال اشکال و شک نیزدارد و همچنین چیزی که حق و باطل در آن معلوم نیست را شبهه مینامند. شبهه آن است که دو چیز در اثر مماثلت از همدیگر تشخیص داده نشوند «وما قتلوه و ما صلبوه و لکن شُبِّه لهم» شبهه يعنى هر اشكال، پرسش يا ابهامى كه در برداشتها، تحليلها، تصميمات و رفتارهاى مرتبط با سعادت فرد يا جامعه منشأ خطا و اشتباه در شناخت حق از باطل گردد. به عبارت ديگر شبهه خود را شبيه به حق مى نماياند و راه شناخت حق از باطل را مشكل و افراد رادچار شك و ترديد مىكند
نخستین شبهه
گويند نخستين شبهه كه در خلقت شد بوسيله ابلیس بوده در باب خلقت آدم، او گفته است كه آدم را از خاك بيافريدى و من را از نار و نار را بر خاك مزيت است و در شأن من نيست كه به آدم سجده كنم.
تفاوت پرسش و شبهه
درباره تفاوت پرسش و شبهه تفاوت هاي چندي بيان شده است كه مي توان به مهم ترين آن در اين جا اشاره كرد: پرسش در حقيقت جست و جوي بشر براي شناخت است و پرسشگر با بيان پرسش و سؤال مي كوشد تا موضوع و مطلبي را بشناسد و آنرا درك و فهم كند. در حالي كه هدف از شبهه، ايجاد تردید و شک در دل مخاطب است و شبهه گر مي كوشد تا در بنيادهاي اعتقادي و باوري شخص ترديد افكند. درحقيقت تفاوت شبهه و پرسش را بايد در كاركرد و اهداف آن دانست. كاركرد پرسش فهم و شناخت است، در حالي كه شبهه براي اين طرح مي شود تا مخاطبان خود را به چالش بكشاند. از سوي ديگر در شبهه، باطل به طور عمدي و خواسته حضور دارد و شبهه گر با آميختن حق و باطل مي كوشد كلام باطل خود را با رنگ و لعابي از حق به ديگران منتقل كند، از اين روست كه حضرت امیرمؤمنان(ع) فرمودند: «انما سميت الشبهه شبهه لانها شبهت بالحق» از آن رو شبهه را شبهه ناميده اند كه به حق شبيه و همانند است.
شبهه مامون به مباهله و پاسخ امام رضا(ع)
معروف است و در کتاب ها نقل شده که مأمون از امام رضا(ع) پرسید چرا مردم شما را یا ابن رسول الله(ص) خطاب می کنند و به ما یا ابن رسول الله(ص) نمی گویند در حالی که ما هر دو از شجره پیغمبر (ص) هستیم ما سادات عباسی هستیم و شما سادات علوی و جد شما علی بن ابیطالب است که پسر عموی پیغمبر بودند و جد ما هم ابن عباس است که ایشان هم پسر عموی پیغمبر(ص) بودند. حضرت رضا(ع) جواب فرمودند که این را از خود مردم سؤال کنید که چرا ما را یا ابن رسول الله(ص) خطاب می کنند و به شما نمی گویند. مأمون اصرار کرد که جواب آنرا از شما می خواهم بشنوم. امام رضا در یک کلام فرمودند به دلیل "ابنائنا" که استناد به آیه شریفه مباهله است.
خداوند در آیه مباهله می فرماید: «فَمَنْ حَآجَّکَ فِیهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْاْ نَدْعُ أَبْنَاءنَا وَأَبْنَاءکُمْ وَنِسَاءنَا وَنِسَاءکُمْ وَأَنفُسَنَا وأَنفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَةَ اللّهِ عَلَى الْکَاذِبِینَ: پس هر که در این [باره] پس از دانشى که تو را [حاصل] آمده با تو محاجه کند بگو بیایید پسرانمان و پسرانتان و زنانمان و زنانتان و ما خویشان نزدیک و شما خویشان نزدیک خود را فرا خوانیم سپس مباهله کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.» (آیه 61 سوره آل عمران) در این آیه خداوند امام حسن(ع) و امام حسین(ع) را به عنوان فرزندان رسول خدا(ص) معرفی کرده و از این نظر هم مردم ما را فرزندان رسول خدا می دانند ولی آیه مباهله و کلمه "ابناءنا" در شأن شما نازل نشده است.
