«مصقلة بن هبيره»كه از فرمانداران امام علی (ع) بود، اسيران «بنى ناجيه»را از «معقل بن قيس» فرمانده لشكر امام(ع) خريد و آزاد ساخت، اما هنگامى كه امام(ع) ازاو مطالبه پرداخت غرامتها را به بيت المال كرد امتناع ورزيد و به سوى شام فرار نمود!
امام علی(ع) در اين مورد فرمود: خدا روى «مصقله» را سياه كند، كار بزرگواران را انجام داد(برده ها را خريد و آزاد ساخت)اما خود همچون بردگان فرار كرد، هنوز ثناخوان به مداحيش نپرداخته بود كه او را ساكت نمود و هنوز سخن ستايشگران به پايان نرسيده بود كه آنها را به زحمت انداخت! اما اگر(مردانه) ايستاده بود همان مقدار كه داشت از او مى پذيرفتيم و تا هنگام قدرت و توانایى به او مهلت مى داديم.
اسيران بنى ناجيه كه بودند و اصل جريان چه بوده است؟
شخصى بنام «خريت بن راشد» از قبيله بنى ناجيه پس از جريان حكمين با 30 نفر از يارانش نزد امام آمد و گفت: «لا و الله لا اطيع امرك و لا اصلى خلفك و انى غدا لمفارق لك: نه به خدا سوگند ديگر فرمانت را اطاعت نمى كنم پشت سرت نماز نمى خوانم، فردا از تو جدا خواهم شد.» امام فرمود: «بنابراين عهدت را شكسته اى و خدايت را عصيان نموده اى، ولى اگر خواسته باشى حاضرم با تو صحبت كنم و درباره آنچه از تو آگاه ترم روشنت سازم» او قول داد فردا براى صحبت با امام (ع) حاضر شود، امام فرمود: ولى مواظب باش شيطان تو را نفريبد... .
اما او فردا فرار كرد و خدمت امام(ع)نيامد، امام از اين جهت كه امكان داشت فساد براه اندازد، زياد بن خصفه را طبق پيشنهاد خودش فرمان داد به تعقيب او رود و در «دير ابو موسى» توقف كند تا فرمان ثانوى امام(ع) به او برسد. از طرفى اميرمؤمنان(ع) به وسيله نامه از تمام فرمانداران خود خواست تا آگاهى خود را نسبت به خريت گزارش كنند...
پيكى از جانب «قرظة بن كعب»يكى از فرمانداران امام(ع) به وسيله نامه اى گزارش داد كه به سمت فرات رفته و «ذاذان فروخ» را كه از دهقان هاى طرفدار امام بوده به جرم طرفدارى او كشته، در صورتى كه يك نفر يهودى را به عنوان ذمى بودن آزاد نموده است امام وسيله نامه اى به «زياد بن خصفه» فرمان داد به خاطر خونى كه او و طرفدارانش ريخته اند به شدت آنها را تعقيب كند.
پس از رسيدن دو گروه و مقاومت و سرسختى «خريت»، در مدائن نبرد درگير شد، آنها با دادن 5 نفر گشته، شبانه به سوى اهواز گريختند، در آنجا عده اى از دزدان و كفار را با خود همراه ساختند، زياد به بصره آمد و جريان را به كوفه گزارش داد على(ع) «معقل بن قيس» را با دو هزار سپاه روانه جنگ با آنها نمود و به «عبدالله بن عباس» فرماندار بصره نوشت كه يك فرد شجاع با دو هزار سپاه را به كمك معقل بفرستد، ولى معقل امير هر دو لشكر خواهد بود...
معقل در كنار كوه هاى «رامهرمز» خريت را به چنگ آورد و با او درگير شد و 70 نفر از بنى ناجيه و 300 نفر از كفار همراه خريت كشته شدند،خريتبه سواحل دريا فرار نمود،و در آنجا نيز گروه كثيرى از طائفه بنى ناجيه گردآورد و آنها را به مخالفت امام دعوت كرد.
