به گزارش خبرنگار مهر، نشست «از تولستوی چه آموختهام» به عنوان اولین برنامه از سری برنامههای یک هفته با تولستوی در تهران، عصر روز یکشنبه 7 اردیبهشت با حضور رضا امیرخانی، ناهید طباطبایی، محمدرضا بایرامی، محمدحسن شهسواری، بلقیس سلیمانی و مهام میقانی در موسسه فرهنگی شهر کتاب برگزار شد.
بلقیس سلیمانی که مدیریت این جلسه را به عهده داشت، در ابتدای آن گفت: به تولستوی، انواع و اقسام لقبها را دادهاند، برخی او را بزرگترین نویسنده ادبیات داستانی و بعضی هم او را قدیس و پیامبر میدانند. جالب است که بعد از انقلاب روسیه، لنین از مخالفان تولستوی بود اما در خلال جنگ جهانی، استالین دستور داد برخی از جملات رمان «جنگ و صلح» تولستوی را در خیابانهای مسکو نصب کنند تا مردم تهییج شوند.
در ادامه ناهید طباطبایی گفت: صادقانه بگویم که از تولستوی، خیلی چیزها یاد گرفتم؛ شاید به این خاطر که خیلی جوان بودم که شروع به خواندن آثار تولستوی و دیگر نویسندگان روس کردم. به نظرم همان موقع، خصوصیات و ویژگیهایی که تولستوی به آنها معتقد است، در من نیز رسوخ کرد؛ خصوصیاتی مانند توجه به فقرا یا اخلاقگرایی که شاید امروز، دیگر خریداری نداشته باشد. اخلاقگرایی خاصی که تولستوی دارد به نظرم بسیار انسانی و ملموس است و میتواند در مخاطب اثر زیادی بگذارد.
نویسنده رمان «چهلسالگی» گفت: بعد از آنکه شروع به نوشتن کردم و دوباره «جنگ و صلح» را خواندم، از این نویسنده مسائل تکنیکی را هم یاد گرفتم. تولستوی میگوید هنرمند باید آن چیزی را بنویسد که با قلبش آن را قبول دارد و به آن معتقد است. «جنگ و صلح» بیگمان شاهکار قرن خودش است. میگویند شاهکار، اثری است که از یاد نرود. من هم «جنگ و صلح» را از یاد نبردم و 2 بار آن را خواندم؛ یک بار در دوران دبیرستان و بار دیگر در سی و چند سالگیام.
وی افزود: تولستوی از مردمی مینویسد که آنها را به خوبی میشناسد؛ یعنی از آدمهای طبقه خودش. توصیفهایی که تولستوی در داستانهایش دارد، نشان میدهد که کاملا بر جهانی که میآفریند، تسلط دارد. او مردها را میشناسد اما شخصیتپردازیاش از زنان است که اعجابآور است. در رمان «جنگ و صلح» 580 شخصیت وجود دارد که همگی به یادماندنی هستند. با خودم میگفتم و میگویم که چگونه این مرد سالخورده اخمالو توانسته احساسات دختری جوان را به این خوبی در رمانش تصویر کند. «جنگ و صلح» یک اثر کاملا تصویری است و به همین دلیل هم تا به حال چند فیلم از آن ساختهاند و باز هم خواهند ساخت.
طباطبایی گفت: در پشت نبوغی که تولستوی دارد، جهانبینیاش وجود دارد که در گفتگوهای داستانهایش خود را نشان میدهد.
محمدرضا بایرامی به عنوان سخنران بعدی این مراسم گفت: به نظرم تولستوی هم شورآفرین است و هم آدم را ناامید میکند. شورآفرین است چون وقتی آثارش را میخوانی، با خود میگویی عجب است که انسانی با چنین وسعت دیدی وجود داشته باشد و ناامیدکننده از این جهت که بسیار دستنیافتنی و دور به نظر میرسد. وقتی به تولستوی و آثارش نگاه میکنی، با خود میگویی اگر معیار نوشتن، او و «جنگ و صلح» است، پس بقیه ولمعطل هستند. در کل نویسندگان کمی وجود دارند که میتوان آنها را با تولستوی مقایسه کرد.
نویسنده رمان «سنگ سلام» ادامه داد: تولستوی نشان میدهد که به قول سعدی، عمر برف است و آفتاب تموز. وقتی در 20 سالگیام نویسندگی را شروع کردم، دیدم که تولستوی «جنگ و صلح» را در 36 سالگیاش نوشته و آرزو کردم من هم اینچنین بشوم. اما بعدها دیگر نمیخواستم این نکته را به یاد بیاورم، میخواستم نویسندگانی چون امبرتو اکو را به کمک روحی بخوانم که نویسندگیشان را از سنین میانسالی به بعد شروع کردند. تولستوی همیشه برای من مؤید نقش نویسندگی بوده است. در «جنگ و صلح» و «آنا کارنینا» رد پای تجربههای زیستی تولستوی در دیگر آثارش، رد پای شرایط روحیاش و دیدش به جهان به عنوان یک مصلح دیده میشود؛ نقشی که نویسندگان معاصر از آن شانه خالی میکنند و میگویند وظیفه ما فقط تصویر کردن است.
وی افزود: اما تولستوی گویی نقش مصلحی به عهده میگیرد و مانند ناصر خسرو دورههای تجربی مختلفی را پشت سر گذاشته که این تاثیر زیادی بر آثارش داشته است. ما هیچ نویسنده اتوکشیده و مرتبی را سراغ نداریم که موفق بوده باشد. جستجوگری جزو ذات هنرمند است، هرچند که برایش بسیار هزینهبر باشد و خودش هم مجبور شود زیر چیزهایی که قبلا ساخته، بزند. یک نویسنده میتواند از تولستوی بیاموزد که آزاده باشد. او یک اخلاقگرا، آرمانگرا و به طرز شگفتانگیزی کهنهنشدنی است.
بایرامی گفت: آثار تولستوی همچنان ماندنی و خواندنی است. به نظرم رابطه مهمی بین ماندگاری و رئال بودن تولستوی وجود دارد.
نظر شما