مأمون شبهه ای مطرح و در پاسخ امام رضا(ع) گفت: «لولا نساء نا» یعنی این استدلال صحیح است به شرط اینکه در دنباله آیه کلمه «نساء نا» وجود نداشته باشد. نساء نا یعنی زنان ما و پیغمبر اکرم از زنان خودشان کسی را نبردند بلکه تنها بانویی که در داستان مباهله حضور دارند حضرت زهرا(س) هستند. مقصود مأمون این بود که در این آیه مجاز به کار رفته همچنان که مجازا کلمه «نساء نا» وارد شده و حضرت فاطمه زهرا در مباهله حضور دارند. بنابراین امام حسن(ع) و امام حسین(ع) فرزندان رسول خدا نیستند و به صورت مجاز اطلاق ابن و فرزند شده است؛ این نقضی بود بر استدلال امام رضا(ع).
امام در جواب مأمون فرمودند: «لولاء انفسنا» یعنی این استدلال شما هم صحیح است اگر کلمه «انفسنا» به دنبال آن نبود. کلمه «انفسنا» دلالت بر این دارد که حضرت امیرالمؤمنین(ع) نفس پیامبر(ص) هستند. حضرت فاطمه زهرا(س) هم همسر امیرالمؤمنین(ع) هستند و اطلاق نساءنا به اعتبار حضرت امیرالمؤمنین(ع) صحیح است و چون حضرت امیر(ع) نفس پیامبر هستند. بنابراین کلمه نساء مجاز نیست و حقیقت است و کلمه ابنا هم مجاز نیست و حقیقت است. مأمون وقتی این جواب امام رضا(ع) را شنید سر تسلیم فرود آورد و تصدیق کرد شایسته است که ائمه(ع) را فرزندان رسول خدا(ص) بخوانند. این فرزند خواندن به اعتبار حضرت فاطمه زهراست و بنی عباس گرچه از سادات عباسی هستند ولی به آنها ابنا رسول خدا(ص) نمی گویند.
شبهه منافات انتظار با قیام
از جمله برداشتهای بد و مغالطه آمیز توهمی است که از مفهوم انتظار شکل گرفته است که انتظار یعنی انزوا، انفعال، بی اعتنایی به حکومت های نامشروع و بی تفاوتی به اصلاح جامعه و بدست گرفتن حکومت و رهبریت سیاسی؛ چون عصر غیبت و انتظار یعنی منتظر ماندن و چشم به راه بودن کسی که او رهبر حکومت است، او مسئول تشکیل حکومت است نه دیگران! خلاصه انتظار یعنی کناره جویی پارسایانه و بی تفاوتی نسبت به امور جامعه و به قول استاد مطهری، انتظار ویرانگر، بازدارنده، فلج کننده و نوعی اباحی گری. انتظار به این معنی یک نوع توکل منفی و سلب مسئولیت از خویش است.
مراجعه به روایات باب انتظار و سخنان دانشمندان فرهیخته نشان می دهد که انتظار، مکتب بیداری، اعتراض، قیام و به دست گرفتن نبض جامعه است. چنین برداشتی از مفهوم انتظار درگام نخست با عقل و سپس با صریح قرآن و روایات و در نهایت با برداشت عالمان فرهیخته، ناسازگار است این جا برخی موارد منافی با این برداشت یادآوری می شود: عقل حکم می کند که هرگاه کسی در آرزو و امید و انتظار پدیده ی باشد، برای تحقق و رسیدن به آن پدیده در حد توان و امکان تلاش می کند و گرنه کنار نشستن و بی تحرکی با آرزوی رسیدن به آن پدیده تعارض و ناهمخوانی دارد.
قرآن کریم می فرماید: «إِنَّ اللَّهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ» یعنی از نظر قرآن، دگرگونی و تعیین سرنوشت هر قومی در گرو اعمال و موضع گیری های خودشان است و مهم ترین تحول و پدیده ی سرنوشت ساز، زمینه ساز برای ظهور حضرت است که تحقق ظهور بر آن مترتب است. «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَیْهِمْ بَرَکَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ» یعنی یکی از شرایط گشوده شدن برکات الهی ایمان و رعایت تقوا از جانب انسان ها است گشوده شدن روزنه ی ظهور حضرت مهدی (ع) برترین برکات الهی است و بر اساس این آیه ایمان تقوا که بعد عملی و رفتاری است از راه ها و زمینه های ظهور حضرت مهدی (ع) است.