معقل جريان فتح را به امام خبر داد و نسبت به بعد از آن دستور خواست امام نامه او را براى مردم خواند و همه نظر دادند، معقل وى را تا پايان كار تعقيب نمايد و امام(ع)نيز همين دستور را براى معقل نوشت و معقل حريت را در يكى از شهرهاى سواحل دريا پيدا كرد و امان نامه اى كه امام براى مردمى كه از خريت جدا شوند نوشته بود، براى مردم و طرفداران خريت خواند، گروهى از او جدا شده و در زير پرچمى كه براى امان نصب شده بود جمع گرديدند.
بعد از آن معقل با بقيه به نبرد پرداخت كه بالاخره خريت به دست«نعمان بن صهبان راسبى» كشته شد و «معقل» زنان و بچه ها را به اسيرى گرفت و مسلمانان آنها را آزاد ساخت و كسانى كه از اسلام بازگشته بودند به اسلام دعوت نمود و 500 نفر غيرمسلمان به عنوان اسارت همراه خود حركت داد تا اينكه به «اردشير خره» رسيد، «مصقله»كه فرماندار امام در اين سرزمين بود اسيران را به 500 هزار درهم از معقل خريد(كه در واقع يك نوع غرامت جنگى محسوب مى شد)تا قيمت آنها را براى امام(ع) بفرستد. امام عقل معقل را ستود، ولى «مصقله» پس از پرداخت 200 هزار درهم از بقيه ناتوان گرديد و به جانب شام فرار كرد در حالى كه اگر مانده بود امام(ع) همانطور كه خودش مى فرمايد با او مدارا مى نمود.) اقتباس از شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، جلد 3، صفحه 127-145.
اهمیت عاقبت اندیشی
شخصى به خدمت رسول اكرم(ص) آمد و عرض كرد: يا رسول الله(ص)، مرا موعظه و نصيحت بفرماييد. حضرت به او فرمود: اگر من بگويم تو به كار مى بندى؟ شخص گفت: بلى، يا رسول الله(ص) حضرت باز تكرار كرد: به راستى اگر من بگويم تو آنرا به كار مى بندى؟ شخص گفت: بلى يا رسول الله(ص) باز تكرار كرد: به راستى اگر من بگويم تو آنرا به كار مى بندى؟ شخص گفت: بلى يا رسول الله(ص) باز يك دفعه ديگر هم حضرت فرمود: اين سه بار تكرار براى اين بود كه مى خواست كاملا آماده شود براى حرفى كه مى خواهد به او بگويد.
همين كه حضرت رسول(ص) سه بار از او اقرار گرفت و آماده اش كرد. فرمودند «اذا هممت بامر فتدبر عاقبته» يعنى هرگاه تصميم گرفتى كه كارى و عملى را انجام بدهى، قبل از انجام دادن آن به آخرش و نتايج آن انديشه كن، يعنى عاقبت انديشى و حساب و كتاب دست به هر كارى نزنيد كه بعدا پشيمانى و ضرر در آن وجود داشته باشد.
از لوازم مهم و اساسی در تصمیم گیری، آینده نگری و دوراندیشی و توجه به عواقب امور است که البته برای هر انسانی لازم است و برای زمامداران و مدیران لازمتر است. آنان که بدون توجه به عاقبت امور و فارغ از آینده نگری تصمیم می گیرند و دست به عمل می زنند پیوسته گرفتار روزمرگی و اسیر اشتباه و پشیمانی اند. سنجیدن جوانب مختلف امور و آینده نگری و عاقبت اندیشی همان تدبیر داشتن است و در تصمیم گیری و اداره امور چیزی همانند تدبیر از اهمیت برخوردار نیست.
در اندیشه سیاسی امیرمؤمنان علی(ع) عاقبت اندیشی و آینده نگری از چنان اعتبار و اهمیتی برخوردار است که زندگی و کار و حرکت بدون آن، فاقد هر خیری است. کسانی که اهل عاقبت اندیشی و آینده نگری نیستند پیوسته در معرض اشتباه و لغزش و سقوط قرار دارند.
از لوازم مدیریت صحیح آن است که پیش از هر کار جوانب آن و عواقب اقدام به آن کار ارزیابی شود و براساس برنامه ای مشخص و آینده نگری تصمیم گیری شود و نیروها و امکانات به کار گرفته شود. در غیر این صورت نمی توان از استعدادها و امکانات به خوبی بهره مند شد و روشن است که تصمیم گیری بدون بررسی همه جانبه و آینده نگری و دوربودن از تدبیر صحیح و خردمندانه موجب اتلاف استعدادها و امکانات و فرو رفتن در مهلکه هاست.
از امیرمؤمنان علی(ع) چنین نقل شده است: اندازه کن، آنگاه ببر، بیندیش، آنگاه سخن بگو، تبیین کن، آنگاه اقدام نما. در مدیریتهای نابخردانه، ابتدا تصمیم گرفته می شود، آن گاه با فرو رفتن در پیامدهای آن، امکانات و نیروی بسیار صرف می شود تا بلکه بشود پیامدهای آنرا جبران کرد. در مدیریتهای بی تدبیر، ابتدا عمل می شود، آنگاه برای رفع عوارض و نتایج اقدامات ناسنجیده و ناپخته و به دور از آینده نگری تلاش می شود و با صرف توان بسیار و هزینه های فراوان سعی می گردد جبران مافات شود.
آینده پژوهی یا آینده شناسی؛ علمی نو
آینده پژوهی(Futures studies) یا آینده شناسی (Futurology) که می توان آنرا علم آینده نیز نامگذاری کرد، نوعی دوراندیشی است که به دنبال آن است تا تغییرات امروز به واقعیات فردا تبدیل شوند و بررسی نماید که آیا احتمال و امکان تغییرات موردنظر وجود دارد؟ آینده پژوهی درصدد است تا منابع، الگوها و دلایل تغییر یا ثبات یک مسأله را به منظور توسعه آینده نگری و گسترش دامنه دوراندیشی را بررسی کند و انتخاب ها و احتمالات مختلف را در نظر بگیرد. به بیان ساده تر، آینده پژوهی مبتنی بر احتمال، امکان و علاقه به تغییر در زمان حال برای رسیدن به وضعیت مطلوب و دلخواه در آینده است.
این حوزه پژوهشی نوین بر اساس آینده نگری، به دنبال پرسشهایی از این دست است که آینده چگونه خواهد بود؟ چه ترسیمی از آینده یک مسأله (کشور، منطقه، ...) می توان داشت؟ چگونه می توان از رخدادی در چند سال آینده جلوگیری کرد؟ به دیگر سخن، آینده پژوهی شامل گردآوری داده های کمی و کیفی در مورد احتمال، امکان، اولویت و ضرورت تغییر یا تغییرهای خاص است و مبتنی بر آمار موجود و احتمالات آینده است.
همانگونه که پژوهشهای تاریخی (گذشته پژوهی) به دنبال شرح حوادث و اتفاق های گذشته و کشف دلایل رخ دادن آنهاست، آینده پژوهی به دنبال درک نیروهای نهفته و خفته ی زمان حاضر و امکان رخدادهای آینده است. بنابراین در آینده پژوهی باید تمام احتمالات وقوع یک حادثه (خوب یا بد) در آینده را با دقت تمام سنجید.
آینده پژوهی یک حوزه علمی نوین است که در برخی دانشگاه های مهم دنیا تدریس می شود. این حوزه میان رشته ای از حوزه های علمی مختلف چون تاریخ، جغرافیا، اقتصاد، سیاست، مدیریت (مدیریت ریسک و بحران)، ریاضیات، آمار و علوم طبیعی بهره می گیرد.
نظر شما