در روایات هم آمده است: «افضل اعمال امتی انتظار الفرج» نظیر این روایت بارها در منابع حدیثی وارد شده است که فضیلت و ثواب انتظار بسیار سترگ و عالی است. عقل حکم می کند که چنین مقامی با انتظار به معنای تلاش و پویایی و حرکت سازگار است. رسول اکرم (ص) بیزاری و برائت از دشمنان را از ویژگی های یاران امام غایت می داند. طبرانی و ابن ماجه از رسول خدا (ص) نقل می کنند: یخرج أناس من المشرق فیوطئون اللمهدی سلطانه. یعنی اولاً قیام حضرت مهدی(عج) بدون مقدمه و آمادگی نیست و ثانیاً این مقدمه سازی دست منتظران است.
در حدیث دیگر، رسول اکرم (ص) یاران و امت آخرالزمان را چنین توصیف می کند: البته در پایان این امت (دوره آخر الزمان) گروهی خواهند بود که پاداش آن ها همانند اجر امت اول اسلام خواهد بود. آنها امر به معروف و نهی از منکر می کنند و با اهل فتنه می جنگند. امام کاظم(ع) نیز استقامت و پایداری در دوستی ائمه (ع) و بیزاری از دشمنان آن ها را از صفات شیعیان در عصر غیبت معرفی می کند. امام باقر(ع) در پاسخ کسی که می پنداشت تمام امور قیام و یپروزی مهدی(عج) خود به خود و با امداد مطلق الاهی و بدون دخالت و تلاش انسان ها محقق می شود فرمود: «هرگز چنین نیست قسم به آن کس که جانم در دست اوست اگر بنا بودی برای کسی کارها خود به خود درست شود همانا برای رسول خدا (ص) چنین می شد. مفضل بن عمر می گوید: به امام صادق(ع) عرض کردم امیدوارم کار حضرت قائم(عج) به آسانی به نتیجه برسد حضرت فرمود: چنین نخواهد شد مگر اینکه شما و طرف دارانش در عرق و خون خود، غرق شوید.
امام صادق(ع) درباره حداقل آمادگی امت منتظر می فرماید: باید هر کدام از شما در عصر غیبت، خود را برای قیام قائم آماده نمایید حتی با تهیه و تجهیز یک تیر، چون وقتی خداوند ببیند کسی به نیت نصرت و یاری مهدی (عج) اسلحه تهیه کرده است، شاید توفیق درک ظهور او را به او بدهد و او را از یاوران مهدی (عج) قرار دهد. در کتاب «مکیال المکارم» انتظار چنین تعریف شده است: «و هو کیفیه ی نفسانیه ینبعث منها التهیوء لما تنظره و ضده الیأس فکلما کان الانتظار اشدّ کان التهیوء آکد، ألاتری انه اذا کان لک مسافر تتوقع قدومه ازداد تهیو، ک لقدومه کلما قرب حینه... » امام خمینی(ره) می فرماید: اگر دستمان می رسید باید تمام ظلمها و جورها را از عالم برداریم، تکلیف شرعی ماست منتهی ما نمی توانیم حضرت مهدی(عج) عالم را پر از عدالت می کند، نه شما دست بردارید از این تکلیفتان، نه اینکه شما دیگر تکلیف ندارید، ما برخلاف آیات شریفه قرآن، دست از نهی از منکر برداریم؟ دست از امر به معروف برداریم و توسعه بدهیم گناهان را برای این که حضرت بیایند؟!
استاد مطهری سخنی دارد که نشان می دهد دانشمندان شیعی به حکومت زمینه ساز باور داشته اند. بعضی از علمای شیعه که به برخی از دولتهای شیعی معاصر خود حسن ظن داشته اند، احتمال داده اند که دولت حقی که تا قیام مهدی موعود(عج) ادامه خواهد یافت، همان سلسله مورد نظر باشد.
نظر شما